2012/09/04, 09:02 AM
حدود رابطه با جنس مخالف تا کجاست؟
سه شنبه ۱۴ شهريور ۱۳۹۱ ساعت ۰۶:۲۰مرجع : باشگاه فعلن مجردها
افکار نیوز - از نیازهای اساسی انسان برای زندگی، داشتن رابطه سالم و تعامل با دیگر انسانهاست. فرد برای رشد هیجانی و اجتماعی خود و نیز پیشرفت فرهنگی و حتی تکنولوژیکی نیاز به ارتباطی سالم و منطقی با افراد اعم از همجنس و غیر هم جنس دارد.
همه ما به دنبال ارتباط و تعامل با افرادی هستیم که در کنار آنها احساس شادی و رضایت و خوشبختی داشته باشیم و همچنین در پیشرفت و موفقیت ما تاثیر گذار باشند. در این ارتباطات نیاز به رابطه با جنسمخالف هم در مقطعی از زندگی مهم و تاثیرگذار است.
زمانی که فرد برای انتخاب همسر و تشکیل خانواده آماده میشود این نیاز بیشتر نمایان شده و بر تمام جوانب زندگی تاثیر خود را میگذارد. در این مرحله از ارتباط دلبستگیها و دلدادگیهایی نیز به وجود میآید که لازمه تشکیل زندگی مشترک است. اما همین حد از ارتباط نیز بهتر است در چارچوبهای فرهنگی و اعتقادی و اجتماعی قرار گیرد.
دلایل نادرستی که معمولاً برای رابطه با جنسمخالف مطرح میشوند شامل: وعده ازدواج، انگیزه جنسی، قدرت و جاذبه اجتماعی و پناه بردن عاطفی به یکدیگر میباشد.
بر اساس فرهنگ و رشد اجتماعی و ارزشی و اعتقادات دینی ما برای رابطه با جنسمخالف حدودی قائل شدهاند. بر طبق ارزشهای دینی و اعتقادی ما ارتباط با جنسمخالف پیامدهایی از قبیل: از بین رفتن کرامت انسان و گرفتار شدن در شهوتها و غرایز - آلودگی به گناه- از بین رفتن عفت و حیای فردی و جمعی میباشد.
بر اساس فرهنگ نیز محدودیتهایی برای ارتباط با جنسمخالف وجود دارد که این محدودیتها لازمه زندگی اجتماعی سالم و تعاملات صحیح است. پیامدهای نادیده گرفتن این محدودیتها در زندگی اجتماعی و فرهنگی عبارتند از: کاهش آرامش روحی و درونی بر اثر تعدد روابط – به وجود آمدن تنوعطلبی و از بین رفتن میل به زندگی مشترک – ایجاد دلهره و اضطراب در زندگی آینده- سست شدن ارتباطات درونی خانواده و کاهش اعتماد بین افراد.
ذکر برخی از دلایل به وجود آمدن اینگونه ارتباطات نیز بیفایده نیست. معمولا افرادی که وارد این نوع رابطههای بیهدف میشوند دارای مسائلی خانوادگی و اجتماعی و ارتباطیاند. نوجوان و جوانی که در پی به وجود آوردن چنین روابطیست معمولا در دنیای غیرواقعی خود، تصوری که از خود دارد تصوری حقیر و کوچک است که برای پوشاندن این حس و تصور به رابطه با شخصی اقدام میکند که او را بستاید و به او وابسته شود تا این حالت درونی را از بین برده یا حداقل کمرنگ کند. معمولا خانواده به خصوص پدر و مادر در به وجود آمدن این تصور غیرواقعی نقش پررنگی دارند و به طور غیرمستقیم با اعمال و رفتار خود این تصور را به فرزند خود القا میکنند.
بعد از خانواده و تربیت آنان، گروه همسال در به وجود آمدن هویت فرد و شخصیت او نقش مهمی دارند. توجه به اینکه فرد در میان دوستان و همکلاسانی رشد یابد که او را به طور مستقیم یا غیرمستقیم به این عمل ترغیب کنند، یا از این ارتباطات باز دارند، مسلما تاثیری کمتر از خانواده و تربیت اجتماعی نخواهند گذاشت.
پس تعیین حدود روابط و نوع آن در چهارچوب خانواده و اجتماع و فرهنگ هر جامعه تعریف شده و فرد از آن الگو میگیرد.
سه شنبه ۱۴ شهريور ۱۳۹۱ ساعت ۰۶:۲۰مرجع : باشگاه فعلن مجردها
افکار نیوز - از نیازهای اساسی انسان برای زندگی، داشتن رابطه سالم و تعامل با دیگر انسانهاست. فرد برای رشد هیجانی و اجتماعی خود و نیز پیشرفت فرهنگی و حتی تکنولوژیکی نیاز به ارتباطی سالم و منطقی با افراد اعم از همجنس و غیر هم جنس دارد.
همه ما به دنبال ارتباط و تعامل با افرادی هستیم که در کنار آنها احساس شادی و رضایت و خوشبختی داشته باشیم و همچنین در پیشرفت و موفقیت ما تاثیر گذار باشند. در این ارتباطات نیاز به رابطه با جنسمخالف هم در مقطعی از زندگی مهم و تاثیرگذار است.
زمانی که فرد برای انتخاب همسر و تشکیل خانواده آماده میشود این نیاز بیشتر نمایان شده و بر تمام جوانب زندگی تاثیر خود را میگذارد. در این مرحله از ارتباط دلبستگیها و دلدادگیهایی نیز به وجود میآید که لازمه تشکیل زندگی مشترک است. اما همین حد از ارتباط نیز بهتر است در چارچوبهای فرهنگی و اعتقادی و اجتماعی قرار گیرد.
دلایل نادرستی که معمولاً برای رابطه با جنسمخالف مطرح میشوند شامل: وعده ازدواج، انگیزه جنسی، قدرت و جاذبه اجتماعی و پناه بردن عاطفی به یکدیگر میباشد.
بر اساس فرهنگ و رشد اجتماعی و ارزشی و اعتقادات دینی ما برای رابطه با جنسمخالف حدودی قائل شدهاند. بر طبق ارزشهای دینی و اعتقادی ما ارتباط با جنسمخالف پیامدهایی از قبیل: از بین رفتن کرامت انسان و گرفتار شدن در شهوتها و غرایز - آلودگی به گناه- از بین رفتن عفت و حیای فردی و جمعی میباشد.
بر اساس فرهنگ نیز محدودیتهایی برای ارتباط با جنسمخالف وجود دارد که این محدودیتها لازمه زندگی اجتماعی سالم و تعاملات صحیح است. پیامدهای نادیده گرفتن این محدودیتها در زندگی اجتماعی و فرهنگی عبارتند از: کاهش آرامش روحی و درونی بر اثر تعدد روابط – به وجود آمدن تنوعطلبی و از بین رفتن میل به زندگی مشترک – ایجاد دلهره و اضطراب در زندگی آینده- سست شدن ارتباطات درونی خانواده و کاهش اعتماد بین افراد.
ذکر برخی از دلایل به وجود آمدن اینگونه ارتباطات نیز بیفایده نیست. معمولا افرادی که وارد این نوع رابطههای بیهدف میشوند دارای مسائلی خانوادگی و اجتماعی و ارتباطیاند. نوجوان و جوانی که در پی به وجود آوردن چنین روابطیست معمولا در دنیای غیرواقعی خود، تصوری که از خود دارد تصوری حقیر و کوچک است که برای پوشاندن این حس و تصور به رابطه با شخصی اقدام میکند که او را بستاید و به او وابسته شود تا این حالت درونی را از بین برده یا حداقل کمرنگ کند. معمولا خانواده به خصوص پدر و مادر در به وجود آمدن این تصور غیرواقعی نقش پررنگی دارند و به طور غیرمستقیم با اعمال و رفتار خود این تصور را به فرزند خود القا میکنند.
بعد از خانواده و تربیت آنان، گروه همسال در به وجود آمدن هویت فرد و شخصیت او نقش مهمی دارند. توجه به اینکه فرد در میان دوستان و همکلاسانی رشد یابد که او را به طور مستقیم یا غیرمستقیم به این عمل ترغیب کنند، یا از این ارتباطات باز دارند، مسلما تاثیری کمتر از خانواده و تربیت اجتماعی نخواهند گذاشت.
پس تعیین حدود روابط و نوع آن در چهارچوب خانواده و اجتماع و فرهنگ هر جامعه تعریف شده و فرد از آن الگو میگیرد.
ام اس شاید مسیر را برایمان ناهموار کند، اما مانع حرکتمان نخواهد شد