سلام سلام
هی من وایستادم شهرزاد ( انگلیسی ) بیاد تعریف کنه ولی نیومد بالاخره مجبور شدم خودم بیام آستین بالا بزنم
امروز هم به همت و تلاش آقا فربد و دوستان عزیزم سومین برنامه ی کوه به نحو احسن برگزار شد
خداروشکر هوا خوب بود و مثل سری اول از بارون و گل و مه و برف و کولاک و بهمن و گرگ ها و تله کابین و . . . خبری نبود
یه افتخاری که امروز داشتیم این بود که در کنار دوستان جدیدمون بودیم ( آرزو جون ، سمیرا جون ، آقا مهرداد و آقا رضا محمدی ها و همچنین روشنک جون که از کانادا با پسر سرماییشون اومده بودن )
اینجانب هم که از همون اول واسه اینکه موهام فر نشه به جای کلاه شلواریه جیب دارم ، از کلاه کاپشن یکی از بچه های فداکار استفاده کردم و مورد تمسخر قرار گرفتم
جالب ترین صحنه ای که من امروز دیدم ، دیدن آلودگی هوا در ارتفاع بود ، واقعا صحنه ی جالبی بود . . .
کل تهران رو دود و غبار گرفته بود فقط یه ذره نوک برج میلاد معلوم بود
آقا حمیدم هم لطف کردن با یک عملیات کاملا نامحسوس کوله ی بچه هارو سبک میکردن با سنگ
با اقتدار تمام ایستگاه 2 رو فتح کردیم و همونجا شروع به ویتامین گیری کردیم
از سوسیس بندری بگیر تا الویه و نیمرو . . .
در مسیر برگشت هم تلفات زیاد داشتیم : شهرزاد و نوشین و ساناز و . . . ( خودمم نزدیک بود کله پا بشم )
شهرزاد خانم آدم که به بقیه بخنده سره خودشم میاد . . .
آخرشم بعضیا ( برای حفظ آبرو از گفتن نام معذورم ) هرچی دویدن دستشون به من نرسید . . .
خلاصه همه چی خوب و عالی بود و در کنار دوستان خوبم خیلی خوش گذشت و جای همه ی عزیزانی که نبودن خالی بود . . .
هی من وایستادم شهرزاد ( انگلیسی ) بیاد تعریف کنه ولی نیومد بالاخره مجبور شدم خودم بیام آستین بالا بزنم
امروز هم به همت و تلاش آقا فربد و دوستان عزیزم سومین برنامه ی کوه به نحو احسن برگزار شد
خداروشکر هوا خوب بود و مثل سری اول از بارون و گل و مه و برف و کولاک و بهمن و گرگ ها و تله کابین و . . . خبری نبود
یه افتخاری که امروز داشتیم این بود که در کنار دوستان جدیدمون بودیم ( آرزو جون ، سمیرا جون ، آقا مهرداد و آقا رضا محمدی ها و همچنین روشنک جون که از کانادا با پسر سرماییشون اومده بودن )
اینجانب هم که از همون اول واسه اینکه موهام فر نشه به جای کلاه شلواریه جیب دارم ، از کلاه کاپشن یکی از بچه های فداکار استفاده کردم و مورد تمسخر قرار گرفتم
جالب ترین صحنه ای که من امروز دیدم ، دیدن آلودگی هوا در ارتفاع بود ، واقعا صحنه ی جالبی بود . . .
کل تهران رو دود و غبار گرفته بود فقط یه ذره نوک برج میلاد معلوم بود
آقا حمیدم هم لطف کردن با یک عملیات کاملا نامحسوس کوله ی بچه هارو سبک میکردن با سنگ
با اقتدار تمام ایستگاه 2 رو فتح کردیم و همونجا شروع به ویتامین گیری کردیم
از سوسیس بندری بگیر تا الویه و نیمرو . . .
در مسیر برگشت هم تلفات زیاد داشتیم : شهرزاد و نوشین و ساناز و . . . ( خودمم نزدیک بود کله پا بشم )
شهرزاد خانم آدم که به بقیه بخنده سره خودشم میاد . . .
آخرشم بعضیا ( برای حفظ آبرو از گفتن نام معذورم ) هرچی دویدن دستشون به من نرسید . . .
خلاصه همه چی خوب و عالی بود و در کنار دوستان خوبم خیلی خوش گذشت و جای همه ی عزیزانی که نبودن خالی بود . . .
روزگارا ، تو اگر سخت بمن میگیری ! باخبر باش که پژمردن من آسان نیست . . . !