سلام،
صادق بودن،همیشه یکی ازخصوصیات اصلی شخصیت من بوده،حتی درمواردی که این صداقت به ضرر خودم بینجامد،ولی میخواستم سوال کنم تاحالا اینکارروانجام دادید..من انجام دادم ،وباواکنش یه مادرنگران روبروشدم،که حتی نخواست یکبارمن روببیند.
این بیماری ازاختیارمن خارج بود..ولی من روباچیزی که دراون اختیاری نداشتم، سنجیدند،کاملااحساس مادربه فرزندش رودرک میکنم،واحساسه پسری که تلاش میکنه رضایت مادرش روجلب کند،ولی پس من چی..بااحساس دوست داشتنم چیکارکنم..لمسش ازنزدیک خیلی دردناکه..خیلی زیاد..
سلام الی جان،منم توشرایط کاملامشابه شمابودم،ترجیح دادم صادقانه بگم،دوستم رزیدنت بود،ورفت.
صادق بودن،همیشه یکی ازخصوصیات اصلی شخصیت من بوده،حتی درمواردی که این صداقت به ضرر خودم بینجامد،ولی میخواستم سوال کنم تاحالا اینکارروانجام دادید..من انجام دادم ،وباواکنش یه مادرنگران روبروشدم،که حتی نخواست یکبارمن روببیند.
این بیماری ازاختیارمن خارج بود..ولی من روباچیزی که دراون اختیاری نداشتم، سنجیدند،کاملااحساس مادربه فرزندش رودرک میکنم،واحساسه پسری که تلاش میکنه رضایت مادرش روجلب کند،ولی پس من چی..بااحساس دوست داشتنم چیکارکنم..لمسش ازنزدیک خیلی دردناکه..خیلی زیاد..
(2012/04/14, 09:21 PM)الي نوشته است: سلام ميتونين منو راهنماي كنين نميدونم اين بيماري روبگم يانه
من بايه بسري دوستم كه يزشكي ميخونن خودمم توشاخه هاي پزشكيم ما همديگرو دوست داريم اما ميترسم بهش واقعيتوبگم.ميترسم تركم كنه اون وقت داغون ميشم خواهشا كمكم كنيد نميدونم چيكاركنم قصدما ازدواجه نميدونم بگم يا نگم
سلام الی جان،منم توشرایط کاملامشابه شمابودم،ترجیح دادم صادقانه بگم،دوستم رزیدنت بود،ورفت.