من دیر رسیدم برای تشکر اماتشکــــــــــــر
از هیئت مدیره و همه کسانی که زحمتِ پذیرائی از فرشته های ام اسی رو میکشن ممنون
خیلی عالی بود
خیلی خوشحال شدم از دیدنِ همه دوستان
ایشالا ام اس سنتر همیشه استوار و پابرجا بمونه
خودش کلی شعر داره
کلی کیف کرد از این شعر
از هیئت مدیره و همه کسانی که زحمتِ پذیرائی از فرشته های ام اسی رو میکشن ممنون
خیلی عالی بود
خیلی خوشحال شدم از دیدنِ همه دوستان
ایشالا ام اس سنتر همیشه استوار و پابرجا بمونه
(2012/06/07, 08:03 PM)ثریا نوشته است: بچه ها ببخشید از سر نجاری دارم با لباسای کارگری میام فقط به عشق شما.[size=medium]دختر خالم اهل شعر و این صوبتاست
این چند جمله ای که یکم شبیه شعره رو واسه دیدار گفتم.زیاد واسش وقت نذاشته بودم دیگه به بزرگیه خودتون ببخشید.
لازم به ذکره کسانی که اسمشون به شوخی تو شعر اومده تو قلب من جا دارن و فقط برای شوخی از این ابیات استفاده کردم.یاعلی
باز علی آمد کند شعری روان از روی مهر
مهر خود را وا کند،درقالب یک بیت شعر
پس:
شعر خود را این چنین آغاز کرد
دم نزد،خب سینه اش را باز کرد
بگفتا:دوستی هایم کجایی؟؟
کجا شد راه و رسم آشنایی؟؟
در این لحظه حمید ناگه بگفتا"
بازم این بچه پررو آمد اینجا؟!
مدیر و ناظر و تایپیست سایتی
مدبر،جان فشان،ارباب سایتی
درست است دست طولانی تو داری
به حذف یک تاپیک های باحالی
ولیکن مرشد قلب منی تو
نخند حاجی بخون تو آخرش رو
اگر« ام اس» نبود با هم نبودیم
اگر این غم نبود عاشق نبودیم
بیایید در کنار هم در آن روز
کنیم دل را به دور از آه جانسوز
یکی باشیم و غم از دل برانیم
به جای آن محبت را نشانیم
دلم خواهد که سید را ببینم
در آن لحظه یه ماچ از او بگیریم
بگم سید به قربان وفایت
به قربان مرام،عشق و صفایت
تو که در آن دلت چیزی نداری
به جز عشق و صفا چیزی نخواهی
دعاکن بحر این دل های خسته
یکم خسته، کمی هم دل شکسته
همه معتاد سایت و عشق سایتیم
دگر چیزی به جز درمان نخواهیم
نه آمپول و نه قرص و پالس تراپی
اگر درمان شود، شاید فیزیوتراپی
همه گفتند که ام اس لاعلاج است
نگفتند آن خدا راه علاج است
یکی آمپول بزد،فیزیوتراپی
یکی معجون بخوردو هیپوتراپی
اگرچه راه درمانها یکی نیست
ولیکن آخر عشق و صفائیست
ما همه دنبال آرامش، صفا و ازدواجیم
نه معتاد و نه بنگی و نه لاتیم
سخن کوته کنم حرفی نمانده
یکم حرفه دله بر سینه مانده
به گیشا گر تو آیی بحر دیدار
یکم حالی ببر با این همه یار
خودش کلی شعر داره
کلی کیف کرد از این شعر
صفـایـی بـود دیـشب بـا خیـالت خـلـوت مــا را
ولـــی مــن بـاز پنـهانی تـو را هـم آرزو کـردم
ولـــی مــن بـاز پنـهانی تـو را هـم آرزو کـردم