2012/10/06, 05:05 PM
(2012/10/06, 03:47 PM)شهرزاد نوشته است: من هم نظره نازنین رو خوندم هم شیرین جون روشهرزاد جان این جمله ایی که گفتم اصلا ربطی به بیماری ام اس نداشت .کلا یه دید کلی در مورد زندگی بعد از ازدواج بود.
منتها نازنین یه جا گفت وقتی ازدواج میکنی باید پی همه چیز رو به تنت بزنی چرا؟
مگه نه اینه که ازدواج باید بخش دیگه ای از آرامش انسان ها باشه؟
پس این تحمل کردن نیست ...ما میتونیم خودمون ام اس رو به طرف مقابل بشناسونیم اونم نه جوریکه فرد هر لحظه آماده باش اتفاق باشه میتونیم انقدر قشنگ معرفیش کنیم که فرقی با سالم پیدا نکنه و بدونه فقط یه لحظه هایی ناخوشی داره ....
شما اشتباه برداشت کردین هدف من از گفتن این جمله این بود که
وقتی کسی ازدواج میکنه قراره از محیط خونواده ایی که توش بزرگ شده جدا بشه و دیگه اون دختر یا پسر سابق توی اون خونه نیس بلکه باید زیر بار مسوولیت بره و کارایی رو که قبلا خودش انجام نمیداده رو باید خودش و مستقلا انجام بده
توی زندگی همه آدما روزای خوب و قشنگ هست و روزای بدم وجود داره
این چیزیه که گریز ناپذیره و کل زندگی قرار نیس اونجوری باشه که ما دوس داریم باشه.
من هدفم از گفتن این جمله این بود که کسی که ازدواج میکنه حالا میخواد سالم باشه میخواد بیمار باشه به هر صورت باید خودشو واسه همه چی آماده کنه اگه که آماده نکرده باشه و مسوولیت پذیر نشده باشه و نتونه یه زندگی رو بچرخونه با یه بچه ایی که تو خونست فرقی نداره.
ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ٬ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺷﺒﯿﻪ ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﺸﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ...