2011/09/10, 09:34 PM
ولی من مثلا ببین مثال میزنم زنداداشم نمیدونه با اینکه خیلی صمیمی هستیم
خب بالاخره هر کسی یه توقعاتی داره از زندگی و اشخاص اطرافش
مثلا وقتی اون و خانوادش میان خونمون همه کمک میکنیم مثلا برا تدارک شام
وقتی من میرم به طبع خانه خانواده اونا یا داداشم این توقع رو از من دارن بالاخره اگه کاری نکنم بهم مشکوک میشن پیش خودشون شاید این فکرو نکنن من حال ندارم میگن چقد خودشون میگیره چقد مغروره بالاخره من ثابت کردم و میکنم که من هیچیم نیست و حتی اجازه نمیدم اونا دست به سیاه و سفید بزنن اشکال نداره بیخیال دنیا دو روزه
ول یموندم تو چطور میخوای این مسئله رو پنهون کنی نه یه ساله نه دو سال بحث یه عمره تنها راهش اینکه قطع رابطه کنی البته منم قبلا همین نظرو داشتما میگفتم فقط طرف باید بدونه ولی میبینم اینطور به خودم فشار میاد بهرحال بخاطر این چیزها هست که دوست ندارنم ازدواج کنم
الان این نظر تو هست نظر نامزدت چجیه ایکاش اونم توی این بحثها شرکت میکرد
خب بالاخره هر کسی یه توقعاتی داره از زندگی و اشخاص اطرافش
مثلا وقتی اون و خانوادش میان خونمون همه کمک میکنیم مثلا برا تدارک شام
وقتی من میرم به طبع خانه خانواده اونا یا داداشم این توقع رو از من دارن بالاخره اگه کاری نکنم بهم مشکوک میشن پیش خودشون شاید این فکرو نکنن من حال ندارم میگن چقد خودشون میگیره چقد مغروره بالاخره من ثابت کردم و میکنم که من هیچیم نیست و حتی اجازه نمیدم اونا دست به سیاه و سفید بزنن اشکال نداره بیخیال دنیا دو روزه
ول یموندم تو چطور میخوای این مسئله رو پنهون کنی نه یه ساله نه دو سال بحث یه عمره تنها راهش اینکه قطع رابطه کنی البته منم قبلا همین نظرو داشتما میگفتم فقط طرف باید بدونه ولی میبینم اینطور به خودم فشار میاد بهرحال بخاطر این چیزها هست که دوست ندارنم ازدواج کنم
الان این نظر تو هست نظر نامزدت چجیه ایکاش اونم توی این بحثها شرکت میکرد