[gilane]

دوستان لطفا جبهه نگیرید در مقابل من!
کسی که عاشق من شد یه طلبه بود... منم همچین سرخوش بودم، تو ناز و نعمت بزرگ شدم، هرچی خواستم فراهم بوده اما عشقه دیگه...واقعا نمی شه در مقابل یه عشق بزرگ و با صداقت زانوهات نلرزه و گردن کج نکنی!
ولی گیلانه جان قصه ی ما خیلی پیچ و خم داشت...در نهایت من خودم خواستم استخاره کنیم...استخاره بد اومد. همین...
در ضمن، وقتی به یکی دل ببندی که مجبور شی بخاطرش کاری کنی که اون کار واقعا درسته و عشق تو رو به یه راه درست راهنمایی کنه، خسته نمی شی و عذاب نمی کشی! من خوشحالم که به خدا نزدیک تر شدم...

راستشو بخوای تو این دوره و زمونه عشق صادقانه نمیگم نایاب ولی خیلی کم یابه منم خیلی تو راه عشقم دارم سختی میکشم پدرم خیلی داره مخالفت می کنه من که خودم استخاره نکردم ولی خاله و مامانم که چند بار قرآن رو به نیت من باز کردن گفتن خیلی خوب بوده.
من اصلا نمیتونم تصور کنم که بخوام با یاد علیرضا کنار کس دیگه ای زندگی بکنم .