2012/10/06, 03:17 PM
(2012/10/06, 03:10 PM)شیرین نوشته است: نازنینم حرفت رو کامل قبول دارم..........اما:
آیا به نظرت خونواده ی طرف فقط وقتی همسرت کنارته گیر میدن به بیماریت؟
اصلا یو رو نه خودمو میگم...
مثلا پاشدیم با طرف(فعلا مجهوله و وجود خارجی نداره)رفتیم خونه پدرش مهمونی........من با خونواده ی طرف یه چند ساعتی تنها شدم
اگه برگردنو یه چیزی راجع به بیماریم بهم بگن اصلا به صراحت به رخم بکشن بیمار بودن منو چه حالی پیدا میکنم؟
یا باید پاشم برم به طرف بگم جنجال شه و بحث کش پیدا کنه که عمرا اینکارو نمیکنم که رابطشونو با هم بهم بزنم
یا هم اینکه بگم اشکالی نداره و حرفاشونو قبول کنم و بریزم تو خودم با این وضع بیماریم که ناراحتی برام سمه
من سر این موضوع خیلی فک کردم....اما واقعیت اینه عزیزم
این مثال عالی بود!.....
بعد اینکه آب سنگ رو سوراخ نمیکنه ولی قطره آب چرا.
اگه خانواده طرف اهل تیکه یا بالاخره گیر باشن یا هی بپرسن و تو خلوت خودشون عروس یا دامادشون رو مقایسه کنن با بقیه بالاخره یه روزی کاسه صبر همسر فرد ام اسی لبریز میشه....قطع رابطه با خانواده هم کار جالبی نیست
من دوری و دوستی رو بیشتر میپسندم.اینکه اصرارم رو ندونن.یا نهایتا دیر تر بفهمن!
به خود آی,خود تو جان جهانــــــی...