من و همسرم قبل ازدواجمون دوران دوستی رو با هم نداشتیم.....
یعنی با هم دوست نبودیم و ایشون از همون اول خواستگار بودن و جلو اومدن.....
تو دوران مجردی از اونجایی که فارغ التحصيل رشته ی حقوق هستم و زیاد تو محاکم حضور داشتم
انقد طلاق سر چیزای الکی رو دیدم ترسیدم
یکی از شرط هام این بود که ام اسم تو عقد نامه ذکر بشه با اینکه میدونستم شاید دستم بسته باشه بخاطر اینکه بیماری صعب العلاج تو بند های عقد نامه اومده و من اونو امضا خواهم کرد
ولی باز گفتم تو عقدنامه تو سایر شرایط ضمن عقد یه بند اضافه میکنم که ام اس دارمو دوماد با اطلاع کافی از بیماریم موافق با وصلت باهام شده
قبل عقدمون بهش گفتم این موضوع رو.....گفت نه!
گفت بنظرت اینکه تو عقدنامه ذکر بشه یا نه این منو ملزم میکنه اگه نخوامت به زور باهات بمونمو ادامه بدم!!!!؟
اگه نخوامت و یه زمانی بدونم هیچ حسی نسبت بهت ندارم همون موقع این زندگی تموم شدست حتی اگه کنار هم زندگی کنیم.....
من با اطلاع کافی از بیماریت اومدم جلو.....اگه اهل جا زدن بودم الان میگفتم نه
بیماریه تو ام اسه......چیزی که به روحیت بستگی داره......منم تا اونجایی که از دستم بر بیاد برات از محبت کم نمیزارم و با هم ام است رو ریشه کن میکنیم
در ضمن من نمیخوام هیچکدوم ازاعضای خونوادم از این موضوع بویی ببرن
روز عقد و بعدش من چطور عقد نامه رو قایم کنم از خونوادم!!!!!!
منم قبول کردم.....گفتم راس میگه.....حرفاش منطقیه
و 22 آبان اولین سالگرد ازدواجمونه
تو این 1 سال 1 مورد هم سر ام اس اختلاف نداشتیم خدارو شکر
فقط میتونم این دعا رو بکنم خدا بحق عظمتش به همه بچه های ام اسی یه شریک زندگیه خوب مثه همسر من بده.......
اون خیلی خوبه.....دعام همیشه باهاشه