(2012/03/24, 12:35 AM)پروانه نوشته است: دوستان عزیز اولین کسی که بعد ام اس گرفتنم بهم ابراز علاقه میکرد بعد از شنیدن ام اس من در رفت
همه حسن و جمالم و نادیده گرفت و فقط بیماریم و برجسته دید
البته خیلی امرام بود که گفت مشکل از خودشه.
به امیددر رونده بعدی
دوست عزيز، در مورد خود من هم اين اتفاق افتاد! دقيقا بعد از ترخيصم از بيمارستان، بيماريم رو برجسته ديد!
يك مورد ديگه هم بعد از اون پيش اومد كه بازم بيماريم رو برجسته ديد!!!!
اما يك پيشنهاد: يادمون باشه هيچوقت به كسي نگيم من يك مشكل دارم و اينه كه ام اس دارم!
وقتي بگيم مشكل، يا مسئله، تو ذهن طرف اين نقش ميبنده كه: خودش با ام اس مشكل داره، من چطور كنار بيام؟!
من ياد گرفتم كه بگم: من ام اس كنترل شده دارم و به طور عادي زندگي ميكنم!!! اينطوري طرف ميبينه كه بله، درسته كه هر هفته آمپول ميزنم اما كنترل شده!
توصيه مي كنم به خودتون هم اينطور بگيد كه ام اس تون كنترل شده است! ذهنتون بعد از مدتي باور ميكنه كه حقيقت داره و ام اس تون كنترل شده است!
(2012/03/24, 12:08 PM)fatima نوشته است: سلام عزیزم
من نارت نشدم اما همچنان نظرتو قبول ندارم!
چون من قبل از بیماری م هم هرگز به یه آدمی مث داداش یا خواهر شما برا ازدواج جواب مثبت نمی دادم!!!
ببین عزیزم
"همه" ی آدما دقیقا همون چیزی رو میخوان که تو میخوای، فقط اگه می بینی ازدواج می کنن با یکی که خیلی خوب نیس برا اینه که گیرشون نیومده! همین!
باور کن مثلا خواهر تو یا دختر خاله ت هم دلش میخواد تو زندگیش همیشه آرامش داشته باشه!
دوست عزيز پيشنهاد ميكنم، لطفا همين جا بحثتون رو خاتمه بديد! وقتي جملاتتون رو خوندم احساس خوبي نداشتم، احساس كردم جملاتتون تند بود! احساس ديگه، شايد اشتباه باشه! خوبه كه خيلي وارد جزئيات نشيم كه چه كسي چه توقعات و ملاك و انتظاراتي داره! اينجا بهتره همديگرو به آرامش دعوت كنيم و راهنمايي كنيم كه در مرحله اول چطور برخورد كنيم كه كسي فراري نشه و آيا براي بيمار ام اسي، ازدواج خوبه يا نه؟ (به نظرم در اين حد كفايت ميكنه و اگر متاهلين محترم تجربه اي دارن در اختيار مجردان قرار بدن، ممنون ميشيم)!
براي خاتمه بحثتون، صلوات...