2012/04/05, 08:31 PM
(2012/04/05, 05:12 PM)arezooo82 نوشته است: بچه ها به کمکتون نیاز دارم.قرار بود با همکلاسیم ازدواج کنم.یه بار اومدن خواستگاری رفتن که بیان مامانش دیگه نذاشت.بعد از برنامه ماه عسل احساساتی شدن و قرار شد دوباره بیان اما باز نیومدن.پسره خودش آقاست اما مامانه....هنوز بهش علاقه دارم.امروز یکی از آشناهای قدیمی زنگ زده بیان خواستگاری.اینم پسر خیلی خوبیه.چیکار کنم از اون دل بکنم؟بیماریمو چطوری به این بگم که تو فامیل نپیچه؟کمک کنید تو رو خدا....
آرزو جونم، پاييز يكي از فاميلهاي دورمون رفت و اومد رو زياد كردن و آخرش فهميديم به خاطر من بود... دركت مي كنم چي ميگي! من توي اين موقعيت بودم و با كلي اصرار فاميلمون براي مراسم خواستگاري رسمي مواجه شدم!
اما كاري كه من كردم اين بود: من قصد ازدواج ندارم!
ترسيدم مشكلم توي فاميل بپيچه! به نظر خودم كار عاقلانه اي كردم!
با خانواده ات مشورت كن و حتما نظرشون رو جويا شو! نظر خانواده من دقيقا مثل نظر من بود و حتي پدرم به خاطر اينكه خبر ام اسم توي فاميل نپيچه شديدا مخالفت كرد!