2012/02/16, 10:35 PM
منکه میدانم شبی عمرم به پایان میرسد/مرگ ویرانگر چه بی رحم و شتابان میرسد
پس چرا عاشق نباشم
منکه میدانم به دنیا اعتبــاری نیست نیــــز/بین مرگ و آدمی قول و قرا ری نیست نیز
پس چرا عاشق نباشم
پس چرا عاشق نباشم
منکه میدانم به دنیا اعتبــاری نیست نیــــز/بین مرگ و آدمی قول و قرا ری نیست نیز
پس چرا عاشق نباشم
با تمام بی کسی هایم کســـی دارم هنـــــوز
گاهی گمان نمی کنی و می شود/گاهی نمی شود که نمی شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست/گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدای, گدائی و بخت نیست /گاهی تمام شهر گدای تو می شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست/گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدای, گدائی و بخت نیست /گاهی تمام شهر گدای تو می شود