دیداربه روایت دوستان:
انیس جان:بالاخره روز شماری ها و ساعت شماری ها ی دیدار 17 آذر هم به پایان رسید و انتظار برای رسیدن زمان دیدار بعدی شروع شد.......اول از همه نوبت پذیرایی به یاد ماندنی بود که فکر کنم حدود یک ساعتی طول کشید
معصومه جان:رفتیم تو دیدم یه خانومی که به شدت آشناس داره از پله ها میاد بالا!
نگو ساناز جون بودن و من نشناختم! ashamed0006.gifبعدم که آقا حمید رو نشناختم! (ازین سیبیل مغولیا(!!!!!!؟؟؟) گذاشته بودن با آقا سینا)Smile (16)
آقاامین:سارا یاد بسته ها نبودم بابت اون شکلات ها هم ممنون خیلی زحمت کشیدی ایشالا همیشه سالم باشی
(شکلات هم بوده)
آقامهدی نصیری:اقا این شکلاتا وحشتناک خوشمزه بود .اونایی که نبودن دلشون جییییییزغاله شه .خخخخخخخخخخخ
پرستوجان:یه نمره کم میکنم چون میلک شیک رو درست ننوشته بودن تو منو!angry2
یه نمره بخاطر اینکه میلک شیکم دیر اومد و خیلی منتظر بودیم!!
مه سا خانم:ديداري كه در اون ميلك شيك ها خورده شدaloofandbored و صحبت ها انجام شد و ديدارها تازه شد....
سانازخانم:مرسی از تمام عزیزانی که از راه دور نزدیک اومده بودن و ما رو خوشحال کردن
(وقت کردی عزیزپستهای ما راپاک کندیواری کوتاه ترازپویش ومرضی و...پیدانکردی عزیز)
نازنین:با نوشین عزیـــــــــــــــــــز و ساناز و لیلا و باقی بچه ها آشنا شدیم که یه هوووووووو یه پروانه اومد داخل!!!!
تا اومد نشست پیش ما دست کرد تو لیوان شیرداغ ماangryangryangryangryangry
آقاحمید:همه اونهایی که تو چیدن صندلی ها کمک کردن
همه اونهایی که تو پذیرایی کمک کردن
همه اونهایی که در کنترل برنامه کمک کردن
و همه و همه
دست همه درد نکنه و یه خسته نباشید درست حسابی به همه .
یه تشکر خیلی ویژه هم باید از دکتر نمازی داشته باشم
آقامهدی : ما دو تا کیک شکلاتی سفارش داده بودیم با کافه گلاسه راستشو بگم تا حالا نه کیکشو خورده بودم نه کافه گلاسشو مرجانو نمیدونم اما شهرزاد پای سیب داشت کیک منم شبیه کیک اون بود خلاصه از اون جایی که برای من مهم نیست خوردنی چیه خوردم
شیماجان:کیک شکلاتی هم خوب بود اما اگه بای نوشیدنی سفارش داده بشه راحت تر قورت داده میشه و توی گلوی آدم گیر نمیکنه!
آقاابراهیم: پیشواز گرم گرم حمید و سینا شرمندم کرد البته با این که تغییر تیپ و اصلاح صورت داده بودن و بقول خودشون میخواستن ترسناک باشن.....دکتر نمازی دکترای فلسفه و عضو هیئت علمی دانشگاه صحبتهایی داشتن که ارزش مشاوره ای داشت....
نانازجان:به یاد بچه های دیگه ام بودیما تا اونجایی که یادم میاد اسم این دوستانم آوردن :چیپ چیپ, پویش, سارگل,... و به دستور آق سینا براشون کف نا مرتب هم زدیم.(حالا چرانامرتب)
آقاسینا:از این به بعد هر کسی باید عکس سفارششم جلوی سفارشش بکشه ... واقعا من کشته این منوی رستورانم
معلوم نیست بستنیه ... نسکافست ... قهوست ... چاییه ... شکلاته ... موزه ... توت فرنگیه ... همش و ریختن تو یه لیوان قاطی کردن یه چتر زدن بالا سرش یه شکلات از این ۲۰۰ تومنیا هم نصف کردن کنارش گذاشتن ... شده با کلاس ... آخه مگه معده انباریه که هر چی اومد بزاری اون تو ؟(نه بابا چه خبربوده وماجاموندیم آقاسجاد)طفلک آقاسجادکه فکرمیکردفقط یه آبمیوه است
آقااحسان: خیلی خوب بود ایندفعه را چقدر دوست داشتم/انگار بچه ها یه انزیه خاصی بهم میدند....
مائده خانم:خيلي خوب بود بچه ها مرسي مرسي مرسي
شادی خانم:حمید ، سینا ، مجید، مه سا، ساناز ، سایناو..... خیلی ازتون ممنونم که اینقدر ادمای فعال و خیر خواه و مثبتی هستین. ایشالا همیشه سلامت باشین
جای یه سری از بچه ها خیلی خالی بود. مثل فرناز و نگار و سیمین و مهسا و هیلدا و بارون و...
سمیراجان:دیدارمون خیلی خیلی خوب بود همه چی عالی بود مخصوصا صحبت های دکتر نمازی .
نازی ی جان:خلاصه با اولین نفری که مواجه شدیم حمید عزیز بود با سیبیلای فرم ( جهت ایجاد رعب و وحشت ) و کت و شلوار و پیراهن و کراوات و گیره کراوات....دکتر روستا و دکتر ناظری از تیم کریمزن تشریف آوردند ....نوشتن اسامی و گرفتن سفارشات رسید که گویا دوستان انگشت بر ناشناخته های خویش گذاشته و اولین ها را تجربه کرده بودند
انیس جان:بالاخره روز شماری ها و ساعت شماری ها ی دیدار 17 آذر هم به پایان رسید و انتظار برای رسیدن زمان دیدار بعدی شروع شد.......اول از همه نوبت پذیرایی به یاد ماندنی بود که فکر کنم حدود یک ساعتی طول کشید
معصومه جان:رفتیم تو دیدم یه خانومی که به شدت آشناس داره از پله ها میاد بالا!
نگو ساناز جون بودن و من نشناختم! ashamed0006.gifبعدم که آقا حمید رو نشناختم! (ازین سیبیل مغولیا(!!!!!!؟؟؟) گذاشته بودن با آقا سینا)Smile (16)
آقاامین:سارا یاد بسته ها نبودم بابت اون شکلات ها هم ممنون خیلی زحمت کشیدی ایشالا همیشه سالم باشی
(شکلات هم بوده)
آقامهدی نصیری:اقا این شکلاتا وحشتناک خوشمزه بود .اونایی که نبودن دلشون جییییییزغاله شه .خخخخخخخخخخخ
پرستوجان:یه نمره کم میکنم چون میلک شیک رو درست ننوشته بودن تو منو!angry2
یه نمره بخاطر اینکه میلک شیکم دیر اومد و خیلی منتظر بودیم!!
مه سا خانم:ديداري كه در اون ميلك شيك ها خورده شدaloofandbored و صحبت ها انجام شد و ديدارها تازه شد....
سانازخانم:مرسی از تمام عزیزانی که از راه دور نزدیک اومده بودن و ما رو خوشحال کردن
(وقت کردی عزیزپستهای ما راپاک کندیواری کوتاه ترازپویش ومرضی و...پیدانکردی عزیز)
نازنین:با نوشین عزیـــــــــــــــــــز و ساناز و لیلا و باقی بچه ها آشنا شدیم که یه هوووووووو یه پروانه اومد داخل!!!!
تا اومد نشست پیش ما دست کرد تو لیوان شیرداغ ماangryangryangryangryangry
آقاحمید:همه اونهایی که تو چیدن صندلی ها کمک کردن
همه اونهایی که تو پذیرایی کمک کردن
همه اونهایی که در کنترل برنامه کمک کردن
و همه و همه
دست همه درد نکنه و یه خسته نباشید درست حسابی به همه .
یه تشکر خیلی ویژه هم باید از دکتر نمازی داشته باشم
آقامهدی : ما دو تا کیک شکلاتی سفارش داده بودیم با کافه گلاسه راستشو بگم تا حالا نه کیکشو خورده بودم نه کافه گلاسشو مرجانو نمیدونم اما شهرزاد پای سیب داشت کیک منم شبیه کیک اون بود خلاصه از اون جایی که برای من مهم نیست خوردنی چیه خوردم
شیماجان:کیک شکلاتی هم خوب بود اما اگه بای نوشیدنی سفارش داده بشه راحت تر قورت داده میشه و توی گلوی آدم گیر نمیکنه!
آقاابراهیم: پیشواز گرم گرم حمید و سینا شرمندم کرد البته با این که تغییر تیپ و اصلاح صورت داده بودن و بقول خودشون میخواستن ترسناک باشن.....دکتر نمازی دکترای فلسفه و عضو هیئت علمی دانشگاه صحبتهایی داشتن که ارزش مشاوره ای داشت....
نانازجان:به یاد بچه های دیگه ام بودیما تا اونجایی که یادم میاد اسم این دوستانم آوردن :چیپ چیپ, پویش, سارگل,... و به دستور آق سینا براشون کف نا مرتب هم زدیم.(حالا چرانامرتب)
آقاسینا:از این به بعد هر کسی باید عکس سفارششم جلوی سفارشش بکشه ... واقعا من کشته این منوی رستورانم
معلوم نیست بستنیه ... نسکافست ... قهوست ... چاییه ... شکلاته ... موزه ... توت فرنگیه ... همش و ریختن تو یه لیوان قاطی کردن یه چتر زدن بالا سرش یه شکلات از این ۲۰۰ تومنیا هم نصف کردن کنارش گذاشتن ... شده با کلاس ... آخه مگه معده انباریه که هر چی اومد بزاری اون تو ؟(نه بابا چه خبربوده وماجاموندیم آقاسجاد)طفلک آقاسجادکه فکرمیکردفقط یه آبمیوه است
آقااحسان: خیلی خوب بود ایندفعه را چقدر دوست داشتم/انگار بچه ها یه انزیه خاصی بهم میدند....
مائده خانم:خيلي خوب بود بچه ها مرسي مرسي مرسي
شادی خانم:حمید ، سینا ، مجید، مه سا، ساناز ، سایناو..... خیلی ازتون ممنونم که اینقدر ادمای فعال و خیر خواه و مثبتی هستین. ایشالا همیشه سلامت باشین
جای یه سری از بچه ها خیلی خالی بود. مثل فرناز و نگار و سیمین و مهسا و هیلدا و بارون و...
سمیراجان:دیدارمون خیلی خیلی خوب بود همه چی عالی بود مخصوصا صحبت های دکتر نمازی .
نازی ی جان:خلاصه با اولین نفری که مواجه شدیم حمید عزیز بود با سیبیلای فرم ( جهت ایجاد رعب و وحشت ) و کت و شلوار و پیراهن و کراوات و گیره کراوات....دکتر روستا و دکتر ناظری از تیم کریمزن تشریف آوردند ....نوشتن اسامی و گرفتن سفارشات رسید که گویا دوستان انگشت بر ناشناخته های خویش گذاشته و اولین ها را تجربه کرده بودند
دردوعالم جلال ما زهراست/رمزتغییرحال ما زهراست/عیدبافاطمیه می آیدذکرتحویل سال مازهراست
السلام علیک ایتهاالصدیقه الشهیده