(2012/04/11, 01:41 PM)شهرزاد نوشته است:من هیچ خبری نیست گفته بودم افه میذارم راستش اصلا به درد هم نمی خوردیم (ورپریده)
گلم ...
قسمت باشید به هم میرسید اینو مطمئن باش حتی اگه سالها طول بکشه
که ایشاله تا آخره بهار به هم میرسید
خوب به کیا باید تبریک بگم
اممممم ..........آهان
ساغر جون ....ارزو جون....پری جون(ورپریده).....فاطیما جون و گیلانه جون
ازخبره عروسیتون چه انهایی که در شرف هستند و چه آنهایی که عروسی کردن تموم شد
ازته دلم براتون ارزوی خوشبختی دارم و امیدوارم
همتون مزه خوشبختی رو بچشید
به امیده آن روز
(2012/04/09, 07:35 PM)mary909 نوشته است: سلام من نمی دونم از چی ازدواج میترسی و اصلا چه ربطی به مریضیت داره؟!؟!اگه بگم حتی به مرحله استفاده از دارو هم نرسیدم باورمیکنی ولی نمی دونم چرا جدیدا اسم خواستگار که میاد انقدر گریم می گیره که اشک بقیه هم در میاد فک کنم به جای همه ی عوارض ام اس من فقط دیونه شدم(بلاخره ورپریدم)
من 3 ساله ازدواج کردم و با اینکه 14 تا از اون عدس ها که گفتی دارم ولی هیچ مشکلی با شوهرم ندارم اتفاقا اگه ازدواج نمی کردم وضعم بدتر بود مطمئنا!
از ازدواج استقبال کن خوبه برات باور کن
خدایا یاریم کن تا آن چه را که دانسته یا نا دانسته می شکنم دل نباشد