•  قبلی
  • 1
  • ...
  • 37
  • 38
  • 39(current)
  • 40
  • 41
  • ...
  • 49
  • بعدی 
امتیاز موضوع:
  • 15 رأی - میانگین امیتازات : 4.13
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
درد دل های مربوط به ام اس
(2013/10/17, 11:51 PM)negar_negar92 نوشته است: آخرین بار بهم گفت هفته ای 2 بار بزنم. چون روحیه ام خیلی بهم ریخته بود . اما حالا دیگه هفته ای یه بار می زنم یا اصلا نمی زنم چند هفته ....
نه نمی دونه .
پلاک ای مغزم فعال شده ...
دلم برای ماما ن و بابا م تنگ شده .
الان زدم آمپولم و
امما عین بچه ها اشک می ریزم

نگار عزیز
من یه موردی رو در رابطه با اینترفرون ها بگم بهت -چون خودم تجربه اش رو داشتم

هر چقدر به موقع تر تزریق بشه بعد از حدود 1-2 ماه که اونم بستگی به شرایط بدن هر فرد داره ،بدن عادت میکنه و اون حالت درد و تب کمتر میشه

حتی بعضیا این حالت درد و تب رو ندارن ولی من داشتم از اول تا آخرش!

من بعضی وقتا 7 روزم میشد 9-10روز و آوونکس تزریق میکردم .کاملا میشد اثر تزریق منظم و غیر منظم رو دید.

گفتی دکتر صحرائیان گفته هفته ای دوبار بزن خب اون روزی که وسط هفته هست نرو سر کار یا کمتر سر کار باش و یا اگه سر کار هستی سعی کن سبک تر کار کنی.حتما یه راهی هستBlush

ان شالله روح مادرت همیشه شاد باشه و در مورد ناتوانی هم اصلا فکرشو نکن .قرار نیست برای چیزایی که اتفاق نیوفتاده فکر کنیم و یا ناراحت باشیم
از این روزا خوب استفاده کن
داروهاتم فراموش نکنicon_question


به خود آی,خود تو جان جهانــــــی...













 تشکر شده توسط : zohaa , آنا , پویش , nahid , برگ 7 , الهام ج
(2013/10/17, 11:51 PM)negar_negar92 نوشته است: آخرین بار بهم گفت هفته ای 2 بار بزنم. چون روحیه ام خیلی بهم ریخته بود . اما حالا دیگه هفته ای یه بار می زنم یا اصلا نمی زنم چند هفته ....
نه نمی دونه .
پلاک ای مغزم فعال شده ...
دلم برای ماما ن و بابا م تنگ شده .
الان زدم آمپولم و
امما عین بچه ها اشک می ریزم

نگار خیلی سخته،بهت تسلیت میگم،بهتره که حتما با دکترت مشورت کنی و پیش یه روانشناس ام بری،بد نیست،برای ما نا امیدی معنا نداره،به خدا توکل کن...
بی بهانه بخندیم .....
 تشکر شده توسط : پویش , nahid , برگ 7
نگار جان خدا مادرتو بیامرزه,روحیه اتو حفظ کن ,داروهاتو به موقع مصرف کن اینم بدون که خدا مارو از بقیه آدما بیشتر دوست داره و میخواد که هی صداش کنیم,پس مطمئن باش خودش هوامونو داره
درمورد پیچ خوردن پاتم یه چیزی بگم,منم مچ پام ضعیفه و زیاد پام پیچ میخوره,خیلی ام بخاطر همین موضوع زمین خوردم ولی خیالت راحت هیچ ربطی به ام اس نداره,هفته ای 1 ساعتم شده برو تو آب راه برو,این خیلی بهت کمک میکنه.توکلت به خدا. icon_question
خدایا شکرت....
 تشکر شده توسط : nahid , برگ 7 , zohaa , آنا
باورم نمي شه اين همه دوووست اين جا دارم از همتوووووون ممنونم مي رم الان سر خاك مامان بابام حالم خوبه خوبه بازم ممنونم دوستاي مهربوووونم
 تشکر شده توسط : nahid , paeeze , kiana , e.ehsan , fireboud , afsaneh , برگ 7 , kaveh_plus , sina gt , الهام ج , zohaa , mahdiye1989 , آنا , barzegar
نگار جان یه دوست خیلی خوب داری اونم خداست با حضور اون، توی هر قدمی که برمیداری و هر جا که هستی نیروی اون از تو مراقبت میکنه. باضافه ی روح مامان که مرتب ازش کمک بگیر و باهاش حرف بزن اینطوری خیلی خیلی قوی می شى .ماها هم تو اي انجمن ایشالا بتونیم با هم همفکری کنیم عزیزم. icon_biggrin icon_biggrin love51 love51 baybay خدا روح مادرت رو قرین رحمت کنه.
به جهان خرم ازآنم که جهان خرم از اوست/ عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
 تشکر شده توسط : zohaa , spring
8سال و اندی گذشت و توی این چندین وچند سال نذاشتم هیشکی تو دردم شریک بشه,من ام اسو مشکلاتشو آمپولاشو .... همه چیشو تنهایی به دوش میکشم.....
میدونم اگه چیزی بگم غصه میخورن,حتی تو این چند سال خانواده من به تعداد انگشتای دست آمپول زدن منو ندیدن!
همه چیزم به دور از چشمشونه,یه جورایی قایمکی زندگی میکنم و این باعث میشه بعضی وقتا کم بیارم.....
آخه من یه دونه دخترم,همین الانشم مطمئنم دور از چشم من بابام ,مامانم کلی غصه میخورن.....
نمیدونم...... توکل به خدا.....
خدایا شکرت....
 تشکر شده توسط : یه غریبه , sara2 , محبوب64 , maryam.N , دربند , zohaa , meysam2 , free , neda.n , omid_nejad , مریم۷۲ , sajad nekooamal , sina gt
ای ام اس لعنتی دیگه دوبینی شروع شدنت چیه اخه همه را میخای دو تا ببینی که چی بشه
ای خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا ای ام اسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس
اسم زیبای اباالفضل
نمک زندگیمونه
 تشکر شده توسط : محبوب64 , maryam.N , دربند , سها , minoshka , omid_nejad , sajad nekooamal , زیبا*
ما ام اسموتو فک وفامیل نمیدونستن اماحالاخیلیم میدونن ازترحم متنفرم...........اینم نتیجه میدونستن آدمهاست ...ضی وقتام که تزریق دارم بی اختیارگریم میگیره من همون ریحانه نازنازی ام؟؟؟؟؟!!که خارمیرفت تودستم تازه هفته رو شومیبستم اماحالاگردنم دردمیگیره میخواد دردمنوبکشه اماکاری نمیتونم بکنم...
وقتشه جونم قدم بزاری توخونم
قهوموباعشق بریزی توی فنجونم******
 تشکر شده توسط : zohaa , baharan , omid_nejad
(2013/11/16, 03:05 AM)mahdiye1989 نوشته است: 8سال و اندی گذشت و توی این چندین وچند سال نذاشتم هیشکی تو دردم شریک بشه,من ام اسو مشکلاتشو آمپولاشو .... همه چیشو تنهایی به دوش میکشم.....
میدونم اگه چیزی بگم غصه میخورن,حتی تو این چند سال خانواده من به تعداد انگشتای دست آمپول زدن منو ندیدن!
همه چیزم به دور از چشمشونه,یه جورایی قایمکی زندگی میکنم و این باعث میشه بعضی وقتا کم بیارم.....
آخه من یه دونه دخترم,همین الانشم مطمئنم دور از چشم من بابام ,مامانم کلی غصه میخورن.....
نمیدونم...... توکل به خدا.....

آفرین ...باریکلا...باریکلاhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gif
دوستت دارم خوشم میاد ازت عین خودمی
آفرین صد آفرین
 تشکر شده توسط : zohaa , meysam2 , mahdiye1989 , سمیرا67
نمی دونم چرا یک ساعت که از خوابم توشب میگذره توخواب عمیق یه دفه از درد دست وگردن از خواب می پرم خیلی دردبدجوره
دیوونه کنندس خیلییییییییییی اون لحظه سویشرتم روگرم میکنم می پوشم تا بالاخره اروم میشه خلاصه نصفه شبیه داستان داریم
ام اس لعنتی دست از سرم بردار اصلا چرا آویزون من شدی حالا که اومدی مث آدم باش اذیتم نکن بزار زندگی مونو بکنیم...
وقتشه جونم قدم بزاری توخونم
قهوموباعشق بریزی توی فنجونم******
 تشکر شده توسط : neda.n , حنانه74 , omid_nejad
  
  •  قبلی
  • 1
  • ...
  • 37
  • 38
  • 39(current)
  • 40
  • 41
  • ...
  • 49
  • بعدی 


موضوع های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  عكس ها و فيلم هاي مربوط به ام اس warrior 11 12,914 2012/06/16, 08:17 PM
آخرین ارسال: warrior



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
7 مهمان

علت بوجود آمدن بیماری ام اس چیست