2012/03/17, 01:36 PM
(2012/03/16, 10:31 PM)yas نوشته است: پروانه جان ولش کن بابا بیخیال مردم معلومه بهر کی بگیم ام اس داریم میگه نگوووووووووووووووووو واقعا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا تووووووووووووووووووووووووووووو ؟آره معلومه، به هر كي بگي ام اس داري همين رو مي گه. اين هم كه انتظار داشته باشي اين رو نگه كاملاً بيجاست. عين شما كه نمي دوني با سرطان آدم ها نمي ميرن يا ديابت كه حتماً ارثي نيست.
پس چرا سالمی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یعنی اخرش روی ویلچر میشینی میمیری بچه دار نمیشی فلج میشی و ....................................
بیخیال بابا بشین پیش مامان و بابات مگه بهت بد میگذره من که کلیم کیف میکنم در کنار خانوادم بیخیال مردم و شوهر و حرف مردم و دهن گشادشون
من مشكلي برام پيش اومد و از كسي خواستم راهنمايي م كنه و اين انجمن رو معرفي كرد. پيش خودم گفتم چرا اينجا، ولي مي دونستم كه هر حرفي مي زنه بايد روش حساب كرد و وقتي اومدم و پست ها رو خوندم تازه فهميدم چرا اين جا رو معرفي كرد.
نگاه من هم به ام اس عين همون هايي بود كه گفتي.
و مطمئناً اگر تصميم داشتم با كسي ازدواج كنم كه ام اس داره ترديد مي كردم و آخرسر در مقابل حرف خانواده م كم مي آوردم.
ولي من زندگي نامه لانس آرمسترانگ رو خوندم و سطر به سطر باهاش زندگي كردم. خيلي چيزها ازش ياد گرفتم. كتاب سرطان بهترين رويدادزندگي من انتشارات جيحون. اگر تونستيد بخونيد. آرمسترانگ وقتي عاشق مي شه هنوز سرطان داشته. ولي بدون اين كه اعتماد به نفس ش رو از دست بده با طرف مقابلش ارتباط برقرار مي كرد و نگران نبود بذاره بره. حتي ممكن بود شيمي درماني باعث بشه هيچ وقت پدر نشه. چون چيزي داشت كه از سرطان بالاتر بود. اين كه چي داشت بستگي به برداشت خودتون از كتاب داره. هر كسي برداشتي مي تونه داشته باشه.
ازدواج كرد و هيچ اتفاق بدي هم نيفتاد و پدر هم شد.
من صبورتر از هر لحظه ای چشم به راه روزهای آینده ی نیامده ام!