سفر ماسوله - انزلی - نسخه قابل چاپ +- وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس (https://mscenter.ir) +-- انجمن: بحث ها وگفت و گوهای عمومی اعضاء (https://mscenter.ir/Forum-%D8%A8%D8%AD%D8%AB-%D9%87%D8%A7-%D9%88%DA%AF%D9%81%D8%AA-%D9%88-%DA%AF%D9%88%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%85%D9%88%D9%85%DB%8C-%D8%A7%D8%B9%D8%B6%D8%A7%D8%A1) +--- انجمن: مراسم و ملاقات هاي اعضا (https://mscenter.ir/Forum-%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D9%88-%D9%85%D9%84%D8%A7%D9%82%D8%A7%D8%AA-%D9%87%D8%A7%D9%8A-%D8%A7%D8%B9%D8%B6%D8%A7) +--- موضوع: سفر ماسوله - انزلی (/Thread-%D8%B3%D9%81%D8%B1-%D9%85%D8%A7%D8%B3%D9%88%D9%84%D9%87-%D8%A7%D9%86%D8%B2%D9%84%DB%8C) |
RE: دیدار ماسوله - انزلی - بهــار - 2011/05/23 سحر ررررررررررررر RE: دیدار ماسوله - انزلی - سحــــــــر - 2011/05/23 (2011/05/23, 02:49 PM)~بهار~ نوشته است: سحر ررررررررررررر بهار الآن که بهش فکر میکنم بیشتر حرص میخورم اون لحظه داغ بودم نفهمیدم اما تو همون لحظه اهمیت موضوع رو درک کردی RE: دیدار ماسوله - انزلی - Sina - 2011/05/23 حیف که آبروی حامد برام مهمه .... نمیخوام از یه سری چیزها اینجا پرده برداری کنم که بحث عوض بشه بحث همون پیاده شدن من باشه خوبه RE: دیدار ماسوله - انزلی - hamed - 2011/05/23 سینا جان همیشه وقتی کم میاری می ری سراغ اون بحث دیگه !!!!! RE: دیدار ماسوله - انزلی - بهــار - 2011/05/23 (2011/05/23, 02:50 PM)sahar نوشته است: بهار الآن که بهش فکر میکنم بیشتر حرص میخورم RE: دیدار ماسوله - انزلی - Sina - 2011/05/23 (2011/05/23, 02:54 PM)hamed نوشته است: سینا جان همیشه وقتی کم میاری می ری سراغ اون بحث دیگه !!!!! اون بحث؟؟؟؟؟ کدوم بحث؟؟؟ چرا به خودت شک داری؟؟؟ من بحث خاصی مد نظرم نیست RE: دیدار ماسوله - انزلی - hamed - 2011/05/23 عزیزم اون بحث اشاره به جمله خودت داره ، که می گی یه چیزی می گی بحث عوض بشه . RE: دیدار ماسوله - انزلی - Sina - 2011/05/23 (2011/05/23, 05:13 PM)hamed نوشته است: عزیزم اون بحث اشاره به جمله خودت داره ، که می گی یه چیزی می گی بحث عوض بشه . آره تو راست میگی RE: دیدار ماسوله - انزلی - hamid - 2011/05/23 بابا خوب نگاه کنید !!به چی ؟؟؟ بچه ها ۱۰ دقیقه بود اومده بودن واسه خواب . من ۲ ساعت بود خواب بودم . فکر کردم صبح شده حالا اینا دارن به صورت وحشیانه مارو بیدار میکنن :55: منم دیدم دیره میخوایم بریم ماسوله پاشدم رفتم دستشویی صورتمو شستم . بعد گفتم یه خورده بشینم . خوب بدون لباس بد بود دیگه همه لباس تنشون بود پیرنمو برداشتم پوشیدم بعدش دیگه نمیدونم چی شد . چند نفر رفتن بیرون . چند نفر برگشتن . من رفتم رو تخت خوابیدم این عین واقعیت قضیه از طرف من بود . هیچ چیزی از کتک خوردن یادم نیست فقط یادمه یه صداهای بوم بومی میومد انگار یکی از طبقه بالا هی پرت میشه پایین RE: دیدار ماسوله - انزلی - Sina - 2011/05/23 حمید دمت گرم .... من فقط یاد این آ با کلاه میافتم ... میمیرم از خنده |