2012/07/22, 05:40 AM
*خیلی کوچیک بودم 5یا6ساله
"عاشق" روزه گرفتن بودم
روزه ی گنجشگی میگرفتم،وای خدا چی حالی داشت
سرظهر که اذان میدادن "عاشق" اون اذان بودم
چون وقتی آدم روزه داره اذان یه آهنگ دلنوازی داره
بعد که مامانم بهم آب میداد میگفت عزیزم اول روزه ت رو با اب باز کن
آب رو که میخوردم چی طعمی داشت
ووقتی اون ناهار رو میخوردم فکر میکردم خدا هم با من همسفره شده.
وقتی به سن تکلیف رسیدم، دو روز روزه ی کامل گرفتم
موقع افطار،چه حال خوشی داشتم، اصلا اون دو روز رو فراموش نمیکنم
فکر میکردم حالا خدا چقدر منو دوست داره و ازم راضیه
روز سوم مامانم دیگه نذاشت روزه بگیرم، هر چی اصرار کردم فایده نداشت
مامانم میگفت این سن تکلیف مال زمان خودشه،زمان پیغمبرکه به این سن ازدواج کرده بودن و بچه هم داشتن
نه حالا، عزیزم ضعیف میشی، "گناهت گردن من"، تو فقط نمازت رو بخون.
و سال بعد که "ام اس عاشق" من شد
سالها از اون موقع گذشته ولی هنوز اون حس بچگی و "اون عشق" به روزه توی وجودمه
سال پیش ماه رمضون به مامانم گفتم: مامان یادته بچگی نذاشتی روزه بگیرم!!؟؟؟
حالا خوبه که دیگه اصلا نمیتونم روزه بگیرم؟؟؟
مامانم هیچی نگفت وبعد دیدم چشماش پر اشگ شد و از سر سفره افطار بلند شد و رفت
خیلی از گفته ی خودم ناراحت و پشیمون شدم
طاقت همه چی رو دارم الاّ دیدن اشگ مادرم، و گریه های پنهونی اون منو دیوونه میکنه.....
چون " عاشقشم "......." عاشق " .
دوستان به کلمات داخل گیومه توجه کنید.
ببینید کی؟؟وچی؟؟ عاشق آدمه!!! وهر عشقی با آدم چه میکنه
این مطلب رو فقط برای کسانی نوشتم که فکر میکنن
عشق فقط مختص زن و مرده.حالا این عشق میخواد منجر به چی بشه و عاقبتش چی باشه؟؟
ووقتی این عشق با شکست روبرو میشه همه تقصیرا پای عشقه!!!!نه اعمال!!!!!!!!
ووقتی یکی مثل من نوعی میخواد از عشق و عاشقای واقعی بگه،چی برخوردهایی !!!که با آدم نمیشه.
ولی مهم نیست. من بازم خواهم گفت..........
« گوهر پاک بباید که شود قابل فیض »
« *پیوند قلبها مسافت نمی شناسد وقتی که خــدا عاقداست و مهرش حس قشنگ عشق و امید »
« Love is the medicine for any kind of pain »