2012/04/15, 05:15 AM
(2012/04/14, 09:21 PM)الي نوشته است: سلام ميتونين منو راهنماي كنين نميدونم اين بيماري روبگم يانهسلام
من بايه بسري دوستم كه يزشكي ميخونن خودمم توشاخه هاي پزشكيم ما همديگرو دوست داريم اما ميترسم بهش واقعيتوبگم.ميترسم تركم كنه اون وقت داغون ميشم خواهشا كمكم كنيد نميدونم چيكاركنم قصدما ازدواجه نميدونم بگم يا نگم
بهتر اینه که اگه واقعاً دوستش دارید و اونم متقابلاً همین حس رو به شما داره حتماً این مشکل رو براش عنوان کنین
اگه این مشکل رو مطرح نکنین همه چی دال بر اینه که نمیخواید دوست داشتن خودتون رو خراب کنید در صورتیکه اگه دوستش دارین باید واستون مهمتر از خودتون باشه
از طرفی این ضرب المثل معروف رو داریم که میگه:
" خشت اوّل گر نهد معمار کج, تا ثریا میرود دیوار کج "
با تمام بی کسی هایم کســـی دارم هنـــــوز
گاهی گمان نمی کنی و می شود/گاهی نمی شود که نمی شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست/گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدای, گدائی و بخت نیست /گاهی تمام شهر گدای تو می شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست/گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدای, گدائی و بخت نیست /گاهی تمام شهر گدای تو می شود