[naazanin]

منکه همشونو قبلا تو تاپیک آثار گذاشته بودم
آقا مدیر اجازه!
من هیچ مشکلی ندارم

حمید جان پس یه دفتر یادبود مجازی هم خوبه که باشه
که بعداجمله های دوستان رو وارد اون دفتر نارنجی (دفتر یاد بود ) کنیم

[hamid]

من الان 2 زاریم افتاد که گفتی فردا عصر !!!
فردا اخرین روزه .
قبل از حرکت هماهنگ کن که اثار جمع نشده باشه . چون توی اخرین روز اثار باید جمع اوری بشن

[naazanin]

دوستان عزیز چند روز دیگه بیشتر باقی نمونده تا اتمام نمایشگاه
با اومدنتون و با حضورتون مارو خوشحال میکنید

[Maz]

من الان 2 زاریم افتاد که گفتی فردا عصر !!!
فردا اخرین روزه .
قبل از حرکت هماهنگ کن که اثار جمع نشده باشه . چون توی اخرین روز اثار باید جمع اوری بشن

حميد مگه ٢٢ آخرين روز نيست؟؟؟؟ قبل از حركت زنگ ميزنم.....
مرسي كه گفتي
البته ديروز گفتم، فردا عصر كه ميشه امروووووز........

[naazanin]

حميد مگه ٢٢ آخرين روز نيست؟؟؟؟ قبل از حركت زنگ ميزنم.....
مرسي كه گفتي
البته ديروز گفتم، فردا عصر كه ميشه امروووووز........

امروز نمایشگاه تا ساعت 8 شب بازه دوست عزیز

[Maz]

پس حتما ميام و اميدواااارم ببينمتووووووون

[naazanin]

شرمنده من خودم امروز امکان حضور تو نمایشگاه رو ندارم
ازینکه وقت میذارین و میاین خیلی خوشحالمون میکنید

[مـه ســـا]

امروز كه نمايشگاه بودم دلم گرفت وقتي يكي از كارمندا بهم گفت چرا هيچ وقت اينجا كسي نيست؟
حالا ك اين فرصت مهيا شد كه بگيم ام اس محدوديت نيست حالا كه خواستيم ثابت كنيم...
ميخوايم از تو خونه و از پشت كامپيوتر ثابت كنيم؟ پس تكليف اين شعارمون كه بايد توي اجتماع باشيم چي ميشه؟
همه چي مجازي؟؟؟

[naazanin]

دیگه کارمنده نامردی قضاوت کرده
بچه ها چرا نمیاین نمایشگاه رو شلوغ کنید
جز حسین و افسانه و ناهید و سوسن جعفری و بچه های برگزار کننده نمایشگاه هیچ کدوم از بچه های سایت واسه بازدید نیومدن
همینکه یه جمله به یادبود تو دفتر بنویسید خودش کلی انرژی میده
فردا هم که جمعست
حتی اوناییم که سرکار میرفتن و روزای دیگه وقت نداشتن که بیان دیگه میتونن بیان

[Maz]

بچه ها امروز ساعت هفت نگارخانه بودم.... چند تا آقا دم در واستاده بودند كه گفتند تعطيله، بسته شده!!!!
منو ميگي..... گفتم ولي من با هماهنگي اومدم ، به من گفتند تا هشت بأزيد
خلاصه از من إصرار از أونا انكار بعد همين كه گفتم از طرف انجمن ام اس اومدم دلم ميخواست آثار بچه ها رو ببينم، يه خانم مهربوووون نميدوونم از كجا پيدا شد به اون آقاها گفت درو باز كنيد بزاريد ببينند
منم كلي ازش تشكر كردم...خيلي خانم بود
واقعا دستتووون درد نكنه....خيلي لذت بردم، كارا همش عالي بووود
تو دفتر هم به اسم maz يادگاري نوشتم