2012/04/05, 10:36 PM
(2012/04/05, 09:01 PM)arezooo82 نوشته است: بابای منم حساسه سر این مسئله.تا کی بگم قصد ازدواج ندارم آخه؟ چند بار این کار رو کردم..موندم سر یه دو راهی سخت چیکار کنم
الهي فدات بشم. دركت مي كنم! اما يه پيشنهاد خودموني: 1) يا فقط به پسره بگو و ازش بخواه كه خوب درباره اين قضيه فكر كنه. همونطور كه به خصوصيات اخلاقيت و وجه اشتراكتون و ... فكر ميكنه؛ و محترمانه درخواست كن كه بين خودتون اين قضيه بمونه و جايي درز نكنه! فكر نمي كنم اونقدر بي وجدان باشه كه حتي اگه رفت و آمد و شناختها به ازدواج ختم نشه بخواد بيماريتو نقل محافل و مجالس كنه!!!! (خوبه كه نسبت به آدما خيلي بدبين نباشيم!)
2) يا اينكه با غريبه ازدواج كن!
غريبه و آشنا فرقي نداره، مهم ايمان، صداقت، درك متقابل و ... است! حتي درك بيماري ام اس!
ام اس رو خيلي بزرگ نكن! مطمئنم تو هم ويژگيهاي خيلي خوب و محسناتي داري كه طرف مقابل بخواد از ام اس چشم پوشي كنه! يادمون باشه بيماريهاي مهلك تر از ام اس هم وجود داره!
به خانواده ات بگو كه قصد ازدواج داري و هدفت از ازدواج و ملاكهات رو مشخص كن! مثل كسي باش كه انگار ام اس نداره و نميدونه ام اس چيه!
راستي چرا به مشاور مراجعه نمي كني؟