افسردگی - نسخه قابل چاپ +- وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس (https://mscenter.ir) +-- انجمن: روانشناسي (https://mscenter.ir/Forum-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%D9%8A) +--- انجمن: اخبار روانشناسي (https://mscenter.ir/Forum-%D8%A7%D8%AE%D8%A8%D8%A7%D8%B1-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%D9%8A) +--- موضوع: افسردگی (/Thread-%D8%A7%D9%81%D8%B3%D8%B1%D8%AF%DA%AF%DB%8C) |
RE: افسردگی - sargol - 2013/08/17 تاریخ انتشار : جمعه, ۲۵ مرداد, ۱۳۹۲ داروهای ضدافسردگی حس عشق ورزیدن را در مغز نابود میکند! پژوهشهای اخیر نشان دادهاند داروهای ضدافسردگی ترکیبات شیمیایی مغز را تغییر میدهند. در این صورت فرد تمایل به عاشق شدن یا عشق ورزیدن به غرایزش را از دست میدهد و دچار مشکلات روحی روانی زیادی خواهد شد. گفتنی است دلیل این موضوع این است که داروهای ضدافسردگی باعث کاهش سطح دوپامین مغز (ماده شیمیایی مغز که نقش اساسی و مهمی در تمایل افراد به شور و نشاط و عشق ورزی دارد) میشوند. به همین دلیل فرد پس از مدتی این حس خود را از دست میدهد. از این رو روانشناسان امروزه به جای داروهای ضدافسردگی باید روانکاوی یا کارهای مشاوره انجام دهند. منبع: پزشکان ایران http://www.tabanmed.com/242908/%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%88%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B6%D8%AF%D8%A7%D9%81%D8%B3%D8%B1%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%AD%D8%B3-%D8%B9%D8%B4%D9%82-%D9%88%D8%B1%D8%B2%DB%8C%D8%AF%D9%86-%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D9%85 RE: افسردگی - niloofary - 2015/06/13 التهاب مغز سبب افسردگی می شود تهران - ایرنا - مطالعات محققان دانشگاه کالیفرنیا نشان می دهد، التهاب مغز که به دلیل درد مزمن سلول های عصبی بوجود می آید، منجر به بروز افسردگی می شود. التهاب مغز سبب افسردگی می شود به گزارش گروه اخبار علمی ایرنا از ساینس، درد مزمن سلول های عصبی، سبب ارسال سیگنال به ناحیه ای از مغز می شود که مسئول تنظیم خلق و خو است. درد مزمن سبب التهاب مغز و فعال شدن سلول های خاصی از سیستم ایمنی بدن می شود. این سلول ها میکروگلیا نام دارند و سیگنال های شیمیایی مغز را که موجب تولید دوپامین می شوند، تنظیم می کنند. دوپامین یک انتقال دهنده عصبی مهم است که با سیستم پاداش مغز، عملکرد شناختی و حرکتی در ارتباط است. به گزارش آکادمی درد آمریکا، درد مزمن از دیابت، بیماری های قلبی و سرطان شایع تر است. در این گزارش آمده است که حدود 100 میلیون آمریکایی تجربه درد مزمن را دارند. درد مزمن نقش بسزایی در بروز افسردگی، اضطراب و تمایل به مصرف مواد مخدر دارد؛ از این رو درمان آن از اهمیت ویژه ای برخوردار است. این مطالعه در توسعه روش های مقابله با درد مزمن موثر است. RE: افسردگی - glassheart - 2015/06/13 شاید ام اس بتونه موجب افسردگی بشه اما میشه بدون داروهم تا حدودی برطرف کرد مثلا شرکت تو ی کلاس ورزشی که دوست دارین یا ی کار هنری که دوست دارین اینا تا حدودی میتونه کمکتون کنه RE: افسردگی - leili-asmaneh - 2015/06/13 شايد راست مي گن شايد همه اين قرصهايي كه خوردم و مي خورم منو اينطوري كرده با اينكه مثلا شادم باشكاه مي رم و همه كار مي كنم باز شب كه مي شه موقع خواب با خودم مي كم خوب كه چي؟! RE: افسردگی - nahid - 2015/10/12 فرهنگ شاد بودن را در جامعه گسترش دهیم ایرانیان پرچمدار رتبه اول افسردگی در جهان 20 مهر 1394 ساعت 15:57 گروه جامعه: آخرین بررسیهای انجام شده در کشور نشان میدهد ایران جزو کشورهایی است که از نظر میزان افسردگی درجه بالایی دارد و در رده 5 کشور اول در این زمینه قرار گرفته است و بر اساس آمارهای اعلام شده شیوع افسردگی در خانمهای کشور سه برابر بیش از مردان است و شیوع اضطراب هم در زنان 3 تا 5 برابر بیش از مردان است. به گزارش سایت انتخاب خبر، شیوا دولت آبادی، رئیس هیأتمدیره انجمن روانشناسی ایران با اشاره به دلایل افزایش آمار افسردگی در ایران گفت: امروز در جامعه ایران، نیازهای کاذب در قالب چشم و همچشمی بروز یافته است و همین مسئله به اضطراب و افسردگی مردم دامن می زند، از طرفی، فرهنگ شادمانی ایرانیان به اندازه فرهنگ سوگواری شان قوی نیست و امروز مردم برای تقویت فرهنگ شادی به کدها و دستورالعمل های فردی و جمعی نیاز دارند. سالهاست که از افسردگی جامعه سخن گفته میشود. در سال 90 پژوهشی انجام شد که در آن از وجود علائم افسردگی در 12 درصد جمعیت ایران سخن به میان آمد. این پژوهش در قالب طرح پیمایش ملی سلامت روانی بر روی 7 هزار و 886 فرد 15 تا 64 ساله تمرکز کرده بود که نتیجه آن پیبردن به 12.7 درصد اختلال افسردگی در جمعیت عمومی مردم بود. بر اساس این مطالعه 10.3 درصد مردان و 15.4 درصد زنان اختلال افسردگی داشتهاند. آمارها در سالهای بعد با تغییرات رو به رشدی ارائه شدند. در گزارشی گفته شده در سال 91، 10 تا 15 جامعه ایران افسردگی دارند. آمارهای سال 93 نیز 21 درصد جمعیت کل کشور را افسرده و 34 درصد مرد شهر تهران را دارای اختلال روانی دانستهاند. کنترلهای اجتماعی، نبود شادی، عدم رضایتمندی از زندگی و فرهنگ زندگی، برخوردهای نامتعارف، نوع پوشش و ارتباط و تعامل با ارباب رجوع همگی از عوامل ایجاد کننده افسردگی در جامعه ایران هستند. آخرین بررسیهای انجام شده در کشور نشان میدهد ایران جزو کشورهایی است که از نظر میزان افسردگی درجه بالایی دارد و در رده 5 کشور اول در این زمینه قرار گرفته است و بر اساس آمارهای اعلام شده ازسوی اداره سلامت میانسالان معاونت سلامت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، شیوع افسردگی در خانمهای کشور سه برابر بیش از مردان است و شیوع اضطراب هم در زنان 3 تا 5 برابر بیش از مردان است. در این بررسیها آمده که سن ابتلا به بیماری افسردگی 20 تا 50 سال و متوسط آن در 30 سالگی است. همچنین شیوع افسردگی در دختران مجرد و زنان مطلقه بیشتر از افراد دیگر است. صنعتی شدن یکی از عوامل افسردگی جوامع است. رئیس هیأتمدیره انجمن روانشناسی ایران در همین رابطه گفت: اصولاً بشر تا حدود 100 سال قبل جمعی تر زندگی می کرد و در دورانی که کشاورزی غلبه داشت زندگی اجتماعی تری حاکم بوده است. بعضی از دستاوردها با شادی و نشاط همراه می شدند مانند زمانی که محصول برداشت می شد و جامعه ثمره زحمات خود را برداشت می کرد و در قالب جشن های مختلف به شادی می پرداخت. شیوا دولت آبادی افزود: این فعالیت ها و شادی ها همگی جمعی شکل می گرفتند و در نقطه مقابل، انسان ها برای تسکین دردهای یکدیگر هم با همدیگر همنوایی می کردند. سوگواری های جمعی، از نمونه های این همنوایی ها است که بخشی از آن به عنوان سنت، امروز با انسان ها عجین است. عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی تصریح کرد: از زمانی که بشر به دنبال صنعتی شدن و شهرنشینی رفت، از شکل جمعی و حمایت های فراوان از اطراف خود فاصله گرفت و ارتباطات روستایی و قبیله ای را از دست داد و حتی از کانون خانواده فاصله گرفت. افسردگی و اضطراب دو روی یک سکه هستند وی معتقد است: شادی و غم، همیشه با بشر همراه بوده اما نوع مواجهه با آن در طول تاریخ تغییر یافته است. افسردگی و اضطراب، دو روی یک سکه هستند؛ بنابراین در شناخت افسردگی باید خستگی های مزمن را مد نظر قرار داد. آنچه افسردگی را برجسته می کند، تغییر خلق است که انسان بیشتر آن را مشاهده می کند. همه اینها به نحوه زندگی انسان مربوط است. دستاوردهای انسان در زندگی و امید به آینده می تواند در نشاط سهم داشته باشد. دولت آبادی افزود: از نظر گستردگی و فراوانی باید گفت طیف بزرگی از افسردگی هیچ ارتباطی با افسردگی ژنتیکی ندارد و به بینش انسان ها بر می گردد یا اینکه افراد، نیازهای کاذب فراوانی دارند که محقق نمی شود و باعث افسردگی می شود یا نیازهای ضروری دارند که برآورده نمی شود و منجر به افسردگی می شود. این دکترای روان شناسی همچنین خاطرنشان کرد: دسته دیگر افسردگی ها ناشی از بیماری های لاعلاج هستند و ترکیب برخی مشکلات می تواند افسردگی را تشدید کند. وی با بیان این که می توان به افسردگی را به چشم سرمایه نگاه کرد، اظهار داشت: اگر دانست که چه چیزی موجب افسردگی انسان شده و در نتیجه به دنبال برطرف کردن آن بود، می توان شاهد پیشرفت در زندگی و تغییر بینش فرد بود. رئیس هیأتمدیره انجمن روانشناسی ایران گفت: انسان باید زیاده خواهی های خود را از بین برده و واقع بین باشد و زندگی را با کار و امید بسازد. دولت آبادی افزود: آسیبی که افسردگی بر فرد وارد می کند، به تدریج بر ذهن و کارایی او تأثیرگذار است و به نوعی شناخت او را مختل می کند و امروز از عقل افسرده هم سخن می گویند. احساس پوچی منجر به افسردگی می شود وی همچنین در پاسخ به این سؤال که در برابر افسردگی چه اقداماتی می توان انجام داد، گفت: هنگامی که افسردگی، ژنتیکی است باید با دارو به افراد کمک کرد، اما در اکثر موارد، کار و فعالیت های بدنی و ذهنی می تواند به بیمار افسرده کمک کند. وی همچنین گفت: در بسیاری از مواقع، پیوستن به حرکت های مدنی به افسردگی کمک می کند و انسان ها را از پوچی بیرون می کشد؛ در نتیجه وقتی بیمار افسرده به این موضوع فکر کند، تصویر دیگری از خود می سازد که برای جامعه مفید خواهد بود. با احساس مفید بودن برای دیگران می توان به زندگی خود که به سمت پوچی می رود معنا ببخشید. دولت آبادی در ادامه به آماری که در رابطه با غمگین بودن جامعه ایران عنوان می شود اشاره کرد و گفت: آمارهایی که ارائه می شوند از نمونه هایی است که به مراکز مشاوره و روان درمانی مراجعه می کنند، و اگر به صورت غربالگری انجام شود نتیجه آن نشان می دهد که خلق و خوی جامعه پایین است و این مسئله به این دلیل می تواند قابل توجیه باشد. تعدادی از افراد جامعه به دلیل عدم حمایت های اجتماعی، غمگین هستند یا فقر، بیکاری، اعتیاد در خانواده که در همه جوامع و از جمله جامعه ایران وجود دارد. به آمارهای روانشناسی فله ای توجه نکنیم وی افزود: مسئله نیازهای کاذب را که در قالب چشم و همچشمی نمود می یابد باید مورد توجه قرار داد چون در فرد، اضطراب و افسردگی ایجاد می کند. در آمارها گاهی مبالغه وجود دارد و مباحث به صورت فله ای مطرح می شود. دولت آبادی به حوادث و اتفاقات رخ داده در جامعه نیز اشاره و خاطرنشان کرد: جامعه ایران درطی هفته های گذشته سوگوار فاجعه منا است و مسلماً شرایط شادی را تجربه نمی کند، اما این نمی تواند نشانه افسرده بودن جامعه ایران باشد. رئیس هیأتمدیره انجمن روانشناسی ایران ادامه داد: در ارتباط با آمارها باید به این نکته توجه کرد که در چه زمانی این آمار گرفته شده است؛ مثلاً در فصل بهار اگر غربالگری انجام شود، تعداد افسرده ها کمتر از فصل پاییز خواهد بود. بنابراین در نگاه آماری که همیشه سؤال برانگیز است باید نقش همه عوامل را در نظر گرفت. این پژوهشگر اجتماعی افزود: البته در جامعه ایران باید به آمار اعتیاد، بیکاری و... توجه ویژه ای داشت زیرا هر کدام از این فاکتورهای منفی می تواند تأثیرات مخربی بر جامعه داشته باشد. فرهنگ شاد بودن را در جامعه گسترش دهیم عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی به ضرورت پرداختن به شادی های جمعی اشاره کرد و گفت: انسان ها در ایران به شادی های جمعی نیازمندند اما این شادی ها با دستور ایجاد نمی شوند و هنگامی مردم شاد می شوند که یک دستاورد و موفقیتی حاصل شده باشد و آن وقت است که کار، تولید و امید نقش پررنگی ایفا می کنند و نتیجه آن شادی و نشاط عمومی خواهد بود. وقتی فضا به سمت تأیید شادمانی برود در مجموع جامعه شادتر خواهد شد و افسردگی های کاذب را می توان به این شیوه درمان کرد. شیوا دولت آبادی تصریح کرد: فرهنگ شادمانی ایرانیان به اندازه فرهنگ سوگواری شان قوی نیست و امروز مردم برای تقویت فرهنگ شادی به کدها و دستورالعمل های فردی و جمعی نیاز دارند. آدرس مطلب: http://baharnews.ir/news/92500/ RE: افسردگی - silent - 2015/10/13 یه راهکار ساده برای جلوگیری از افسردگی اینه که صبح نخوابید به همین سادگی شب زود بخوابید صبح زود بیدار بشید و (تجربه کردم خواب صبح درطولانی مدت خودش عامل افسردگیه) یک تفریح سالم و کوتاه هفتگی داشته باشید (مثل قدم زدن درپارک)(سینما)(یا غذا بپزید و یک روزدرهفته برید در طبیعت میل کنید) یک تفریح سالانه مثل سفر برای خودتون ارزش قائل باشید و به خودتون احترام بذارید گاهی برای خودتون هدیه بخرید بدون دلیل اینها همش تجربه خودمه طی چندسال افسردگی کلی دارو مصرف کردم که الان همشو گذاشتم کنار وفقط سعی میکنم اینارو رعایت کنم ازطرفی بیکار نباشید و مرتب خودتون رو به یک کاری وادار کنید حتی اگر بی حوصله هستید توکل برخدا بهترین درمانه امید به خدا داشته باشید و در اماکن مذهبی هم برید و برای خودتون دعا کنید RE: افسردگی - شهرزاد - 2016/01/03 هرچی هم مبارزه میکنیم باز انگار زوره افسردگی بالاتره.... هرچی به نکات مثبت فکرمیکنیم بازم افکارمنفی همشو خراب میکنه RE: افسردگی - ehsank - 2016/01/04 دشمن (شیطان یا هرچیزی که اسمش باشد) بسیار دوست دارد که تو در چاه افسردگی و "خود-دلسوزی" بمانی. دوست دارد که تو بر سر خاکسترهای شکست های قبلی خود بشینی و سوگواری کنی. ولی خداوند برای تو برنامه دارد. خدایی که درهای رحمت را باز میکند، همان خدا درهایی را می بندد چون می داند برای تو زحمت است. پس چه بهتر که همین الان بسته شود. اگر کسی تو را بی انصافانه ترک کرد، خدا کس بهتری را خواهد آورد و تو شکر خواهی کرد که چه خوب شد که رفت. زندگی بسیار کوتاه است و ما وقت این را نداریم که بر سر چیزهایی که نداریم و ازدست داده ایم سوگواری کنیم. خداوند قول داده است، قسم خورده است، که برای هر قدم رنج تو، هر شب تنهایی تو، با برکات و رحمتش جبران خواهد کرد. فقط او منتظر تو است که به او ایمان و باور داشته باشی. یوسف را ببین، به چاه انداختنش، ده سال به زندان انداختنش برای گناهه نکرده، اما او چون ایمان داشت می دانست که تاریک ترین زمان شب، اندکی قبل از طلوع خورشید است. خداوند او را از زندان بیرون کشید و مسئول دوم ممکلت کرد. اینها صرفن مثبت اندیشی نیست، اینها حقیقتهای بیزینس با خداست. چیزی به نام شانس واقبال وجود ندارد، همه چیز در کنترل اوست و یک تاچه او، تمام مشکلات را در هم می پیچد. خداوند آلردی می داند که تو با چه مسائلی درگیر هستی، پس هربار که او را می خوانی از مشکلاتت نگو. او را ستایش کن و بگو ممنونم که داری در پشت صحنه کار می کنی برای این مسئله ی من، ممنونم که داری فرد رویاهایم را می آوری. RE: افسردگی - شهرزاد - 2016/07/22 علائم هشدار دهنده افسردگی بسیاری از مردم که اطلاعات کمی در مورد افسردگی دارند احتمالاً از این که بفهمند این بیماری میتواند باعث چه چیزهایی بشود متعجب خواهند شد. مردم اغلب فکر میکنند افسردگی یعنی «حس بد داشتن» یا «احساس غمگینی». آنها نمیدانند که افسردگی میتواند باعث شود که فرد از یک تصمیمگیری ساده عاجز شود، 20 ساعت در شبانهروز بخوابد، یا بدون دلیل مشخصی شروع به گریه کند و نتواند جلوی خودش را بگیرد. بنابراین آشنایی با علائم افسردگی برای همگان اهمیت دارد. علائم متداولی که به عنوان علائم هشدار دهنده افسردگی در نظر گرفته میشوند به قرار زیرند: 1- تغییرات در سطح انرژی یا فعالیت کاهش انرژی: این نخستین علامت است و تشخیص آن بسیار ساده میباشد. به طور خلاصه یعنی این که حس کنید به قدر هفته گذشته یا ماه گذشته انرژی ندارید. نه این که تمام روز خسته باشید بلکه فقط انرژی کمتری نسبت به سابق داشته باشید. برای مثال، ترجیح بدهید بعد از خاتمه کار روزانه، استراحت و مطالعه کنید تا این که به ورزش بپردازید. خستگی: دومین مرحله بعد از کاهش انرژی. افسردگی میتواند باعث خستگی جسمی شود. خوابیدن و استراحت، شما را سرحال نمیآورد و حتی صبحها پس از بیدار شدن از خواب هم احساس خستگی میکنید. این احساس خستگی در طول روز هم ادامه مییابد. ممکن است در محل کار که هستید فعالیتهای کاری شما را به خود مشغول کند ولی بعد از آن که به خانه برمیگردید آنچنان احساس کوفتگی کنید که انگار قطار از رویتان رد شده است! خمیازه کشیدن، بدن را به این طرف و آن طرف کش دادن و چرت زدن از نشانههای خستگی است. سستی و رخوت: این عارضه جدّیتری است. کسی که دچار افسردگی باشد ممکن است به طور غیرعادی بیحال و خوابآلوده باشد. و یا در حالت متداولتر، ممکن است ساعتها بدون انجام هیچ کاری روی صندلی بنشیند. نه این که به چیزی واکنش نشان ندهد بلکه به انجام هیچ کاری علاقهمند نباشد و از نظر جسمی و روحی احساس سنگینی کند. کاهش فعالیت: این ممکن است در نتیجه کاهش انرژی، خستگی و سستی و رخوت باشد و یا آن که مستقل از این عوارض باشد. به هر حال، اگر سطح فعالیتهای معمولی فرد شروع به کاهش کند این ممکن است از علائم افسردگی باشد. بیخوابی یا پرخوابی: یکی از شایعترین علائم افسردگی بیخوابی است: دراز کشیدن ولی بیدار و نگران ماندن، ناتوانی در استراحت کردن، احساس تنش درونی داشتن و یا فکرهای مختلف کردن. پرخوابی عکس بیخوابی است. یعنی زیادتر از حد معمول خوابیدن. بیخوابی ممکن است فعالیتهای روزانه شما را تحت تاثیر قرار دهد یا ندهد و یا ممکن است در ارتباط با سایر علائم، نشانه وجود افسردگی در فرد باشد زیرا عوامل بسیاری میتوانند موجب بیخوابی گردند. امّا پرخوابی، خود به خود نشانه افسردگی است و فرد باید فوراً به روانپزشک مراجعه کند. از دست دادن علاقه به فعالیتهای لذتبخش و شادیآور: نام این علامت، خود به قدر کافی گویاست. مثلاً شما به طور معمول از والیبال بازی کردن با دوستانتان بسیار لذت میبردید و حال، دعوت آنها را رد میکنید. همیشه عاشق کارهای باغبانی و نگهداری از گل و گیاه بودید ولی امسال حوصلهاش را ندارید. کنارهگیری اجتماعی: تشریح این عارضه، آسان ولی تشخیص آن دشوار است و بستگی به این دارد که فردی که شخصیت دوقطبی دارد در کدام حالت باشد. به عنوان مثال، چنین فردی گاهی علاقه زیادی به میهمانی رفتن دارد و گاهی برعکس، ترجیح میدهد تنها در خانه بماند و کتاب بخواند. از سوی دیگر، شخصی که به طور طبیعی آدم گوشهگیری است، در صورت افسردگی گوشهگیرتر و انزواطلبتر میشود ولی چون به این خصلت شناخته شده بوده، تشخیص این علامت افسردگی در او دشوارتر خواهد بود. 2- تغییرات فیزیکی هر کس که فکر میکند افسردگی فقط با مغز افراد سروکار دارد یا تاکنون به افسردگی دچار نشده و یا از آن چیز زیادی نمیداند. افسردگی نه تنها بر روی ذهن انسانها اثر میگذارد بلکه علائم فیزیکی مهمی نیز به جا میگذارد. برخی از آنها را در بخش 1 ذکر کردیم (کاهش انرژی یا کاهش فعالیت) و در اینجا به برخی دیگر اشاره میکنیم. دردهای تعریف نشده: یکی از نظریههایی که در مورد علّت بدن درد در افراد افسرده وجود دارد این است که این افراد معمولاً به دلیل اختلال در خواب، استراحت کامل نمیکنند و از نظر جسمی دچار استرس هستند. خواب بدون استراحت (چه کمخوابی و چه پرخوابی) از مؤلفههای اصلی سندروم خستگی مزمن و فیبرومایلجیا (دردهای عضلانی و استخوانی گسترده که علّت آن هنوز ناشناخته است) میباشد. به علاوه، افراد افسرده معمولاً بیشتر از حدّ طبیعی دارای هورمون کورتیزول هستند که این به نوبه خود با دردهای عمومی در بدن ارتباط دارد. کاهش یا افزایش وزن کم اشتهایی یا پراشتهایی: کم اشتهایی در شرایط افسردگی کاملاً شایع است. گاهی اوقات نیز افراد افسرده به عنوان مسکّن به غذا روی میآورند. بنابراین هم کاهش وزن و هم افزایش وزن میتواند از نشانههای افسردگی باشد. یکی از دلایلی که افراد به هنگام افسردگی به غذا و مخصوصاً غذاهای پرچربی روی میآورند این است که کربوهیدراتها سطح سروتونین مغز را بالا میبرند (سروتونین یکی از انتقالدهندههای عصبی است که زیاد پائین آمدن سطح آن به افسردگی ارتباط دارد). همچنین، افزایش کورتیزول نیز به عنوان یکی از عوامل ذخیره نامناسب چربی در بدن انگاشته میشود. بیقراری یا کندی روانی-حرکتی: بیقراری روانی- حرکتی عبارت است از افزایش فعالیت، بیشتر به دلایل ذهنی تا جسمی. نشانههای متداول آن شامل قدم زدن، پیچاندن یا فشار دادن دستها، با انگشت روی میز زدن یا کف پا را به زمین زدن و سایر رفتارهای بدون وقفه مشابه است. کندی روانی-حرکتی برعکس، به آهستگی فعالیتهای فکری و جسمی اشاره دارد. در این حالت، کارهای معمولی مانند مسواک زدن یا غذاخوردن ممکن است به صورتی غیرعادی کند و با طمأنینه انجام شوند. 3- درد هیجانی (Emotional Pain ) غمگینی طولانی گریه غیرقابل کنترل و غیرقابل توضیح احساس گناه احساس پوچی از دست دادن اعتماد به نفس احساس ناامیدی احساس بیپناهی این علائم، به ویژه اگر تک تک در نظر گرفته شوند، منحصر به افسردگی نیستند. برای مثال، احساس بیپناهی ممکن است واکنش منطقی به قرار گرفتن در یک شرایط دشوار باشد. امّا در حالت افسردگی، احساس بیپناهی به صورتهای زیر است: آمیخته با انواع دیگر دردهای هیجانی آمیخته با انواع دیگر علائم افسردگی تداوم یافتن بیش از یک زمان معقول شدیدتر بودن بیش از یک حدّ معقول هر یک از عوارض بالا ممکن است به عنوان واکنش طبیعی به یک رویداد غمانگیز مثل مرگ نزدیکان یا از دست دادن کار پدیدآید امّا طولانی شدن بیش از حدّ آن باید به عنوان علائم احتمالی افسردگی مورد بررسی قرار گیرد. در نظر گرفتن این پدیده، به ویژه در افرادی که دارای سابقه افسردگی هستند حائز اهمیت است. 4- حالتهای روحی دشوار تحریکپذیری: تقریباً همه این حالت را تجربه کردهاند. تحریکپذیری علتهای بیشماری میتواند داشته باشد. یک سردرد، خواب بد، یک صورتحساب پیشبینی نشده، فرا رسیدن وقت دندانپزشک، و هر عامل استرسزای دیگری میتواند باعث آن شود. امّا هنگامی که دلیل واضحی برای این که چرا یک چیز کم اهمیت و کوچک باعث ناراحتی میشود وجود نداشته باشد و این حالت روزها و هفتهها در فرد باقی بماند، به احتمال زیاد افسردگی عامل آن است. خشم: خشم نهایت تحریکپذیری است. یک فرد افسرده ممکن است بابت یک چیز کم اهمیت و یا حتی هیچ چیز به حالت انفجار برسد. اگر خشم دوام یافت یا ترساننده شد در اسرع وقت به فکر چاره باشید. اضطراب و نگرانی. این به چند طریق ممکن است وجود داشته باشد. برای مثال، فردی ممکن است درباره بعضی موضوعات عادی روزمره، نگرانی وسواسی داشته باشد: قرصهایم تمام نشده؟ برای شام چه غذایی درست کنم؟ آیا به ماشینم بنزین زدم؟ مشکل دیگری از این حالت موقعی است که فرد در مورد تمام موضوعات اضطراب داشته باشد: باید به لولهکش تلفن کنم. اگر امروز نیاید چی؟ بهتر است صبح خیلی زود از خانه بروم، چون ممکن است ترافیک سنگین باشد یا وسط راه ماشینم پنچر شود. اضطراب ممکن است شکل عمومیتری نیز داشته باشد و همراه با افکار عجولانه باشد. معمولاً فرد مضطرب در حالت بیتصمیمی به سر میبرد. بدبینی: داشتن نگاهی منفی نسبت به همه چیز: هیچکس مرا دوست ندارد. امروز هم روز بد دیگری در پیش خواهد بود. شانسی برای استخدام شدن ندارم. در حالتی که بدبینی ناشی از افسردگی وجود داشته باشد، منفیبافی به صورت مبالغهآمیزی در میآید: دلیلی وجود ندارد که روز بدی در پیش باشد، بعضیها شما را دوست دارند، و اگر افسرده نبودی شانس خوبی برای گرفتن کار داشتی. بیتفاوتی: لباسهای کثیف انباشته شده، صورتحسابها پرداخت نشده و شما بیخیال هستید. دوستی به شما تلفن میکند و مشکلش را با شما در میان میگذارد. امّا شما فقط ساکت نشستهاید و گوش میکنید و حرفهای او هیچ احساسی را در شما برنمیانگیزد. خود انتقادی: هر کس اشتباه میکند. امّا فرد افسرده اشتباهاتش را بزرگ جلوه میدهد. «من امروز خسته به نظر میرسم.» تبدیل به «من زشت هستم» میشود. «من در محاسبه موجودی حسابم اشتباه کردهام.» به «من در ریاضیات کودن هستم.» تبدیل میشود. منفی بافی بیش از حد درباره خود از علائم افسردگی است. 5- تغییر در الگوهای فکری گرچه علائم زیر همگی تحت عنوان «تغییر در الگوهای فکری» دستهبندی شدهاند امّا هر یک از آنها میتوانند آثار قابل ملاحظهای بر روی رفتار انسان داشته باشند. این علائم چون بیشتر بر روی نحوه کار کردن تاثیر میگذارند توسط همکاران زودتر قابل تشخیص میباشد: عدم تمرکز: این به دو شکل امکانپذیر است. یکی این که صرفنظر از این که چقدر سعی میکنید نتوانید روی کاری که در دست دارید یا کتابی که در حال مطالعهاش هستید یا صحبتهای سخنرانی که در جلسهاش حضور دارید و یا روی رژیم غذایی که در پیش گرفتهاند تمرکز کنید. از سوی دیگر، ممکن است توجه شما از موضوعی منحرف شود بدون آن که خودتان آگاهی داشته باشید تا وقتی که ناگهان به خود آئید. مثلاً ناگهان متوجه شوید که 20 دقیقه است که روی همین صفحه کتاب ماندهاید. اوّلی رنجآور و ناراحتکننده است و دومی میتواند مشکلات زیادی برای فرد به وجود آورد. به هر حال، عدم تمرکز، وضعیت مهمی است که باید مورد بررسی قرار گیرد. بیتصمیمی: امروز برای رفتن به سرکار چه لباسی بپوشم؟ کدام یک از این سه پروژه اولویت بیشتری دارد؟ بهترین روز برای وقت گرفتن از دکتر کی است؟ در حالت افسردگی، تصمیمگیری ساده هم ممکن است مشکلساز گردد. و تصمیمگیریهای پیچیده میتواند غیرممکن شود. هنگامی که بیتصمیمی با اضطراب همراه باشد، مواجه شدن با شرائطی که تصمیمگیری اجتناب ناپذیر است میتواند به هیستری بیانجامد. مردم معمولاً فکر میکنند که فرد افسرده، آدم آرام و گوشهگیری است امّا چنین فردی وقتی در گوشه و تحت فشار قرار گیرد، میتواند واکنشهایی نظیر انفجارهای هیجانی نشان دهد. مشکلات حافظهای: این مشکلات میتواند در اثر تمرکز ضعیف بروز کند. یعنی شما به دلیل عدم تمرکز چیزی را که بهتان گفته شده است نشنیدهاید و در نتیجه نمیتوانید آن را به یاد آورید. امّا افسردگی می تواند مستقیماً نیز بر روی حافظه تاثیر گذارد به نحوی که چیزی که به فرد گفته شده، شنیده و یا خوانده است و یک زمان به یاد داشته بعداً فراموشش شود. بینظمی: این علامت، منحصر به افسردگی نیست. افرادی که به شیدایی خفیف (hypomania ) دچارند نیز معمولاً آدمهای بینظمی هستند. امّا در این حالت ممکن است فرد از این بابت احساس ناراحتی نکند. مثلاً شما علیرغم به هم ریختگی اتاقتان، دقیقاً میدانید که هر چیز کجا قرار دارد. امّا در شرایط افسردگی، بینظمی فرد را ناراحت می کند و باعث میشود که او حتی احساس بدتری هم پیدا کند زیرا اگر افسردگی وجود نداشت اقلاً فرد میتوانست برای حل این مشکل اقدام کند. 6- دل مشغولی به مرگ هر چند سه موردی که در زیر آمده ممکن است به نظر سه عبارت مختلف برای یک چیز بیایند امّا در واقع، آنها اشکال مختلفی از دل مشغولی به مساله مرگ هستند. فکر مرگ: فکر کردن درباره مرگ ممکن است به شکل تصوّر و تخیل مرگ خود فرد باشد. برای مثال، فرد ممکن است خود را خوابیده در داخل قبر تصوّر کند. یا به اتفاقاتی که در مراسم خاکسپاریش میافتد فکر کند و یا درباره این موضوع فکر کند که مردم پس از مرگش چه میگویند. یکی از عبارتهایی که مردم، بدون منظور خاصی، زیاد به کار میبرند این است که «ای کاش مرده بودم.» امّا بیان این عبارت از سوی یک آدم افسرده باید جدّی گرفته شود، پیش از آن که افکار به واقعیت بپیوندد. فکر خودکشی: در این حالت، بیان «ای کاش مرده بودم.» کم کم به فکر کردن درباره تحقق آن پیش میرود. فرد افسرده ممکن است در رویارویی با یک اتفاق پراسترس به فکر خودکشی بیافتد و به طور واقعی برای این عمل برنامهریزی کند. چه فرد برنامه مشخص برای خودکشی در ذهن داشته باشد و چه نداشته باشد، فکر کردن درباره خودکشی باید بسیار جدّی گرفته شود. از جمله پرخطرترین عوامل برای انجام خودکشی میتوان به تلاش قبلی برای خودکشی، حضور عوامل مهم استرسزا در زندگی و دسترسی به اسلحه اشاره کرد. احساس مرگ: کسی که احساس مرگ یا بریدن از زندگی میکند، گروهی از علائمی که در 5 بخش قبل ذکر شد را به همراه دارد. این علائم عبارتند از: ناامیدی بیتفاوتی از دست دادن علاقه به فعالیتهای لذتبخش سستی و رخوت کنارهگیری اجتماعی به علاوه، فرد ممکن است خود را صرفاً در جایگاه یک «ناظر» نسبت به اتفاقاتی که پیرامونش میافتد حس کند. احساس «پشت سر کسی ایستادن» و نگاه کردن به اتفاقاتی که میافتد. نتیجهگیری علائمی که ذکر شد، به ندرت به صورت منفرد حضور دارند و معمولاً ترکیبی از آنها در فرد افسرده وجود دارد. برای مثال، ممکن است این علائم در یک نفر وجود داشته باشد: گروه 1- تغییر در سطح فعالیت خستگی بیخوابی سستی و رخوت گروه 2- تغییرات فیزیکی دردهای تعریف نشده بیقراری روانی- حرکت گروه 3- درد هیجانی از دست دادن اعتماد به نفس احساس بیپناهی گروه 4- حالتهای روحی دشوار تحریکپذیری اضطراب و نگرانی گروه 5- تغییر در الگوهای فکری بیتصمیمی بینظمی و هیچ علامتی از گروه 6، یعنی دلمشغولی به مرگ وجود نداشته باشد. فرد افسرده دیگری ممکن است ترکیب کاملاً متفاوتی از این علائم را داشته باشد. نکته مهم این است که باید نسبت به علائم هشدار دهنده افسردگی شناخت داشته باشیم تا بتوانیم آنها را، در صورت وجود، در خودمان یا اطرافیانمان هر چه زودتر شناسایی کنیم و به موقع نسبت به درمان اقدام نمائیم. ترجمه: کلینیک الکترونیکی روانیار RE: افسردگی - parva - 2016/07/23 من بیشتر این علائمو دارم!!!! |