[zaynab]

آفرین ببینید منم گفتم حافظه کوتاه مدت ،دکتر صحرائیان هم گفته، پس ربط داره

[محمود]

منم احساس ميكنم كه تاثير داره. اما از سرب تو هوا نميشه گذشت و مهمتر پارازيت هايي كه ميفرستن
كاريش نميشه كرد

[sara]

آيدا جونم ناراحت نباش ايشالله ديگه هيچ حمله اي برات پيش نمي ياد
اما درمورد حافظه، من قبلنم گفته بودم يه مدته احساس مي كنم بعضي چيزا يادم مي ره
ايندفعه كه رفتم دكتر حتما ازش مي پرسم
ايشالله كه از ام اس نيست.

[omid882]

سلام
آلبرت انیشتین :

انسانهای باهوش مسائل را حل میکنند ، نوابغ آنها را اثبات میکنند .
ام اس ها چي:38:

[anaram]

اينقدر تا يه چيز ميشه ربطش ندين به اين بيچاره
وقتي پراكندگي حواس باشه و مشغله و دلفكريا زياد ، اينطور ميشه .
ربطي هم به ام اس نداره
حالا جرات دارين دوباره بگين ام اس

[soha]

تا اونجایی که یادم می آد، فقط وقتی پردنیزولون مصرف می کردم، شدیدا کم حافظه شده بودم. حالا که قطعش کردم، فک می کنم بهترم.
ولی امیدوارم ام اس اختلالی در حافظم ایجاد نکنه!

[maryamm]

من خیلی گیج و بی دقت شدم
مشکل حافظه ای که داشتم اینا هم بهش اضافه شده
دو روز پیش سوئیچم رو همراه با آشغاله که تو همون دستم بود انداختم تو سطله آشغال حالا هی دنبالش گشتم
اصلا نمی دونم این اتفاق چه جوری افتاد
بعدا که فکر کردم دیدم خودم انداختم و فکر کردم اون هم آشغاله
الان همه اشتباه رفتن تو راه ها خیلی زیاد شده
وقتی می خوام برم جایی یه دفعه می بینم که اصلا جایی که هستم 180 درجه با مقصدم متفاوته
قبلنا فقط موقعی که عصبی میشدم این اتفاق میافتاد ولی الان دیگه خیلی وحشتناک شده
مثلا یه بار از بلوار کشاورز می خواستم سوار تاکسی بشم برم آریا شهر ولی رفتم اون ور خیابون سوار تاکسی شدم رفتم میدون ولیعصر
یه بار هم سوار تاکسی شدم که برم خونه نیمه ی ره یادم افتاد اون روز من ماشین بردم ( البته فقط چهار روز قبلش ماشین نبرده بودم ) بعد از تاکسی پیاده شدم و رفتم با ماشین خودم برگشتم
واقعا این خنگی و گیجی داره بدجوری اذیتم می کنه و باعثه به وجود آمدن مشکلات خیلی شدیدی شده
چه کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

[anaram]

مريم منو ببيني چي ميگي؟
ديگه چيزي نميگم چون زيادي تابلوئه
عزيزم بخيال !
انقدر خودتو عذاب نده
شايد اگه اين حواس پرتي و مشكل حافظه ات مثه مال من بشه تو هم ديگه ميزنيش به بيخيالي
باور كن همين حواس پرتيا كلي خاطره ميشن واسه آدم
من كه ديگه فقط ميخندم به خودم

[sara]

اما من بعد از رفتن دوستم به طرز وحشتناكي كم حافظه شدم خودم كاملا حس مي كنم بعضي از چيزا ، حرف ها، حتي اسم ها يادم نمي ياد بايد مدت طولاني فكر كنم تا يادم بياد. البته مي دونم بخاطر فشار عصبي زيادي كه اين روزا دارم

[mojtaba2iran]

انارام می گه من با پوست و خونم درک کردم ولی باید بگم من امروز اسم دخترم رو از خانومم پرسیدم . باورتون می شه چنان حافظه ام ظعیف شده که گاهی اوقات یادم می ره باید برم اداره و این رو توی اداره هم فهمیدن و زنگ می زنن می گن نمی خوای بیای تازه یادم می افته . الان که سر گیجه همگ رفتم و سرم داره به سمت راست هی متمایل می شه و دست خودم هم نیست . ببخشید نمی تونم بنویسم