2012/08/09, 10:45 AM
ازداوج سنتی بهتر است یا مدرن؟
در هر جامعهای نیک و بد، زیبا و زشت، شرافتمندانه و ننگبار و به طور کلی ارزشها معلوم و معین وجود دارد، ارزشهای اجتماعی به عوامل و عناصری اطلاق میشود که اکثریت جامعه به اهمیت و اعتبار آن پی برده و به صورت واقعیات و اموری در آمدهاند که نیازهای مادی و معنوی افراد جامعه را برآورده میسازند، به بیانی دیگر هر چیزی که برای یک نظام اجتماعی مورد نیاز، محترم و مقدس، خواستنی و مطلوب تلقی شود، جزء ارزشهای آن جامعه است.
این ارزشها در دوران کودکی به کودکان آموزش داده شده و از طریق نهادهای جامعهپذیر، همچون رسانهها،گروههای همالان، خانواده، مدرسه، جامعهپذیر و ساماندهی شده و به صورت آرمان در میآیند، که راهنمای اندیشهها و اعمال میشود. به قول دورکیم « جامعه بدون ایجاد آرمان تشکیل نمیشود ». در یک جامعه معین، ارزشها سازمان مییابند و به صورت یک دستگاه و مقیاس ارزیابی در میآیند که باید نظمی منطقی در آن وجود داشته باشد حتی اگر در بعضی موارد متناقض به نظر آید.
در مرحله بعدی ارزشها بصورت هنجار که شیوههای رفتاری معین هستند، در آمده و از این راه است که میتوانند زندگی افراد را در داخل جامعه نظم بخشند. به طور کلی هنجارها عبارتند از: صورت کاربردی ارزشهای معین.
نهادینهشدن و مراعات هنجارها نیز از دو راه انجام میگیرد هم از راه پذیرش عمیق باطنی آنها در نزد فرد و هم از طریق ایجاد سیستم پاداش و کیفر، که هر اجتماع و یا گروهی برای دستگاههای اجرایی و برای حفظ هنجارها ومراعات آنها دارد. در کشورهای در حال گذرا که دچار تغییر و تحول میشوند در اثر دگرگونیهایی که بوجود میآید سنتها، آداب و رسوم رو به سستی میگذراند بیآنکه فرهنگ سنتی تثبیت و یا فرهنگ جدید صنعتی کاملاً جذب شود و یا دولت برای بازسازی فرهنگ نو اقدام نماید در نتیجهی روند مذکور، نوعی گسستگی فرهنگی بوجود میآید.
امروزه فقط جنبههای بیرونی زندگی ما نیست که تغییر کرده، بلکه دگرگونی و تغییر در شخصیترین و خصوصیترین جنبههای زندگی ما نیز ریشه دوانیده است؛ تا جایی که ازدواجهای تنظیم شد هی دیروز، جای خود را به همسرگزینی آزاد امروز داده است.همسرگزینی آزاد در اصطلاح، ازدواجیاست بر مبنای عشق و با اختیار و انتخاب خود فرد؛ در حالیکه ازدواج تنظیم شده، پیوندی است بر اساس قراردادهای میان دو خانواده.
طی سالهای گذشته به موازات تغییرات اقتصادی و سیاسی که در جامعه ما روی داده، بسیاری از ارزشها و هنجارهای اجتماعی نیز دستخوش تغییر و دگرگونی شده است. این هنجارها که به آرامی جای خود را در میان باورها و اعتقادات مردم باز میکنند، ممکن است با باورهای گذشته همخوانی چندانی نداشته باشند و حتی در تعارض با آنها قرار گیرند.
تغییرات به وجود آمده در زمینه شیوههای همسریابی و ازدواج جوانان، از جمله مواردی است که بسیاری از خانوادهها را با مسایل متعددی روبهرو کرده است.
ازدواج را شاید بتوان مهمترین مرحله زندگی هر دختر و پسری قلمداد کرد، این پدیده اجتماعی از جنبههای گوناگون قابل تحقیق است. باید گفت در هرجامعهای روابط افراد تأثیر زیادی در ازدواج دارد و همچنین ازدواجهایی که درهرجامعه صورت میگیرد، نشانگر واقعیت موجود درآن جامعه است.
ازدواج درگذشته به صورت سنتی بین افراد برقرار میشد و درآن خانواده شخص پس ازانتخاب دختری که او را مناسب خانواده و پسر خود میدیدند، پس از خواستگاری وی را به عقد ازدواج پسر خود درمیآوردند.
دراین ازدواجها دختر و پسر شناختی ازهم نداشته و تا قبل از ازدواج از خصوصیات و رفتارهای درونی و شخصی فرد موردنظرشان بی خبر بودند.
با گذشت زمان و ارتباط با کشورهای اروپایی و... گونه دیگری از ازدواج که از آن به ازدواج مدرن یادمیشود، در جامعه ما سایه انداخت. دراین گونه ازدواجها که بیشتر درمیان کشورهای غربی رایج است و مطابق با فرهنگ و سنتهای این گونه کشورها است، دختر و پسر پس از آشنایی و دوستی با یکدیگر مدتی در کنار هم زندگی کرده و یا به دوستی و برقراری رابطهای عاطفی میپردازند و درصورت وجود هماهنگی و رضایت میان آنها اقدام به ازدواج میکنند.
باید گفت: در حال حاضر رابطه زنان و مردان درجامعه ما روبه رشد و ترقی دارد و زنان در عرصههای اجتماعی فعالیتهای گستردهای را آغاز کردهاند و همین باعث شده است بسیاری از آنان و پسران جوان از اینکه خانوادههایشان برای آنان فرد مناسب در ازدواج را انتخاب کنند، طفره بروند و خود بخواهند باتوجه به معیارهایی که دارند، همسر خود را ازمیان اطرافیان خود گزینش کنند.
دکتر بهروز بیرشک - روانشناس - دراین مورد میگوید: یکی ازمسایلی که با توجه به تغییرات و تحولات اجتماعی با آن روبهرو هستیم مسئله ازدواج است. در دو نسل قبل از ما ازدواجها به صورت سنتی انجام میگرفت بطوری که از طریق خانوادهها خواستگاری صورت میگرفت و حتی دختر و پسر ملاقاتی با هم نداشتند و این خانوادهها بودند که تصمیم نهایی را میگرفتند. این ازدواجها گاهی ممکن بود موفق باشد ولی گاهی نیز ناموفق بود و به هر حال آن زوج به اصطلاح به نوعی با هم سر میکردند و فشارهای زیادی را نیز تحمل میکردند. وی میافزاید: معیارها باتوجه به تحولاتی که صورت گرفته فرق کرده است. به طوری که جوانان امروزه نمیخواهند به صورت چشم و گوش بسته تن به ازدواج بدهند و اعتقادشان بر این است که باید خودشان در این امر نقش داشته باشند.
حال با توجه به فضای موجود این سؤال پیش میآید که آیا نظام تربیتی خانوادههای ما که در آن پدر و مادر انتخاب همسر را برای فرزندشان حق خود میدانند، با این نگرش در میان جوانان ایجاد تضاد نمیکند؟ و آیا اصلاً جامعه ما با توجه به مسایل مذهبی و فرهنگیمان پذیرای ازدواج مدرن هست یا خیر؟ و اصولاً آمار و ارقام، ازدواجهای سنتی را موفقتر میدانند و یا ازدواجهای مدرن را؟
متخصصان عقیده دارند، نمیشود از بین ازدواج سنتی و مدرن مشخص کرد کدامیک موفقتر است. ولی براساس آمار طلاق و نگاه به اظهارنظرهای نمونههایی که به صورت سنتی یا مدرن ازدواج کردهاند، پی میبریم در هردو ازدواج انتخاب نادرست وجود دارد.
در ازدواجهای سنتی بدون اینکه به شرایط کنونی جامعه و فرهنگ و پیشرفتهای انجام شده و آزادی زنان نگاه شود، این اعتقاد وجود دارد که دختر با لباس سفید عروسی به خانه شوهر میرود و باید با کفن سفید خانه شوهر را ترک کند. این مسئله اکنون در میان دختران ما که به استقلال اجتماعی و حقوقی رسیدهاند، دیگر نه تنها طرفداری ندارد بلکه جایگاهی نیز ندارد و زنان و دختران نه تنها به حقوق قانونی خود واقف شدهاند، بلکه تا آنجا که بتوانند در پی احقاق حق خود نیز هستند.
البته این اولین باری نیست که موضوع ازدواجهایی خارج از عرف رایج جامعه، مطرح میشود و در نشریات دهههای۴۰ و ۵۰ به وفور به آگهیهای همسریابی برمیخوریم. مجلات قدیمی را که ورق بزنید، عکسهای دختران و پسران جوانی را میبینید که با ردیف کردن تعدادی خصوصیات مثبت درباره خود، مشخصات همسر دلخواه و آرمانیشان را هم مطرح میکردند.
دکتر فربد فدایی؛ روانپزشک، عشقهای رمانتیک را در جوامع سنتی، برجستهتر از سایر جوامع میبیند، چون به دلیل دور بودن پسر و دختر از یکدیگر که سبب محرومیت عاطفی از همدیگر میشود، دختر و پسر با دیدن نخستین فرد از جنس مخالف به شدت عاشق او میشوند. وی میگوید در این نوع ازدواج، عشق با اولین نگاه به وجود میآید.
این روانشناس، ایران را یک جامعهی درحال گذار از سنت به مدرنیته میداند که دچار سردرگمی یا ابهام درباره بسیاری از مسایل است. وی این تصور را که برخی ازدواجهای سنتی را دلیلی بر کاهش طلاق و ازدواجهای مدرن دلیلی بر افزایش طلاق فرض مینمایند، اشتباه میداند و میگوید: «در ازدواجهای سنتی، نقشها تعریف شده است. یک مرد نانآور مقتدر در برابر یک زن فرمانبر و کدبانوی خانهدار قرار دارد.
در این نوع ازدواجها، زن به دلیل پایین بودن تحصیلات و امکانات پایین مالی و خانوادهی سختگیری که دارد، امکان طلاق ندارد.
اما در جامعه نوین برای زنی که شاغل و به حقوق خود آشنا و به دنبال چیزی فراتر از تأمین مادی زندگی است، نقش سنتی زن در چهارچوب فرمانبری، کدبانوگری و... مصداق نمییابد؛ چون زن مدرن، طالب چیزهای دیگری نظیر همفکری، نزدیکی عاطفی و دنیای ذهنی است. بدین ترتیب، ازدواجهای نوین که بر مبنای روانشناختی ازدواج تأکید بیشتری دارند، انعطافپذیرترند. به همین دلیل نیز میزان طلاق در این نوع ازدواجها بالاتر است و این بهایی است که برای زندگی در جامعه مدرن باید پرداخت.»
در ازدواجهای سنتی که از طریق خانواده صورت میگیرد، انتخاب همسر برای فرزند، تأمین منابع مالی آن، برگزاری مراسم ازدواج و حتی روابط زوجین پس از ازدواج تحت نظارت خانوادههاست درحالی که در ازدواجهای مدرن این امور به خود زوجین واگذار میشود و روابط هستهای درون خانواده بیشتر به دختر و پسر محول میشود.
مطالعات در جامعه ایران، نشانگر این حقیقت است که در جامعه گذشته کشورمان که جامعهای سنتی بوده اکثر ازدواجها با نظارت خانوادهها انجام میشده است.
در ازدواجهای سنتی سن دختر در بیشتر مواقع پایینتر از پسر بوده و دایره همسرگزینی نیز محدود بوده است. ولی در مقابل درصد ازدواجهای خویشاوندی بالا بوده است و به دلیل حمایتهای مالی که خانواده میکرد شروع زندگی مشترک برای زوجین تا اندازهای بدون دغدغه بود.
باید گفت در حال حاضر در جامعه ما، دوگانگی در ازدواجها مهمترین مسئله اجتماعی است به طوری که به مرور زمان نه تنها از سطح ازدواجهای سنتی کم نشده بلکه خانوادهها به دلیل کمرنگ شدن حضور خود در یکی از مراحل ازدواج در سایر مراحل میخواهند سهم زیادتری داشته باشند.
دکتر شهلا کاظمیپور - عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و متخصص جمعیت و توسعه – در این مورد میگوید: هر چند در گذشته جامعه کوچکتر و بستهتر بود، امّا شیوهی انتخاب همسر سادهتر و دوام و بقای زناشویی نیز بیشتر بود. به همراه گسترش جوامع و توسعه شهرنشینی و افزایش تحصیلات به تدریج از سهم ازدواجهای سنتی کاسته شده و به طرف ازدواجهای مدرن حرکت میشود ولی این تحول به یکباره بیانگر یک ازدواج مدرن نیست.
به هر حال اکنون بسیاری از جوانان متقاضی ازدواج مدرن هستند زیرا خود همسرشان را انتخاب میکنند ولی تنوع فرهنگی، ضعف شناخت از یکدیگر و صرفاً شناختهای ظاهری و تکیه کردن به یک سری از معیارهای کمّی باعث شده است ازدواجهای مدرن در جامعهی ما آسیبپذیر باشند. بنابراین باید گفت بسیاری از مسائل و مشکلاتی که برای زوجین جوان پیش میآید ناشی از دوگانگی ازدواجها در ایران است که بخشی از آن سنتی و بخشی مدرن است.
در هر جامعهای نیک و بد، زیبا و زشت، شرافتمندانه و ننگبار و به طور کلی ارزشها معلوم و معین وجود دارد، ارزشهای اجتماعی به عوامل و عناصری اطلاق میشود که اکثریت جامعه به اهمیت و اعتبار آن پی برده و به صورت واقعیات و اموری در آمدهاند که نیازهای مادی و معنوی افراد جامعه را برآورده میسازند، به بیانی دیگر هر چیزی که برای یک نظام اجتماعی مورد نیاز، محترم و مقدس، خواستنی و مطلوب تلقی شود، جزء ارزشهای آن جامعه است.
این ارزشها در دوران کودکی به کودکان آموزش داده شده و از طریق نهادهای جامعهپذیر، همچون رسانهها،گروههای همالان، خانواده، مدرسه، جامعهپذیر و ساماندهی شده و به صورت آرمان در میآیند، که راهنمای اندیشهها و اعمال میشود. به قول دورکیم « جامعه بدون ایجاد آرمان تشکیل نمیشود ». در یک جامعه معین، ارزشها سازمان مییابند و به صورت یک دستگاه و مقیاس ارزیابی در میآیند که باید نظمی منطقی در آن وجود داشته باشد حتی اگر در بعضی موارد متناقض به نظر آید.
در مرحله بعدی ارزشها بصورت هنجار که شیوههای رفتاری معین هستند، در آمده و از این راه است که میتوانند زندگی افراد را در داخل جامعه نظم بخشند. به طور کلی هنجارها عبارتند از: صورت کاربردی ارزشهای معین.
نهادینهشدن و مراعات هنجارها نیز از دو راه انجام میگیرد هم از راه پذیرش عمیق باطنی آنها در نزد فرد و هم از طریق ایجاد سیستم پاداش و کیفر، که هر اجتماع و یا گروهی برای دستگاههای اجرایی و برای حفظ هنجارها ومراعات آنها دارد. در کشورهای در حال گذرا که دچار تغییر و تحول میشوند در اثر دگرگونیهایی که بوجود میآید سنتها، آداب و رسوم رو به سستی میگذراند بیآنکه فرهنگ سنتی تثبیت و یا فرهنگ جدید صنعتی کاملاً جذب شود و یا دولت برای بازسازی فرهنگ نو اقدام نماید در نتیجهی روند مذکور، نوعی گسستگی فرهنگی بوجود میآید.
امروزه فقط جنبههای بیرونی زندگی ما نیست که تغییر کرده، بلکه دگرگونی و تغییر در شخصیترین و خصوصیترین جنبههای زندگی ما نیز ریشه دوانیده است؛ تا جایی که ازدواجهای تنظیم شد هی دیروز، جای خود را به همسرگزینی آزاد امروز داده است.همسرگزینی آزاد در اصطلاح، ازدواجیاست بر مبنای عشق و با اختیار و انتخاب خود فرد؛ در حالیکه ازدواج تنظیم شده، پیوندی است بر اساس قراردادهای میان دو خانواده.
طی سالهای گذشته به موازات تغییرات اقتصادی و سیاسی که در جامعه ما روی داده، بسیاری از ارزشها و هنجارهای اجتماعی نیز دستخوش تغییر و دگرگونی شده است. این هنجارها که به آرامی جای خود را در میان باورها و اعتقادات مردم باز میکنند، ممکن است با باورهای گذشته همخوانی چندانی نداشته باشند و حتی در تعارض با آنها قرار گیرند.
تغییرات به وجود آمده در زمینه شیوههای همسریابی و ازدواج جوانان، از جمله مواردی است که بسیاری از خانوادهها را با مسایل متعددی روبهرو کرده است.
ازدواج را شاید بتوان مهمترین مرحله زندگی هر دختر و پسری قلمداد کرد، این پدیده اجتماعی از جنبههای گوناگون قابل تحقیق است. باید گفت در هرجامعهای روابط افراد تأثیر زیادی در ازدواج دارد و همچنین ازدواجهایی که درهرجامعه صورت میگیرد، نشانگر واقعیت موجود درآن جامعه است.
ازدواج درگذشته به صورت سنتی بین افراد برقرار میشد و درآن خانواده شخص پس ازانتخاب دختری که او را مناسب خانواده و پسر خود میدیدند، پس از خواستگاری وی را به عقد ازدواج پسر خود درمیآوردند.
دراین ازدواجها دختر و پسر شناختی ازهم نداشته و تا قبل از ازدواج از خصوصیات و رفتارهای درونی و شخصی فرد موردنظرشان بی خبر بودند.
با گذشت زمان و ارتباط با کشورهای اروپایی و... گونه دیگری از ازدواج که از آن به ازدواج مدرن یادمیشود، در جامعه ما سایه انداخت. دراین گونه ازدواجها که بیشتر درمیان کشورهای غربی رایج است و مطابق با فرهنگ و سنتهای این گونه کشورها است، دختر و پسر پس از آشنایی و دوستی با یکدیگر مدتی در کنار هم زندگی کرده و یا به دوستی و برقراری رابطهای عاطفی میپردازند و درصورت وجود هماهنگی و رضایت میان آنها اقدام به ازدواج میکنند.
باید گفت: در حال حاضر رابطه زنان و مردان درجامعه ما روبه رشد و ترقی دارد و زنان در عرصههای اجتماعی فعالیتهای گستردهای را آغاز کردهاند و همین باعث شده است بسیاری از آنان و پسران جوان از اینکه خانوادههایشان برای آنان فرد مناسب در ازدواج را انتخاب کنند، طفره بروند و خود بخواهند باتوجه به معیارهایی که دارند، همسر خود را ازمیان اطرافیان خود گزینش کنند.
دکتر بهروز بیرشک - روانشناس - دراین مورد میگوید: یکی ازمسایلی که با توجه به تغییرات و تحولات اجتماعی با آن روبهرو هستیم مسئله ازدواج است. در دو نسل قبل از ما ازدواجها به صورت سنتی انجام میگرفت بطوری که از طریق خانوادهها خواستگاری صورت میگرفت و حتی دختر و پسر ملاقاتی با هم نداشتند و این خانوادهها بودند که تصمیم نهایی را میگرفتند. این ازدواجها گاهی ممکن بود موفق باشد ولی گاهی نیز ناموفق بود و به هر حال آن زوج به اصطلاح به نوعی با هم سر میکردند و فشارهای زیادی را نیز تحمل میکردند. وی میافزاید: معیارها باتوجه به تحولاتی که صورت گرفته فرق کرده است. به طوری که جوانان امروزه نمیخواهند به صورت چشم و گوش بسته تن به ازدواج بدهند و اعتقادشان بر این است که باید خودشان در این امر نقش داشته باشند.
حال با توجه به فضای موجود این سؤال پیش میآید که آیا نظام تربیتی خانوادههای ما که در آن پدر و مادر انتخاب همسر را برای فرزندشان حق خود میدانند، با این نگرش در میان جوانان ایجاد تضاد نمیکند؟ و آیا اصلاً جامعه ما با توجه به مسایل مذهبی و فرهنگیمان پذیرای ازدواج مدرن هست یا خیر؟ و اصولاً آمار و ارقام، ازدواجهای سنتی را موفقتر میدانند و یا ازدواجهای مدرن را؟
متخصصان عقیده دارند، نمیشود از بین ازدواج سنتی و مدرن مشخص کرد کدامیک موفقتر است. ولی براساس آمار طلاق و نگاه به اظهارنظرهای نمونههایی که به صورت سنتی یا مدرن ازدواج کردهاند، پی میبریم در هردو ازدواج انتخاب نادرست وجود دارد.
در ازدواجهای سنتی بدون اینکه به شرایط کنونی جامعه و فرهنگ و پیشرفتهای انجام شده و آزادی زنان نگاه شود، این اعتقاد وجود دارد که دختر با لباس سفید عروسی به خانه شوهر میرود و باید با کفن سفید خانه شوهر را ترک کند. این مسئله اکنون در میان دختران ما که به استقلال اجتماعی و حقوقی رسیدهاند، دیگر نه تنها طرفداری ندارد بلکه جایگاهی نیز ندارد و زنان و دختران نه تنها به حقوق قانونی خود واقف شدهاند، بلکه تا آنجا که بتوانند در پی احقاق حق خود نیز هستند.
البته این اولین باری نیست که موضوع ازدواجهایی خارج از عرف رایج جامعه، مطرح میشود و در نشریات دهههای۴۰ و ۵۰ به وفور به آگهیهای همسریابی برمیخوریم. مجلات قدیمی را که ورق بزنید، عکسهای دختران و پسران جوانی را میبینید که با ردیف کردن تعدادی خصوصیات مثبت درباره خود، مشخصات همسر دلخواه و آرمانیشان را هم مطرح میکردند.
دکتر فربد فدایی؛ روانپزشک، عشقهای رمانتیک را در جوامع سنتی، برجستهتر از سایر جوامع میبیند، چون به دلیل دور بودن پسر و دختر از یکدیگر که سبب محرومیت عاطفی از همدیگر میشود، دختر و پسر با دیدن نخستین فرد از جنس مخالف به شدت عاشق او میشوند. وی میگوید در این نوع ازدواج، عشق با اولین نگاه به وجود میآید.
این روانشناس، ایران را یک جامعهی درحال گذار از سنت به مدرنیته میداند که دچار سردرگمی یا ابهام درباره بسیاری از مسایل است. وی این تصور را که برخی ازدواجهای سنتی را دلیلی بر کاهش طلاق و ازدواجهای مدرن دلیلی بر افزایش طلاق فرض مینمایند، اشتباه میداند و میگوید: «در ازدواجهای سنتی، نقشها تعریف شده است. یک مرد نانآور مقتدر در برابر یک زن فرمانبر و کدبانوی خانهدار قرار دارد.
در این نوع ازدواجها، زن به دلیل پایین بودن تحصیلات و امکانات پایین مالی و خانوادهی سختگیری که دارد، امکان طلاق ندارد.
اما در جامعه نوین برای زنی که شاغل و به حقوق خود آشنا و به دنبال چیزی فراتر از تأمین مادی زندگی است، نقش سنتی زن در چهارچوب فرمانبری، کدبانوگری و... مصداق نمییابد؛ چون زن مدرن، طالب چیزهای دیگری نظیر همفکری، نزدیکی عاطفی و دنیای ذهنی است. بدین ترتیب، ازدواجهای نوین که بر مبنای روانشناختی ازدواج تأکید بیشتری دارند، انعطافپذیرترند. به همین دلیل نیز میزان طلاق در این نوع ازدواجها بالاتر است و این بهایی است که برای زندگی در جامعه مدرن باید پرداخت.»
در ازدواجهای سنتی که از طریق خانواده صورت میگیرد، انتخاب همسر برای فرزند، تأمین منابع مالی آن، برگزاری مراسم ازدواج و حتی روابط زوجین پس از ازدواج تحت نظارت خانوادههاست درحالی که در ازدواجهای مدرن این امور به خود زوجین واگذار میشود و روابط هستهای درون خانواده بیشتر به دختر و پسر محول میشود.
مطالعات در جامعه ایران، نشانگر این حقیقت است که در جامعه گذشته کشورمان که جامعهای سنتی بوده اکثر ازدواجها با نظارت خانوادهها انجام میشده است.
در ازدواجهای سنتی سن دختر در بیشتر مواقع پایینتر از پسر بوده و دایره همسرگزینی نیز محدود بوده است. ولی در مقابل درصد ازدواجهای خویشاوندی بالا بوده است و به دلیل حمایتهای مالی که خانواده میکرد شروع زندگی مشترک برای زوجین تا اندازهای بدون دغدغه بود.
باید گفت در حال حاضر در جامعه ما، دوگانگی در ازدواجها مهمترین مسئله اجتماعی است به طوری که به مرور زمان نه تنها از سطح ازدواجهای سنتی کم نشده بلکه خانوادهها به دلیل کمرنگ شدن حضور خود در یکی از مراحل ازدواج در سایر مراحل میخواهند سهم زیادتری داشته باشند.
دکتر شهلا کاظمیپور - عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و متخصص جمعیت و توسعه – در این مورد میگوید: هر چند در گذشته جامعه کوچکتر و بستهتر بود، امّا شیوهی انتخاب همسر سادهتر و دوام و بقای زناشویی نیز بیشتر بود. به همراه گسترش جوامع و توسعه شهرنشینی و افزایش تحصیلات به تدریج از سهم ازدواجهای سنتی کاسته شده و به طرف ازدواجهای مدرن حرکت میشود ولی این تحول به یکباره بیانگر یک ازدواج مدرن نیست.
به هر حال اکنون بسیاری از جوانان متقاضی ازدواج مدرن هستند زیرا خود همسرشان را انتخاب میکنند ولی تنوع فرهنگی، ضعف شناخت از یکدیگر و صرفاً شناختهای ظاهری و تکیه کردن به یک سری از معیارهای کمّی باعث شده است ازدواجهای مدرن در جامعهی ما آسیبپذیر باشند. بنابراین باید گفت بسیاری از مسائل و مشکلاتی که برای زوجین جوان پیش میآید ناشی از دوگانگی ازدواجها در ایران است که بخشی از آن سنتی و بخشی مدرن است.