2012/03/01, 12:13 PM
یادمه 2ماه پیش داشتم از استرس تلف میشدم برا رفتن وبار اول دوست هامو دیدنوای تمام تنم یخ شده بودولی از من نصیحت به بچه هایی که تاحالا نرفتن حتمابرید من استارت آشنایی برام از بچگی سخت بوده ولی با بچها در عرض چند دقیقه راحت میشیدتاحدی که من خودم چون خیلی ضعیفمنتونستم وسطی بازی کنم ولی سعید همسرم بابچها بازی کردباخیال راحت بریدمن اگر مامان نبودم ودست وپام بسته نبود خودم میشدم بانی این که هر چه زودتر همدیگر وببینیم
[ثبت احوال در شناسنامه ام همه چیز را ثبت کرده است جز احوالم را .. !![