![]() |
شاد زندگی کردن برای ام.اسیها سخت نیست! - نسخه قابل چاپ +- وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس (https://mscenter.ir) +-- انجمن: روانشناسي (https://mscenter.ir/Forum-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%D9%8A) +--- انجمن: مطالب جالب روانشناسی (https://mscenter.ir/Forum-%D9%85%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8-%D8%AC%D8%A7%D9%84%D8%A8-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C) +---- انجمن: سلامت روان (https://mscenter.ir/Forum-%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%AA-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86) +---- موضوع: شاد زندگی کردن برای ام.اسیها سخت نیست! (/Thread-%D8%B4%D8%A7%D8%AF-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%86-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B3%DB%8C%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-%D8%B3%D8%AE%D8%AA-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA) |
RE: شاد زندگی کردن برای ام.اسیها سخت نیست! - MFhealth - 2012/01/05 از این 7 موردی که گفتید من مورد 6 واقعا تجربه کردم. یادمه حدود 5 سال پیش من در جمعی کاملا مردونه کار می کردم که متاسفانه جو خوبی هم نبود و افرادی که همکارم بودند خیلی با خانم ها خوب نبودند و مرتب سعی در تحقیر خانم ها داشتند . در همین حین رفتارم کم کم تغییر کرد. اونها گریه رو یه ضعف زنانه می دونستند و من هم تصمیم گرفتم که هرگز گریه نکنم در صورتی که همیشه گریه برای من یه ابزار تخلیه روحی بود. این تغییر رفتار کم کم تو روحیه من اثر منفی گذاشت طوری که خیلی زودرنج تر از قبل شدم. به عبارتی غصه هام هی تلنبار می شدند.اما تجربه گریه زیر دوش خیلی اتفاقی بود از سر غرور جلوی کسی گریه نمیکردم ولی یه بار که طاقتم تموم شده بود زیر دوش شروع به گریه کردم و بعد کاملا تخلیه شده بودم و حتی می تونم بگم حالم خیلی خوب هم شده بود. از اون زمان به بعد وقتی خیلی عصبی می شم همین کار رو می کنم . آب و گریه هر دو آرامش دهنده اند. RE: شاد زندگی کردن برای ام.اسیها سخت نیست! - TootFarangi - 2012/01/05 مورد سوم را من خیلی انجام میدم. گاهی حتی خودم میرم جلو به اون بنده ی خدا سر صحبت رو باز می کنم ولی تا میگم سلام شروع می کنه به چیز گویی ![]() 6 رو هم که به طور کل خانم ها استادن ![]() ینی کلن هر گزینه ای رو خوندم کم و بیش انجام می دادمشون. RE: شاد زندگی کردن برای ام.اسیها سخت نیست! - naz.gigili - 2012/01/06 گاهي ليوان را زمين بگذار استادی درشروع کلاس درس، لیوانی پراز آب به دست گرفت. آن را بالا گرفت که همه ببینند. بعد از شاگردان پرسید: به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟شاگردان جواب دادند: 50 گرم ، 100 گرم ، 150 گرم استاد گفت: من هم بدون وزن کردن، نمی دانم دقیقا“ وزنش چقدراست. اما سوال من این است: اگر من این لیوان آب را چند دقیقه همین طور نگه دارم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ شاگردان گفتند: هیچ اتفاقی نمی افتد. استاد پرسید: خوب، اگر یک ساعت همین طور نگه دارم، چه اتفاقی می افتد؟ یکی از شاگردان گفت: دست تان کم کم درد میگیرد.. حق با توست. حالا اگر یک روز تمام آن را نگه دارم چه؟ شاگرد دیگری گفت: دست تان بی حس می شود. عضلات به شدت تحت فشار قرار میگیرند و فلج می شوند. و مطمئنا“ کارتان به بیمارستان خواهد کشید و همه شاگردان خندیدند. استاد گفت: خیلی خوب است. ولی آیا در این مدت وزن لیوان تغییرکرده است؟ شاگردان جواب دادند: نه پس چه چیز باعث درد و فشار روی عضلات می شود؟ درعوض من چه باید بکنم؟ شاگردان گیج شدند. یکی از آنها گفت: لیوان را زمین بگذارید. استاد گفت: دقیقا“ مشکلات زندگی هم مثل همین است. اگر آنها را چند دقیقه در ذهن تان نگه دارید. اشکالی ندارد. اگر مدت طولانی تری به آنها فکر کنید، به درد خواهند آمد. اگر بیشتر از آن نگه شان دارید، فلج تان می کنند و دیگر قادر به انجام کاری نخواهید بود. فکرکردن به مشکلات زندگی مهم است. اما مهم تر آن است که در روز لحظه های مناسبی ایجاد کرده تا لیوان هایمان را زمین بگذارید. به این ترتیب تحت فشار قرار نمی گیرند، هر روز صبح سرحال و قوی بیدار می شوید و قادر خواهید بود از عهده هرمسئله و چالشی که برایتان پیش می آید، برآیید! یادمان باشد که لیوان آب را همین امروز زمین بگذاریم زندگی همین است! RE: شاد زندگی کردن برای ام.اسیها سخت نیست! - arezoo_azizi - 2012/01/06 منم دقیقا از زمانی که تصمیم گرفتم با نو سازی محیط اطرافم خودم رو از هیاهوی بشری دور کنم بارعایت کردن وعملی کردن تمامی این موارد هم در حیطه کاری وخانودگی واجتماعی تقریبا تونستم به ارامش ایده ال ,خودم رو برسونم وبعداز این دوست دارم واقعا زنده گی کنم, در شادی وهمراه کسانی که دوستشون دارم وبه من انرزی مثبتشونو هدیه میدن ![]() RE: شاد زندگی کردن برای ام.اسیها سخت نیست! - najva - 2012/01/07 منم با اینکه مشغله های زیادی توی زندگیم دارم ولی سعی میکنم گاهی کوله بار مشکلاتو زمین بکذارم و کمی به خودم استراحت بدم وآرامشو هراز چند گاهی تجربه کنم ![]() RE: شاد زندگی کردن برای ام.اسیها سخت نیست! - havaars - 2012/01/07 8. ضربالمثلها را باور کنید. سخنان حکمتآمیز را با خود تکرار کنید. این ضربالمثلهای غنی زبان فارسی چکیدهی تمام پژوهشها و تحقیقاتِ روانشناسی و جامعهشناسی هستند. بار کج به منزل نمیرسد یا با هر دست بدهی با همان دست میگیری ... تجربه: چند سال پیش که هنوز در اتاق عمل کار میکردم، یک اتفاق جالبی افتاد. من در اتاق 4 بودم و یکی از همکارانم در اتاق 2 که در یک سمتِ سالن اصلی قرار داشتند. اطلاع دادند که دو تا سزارین دارد میآید. این همکار من که به طبع به استیشن نزدیکتر بود خواست زرنگی کند و رفت دستِ بیمار لاغر را گرفت و بُرد به اتاقش که مثلاً عمل زود تمام بشود و اینها. خانم چاق به من رسید. من که داشتم کارهای همکارم را میدیدم فقط لبخند زدم و رفتم سر کارم. میدانید چی شد؟ تجربه چندین ساله به من آموخته بود که آدمهای لاغر عروق خونی سطحی بیشتری دارند و همین کنترل خونریزی را موقع برشهای جراحی سخت میکند و عمل طولانی میشود ولی بیماران چاق هر چند سنگین هستند و کنترل حجم چربیشان سخت است ولی میزان خونریزیشان خیلی کمتر است و این باعث سریع شدن کار میشود. عمل من تمام شده بود و تحویل ریکاوری داده بودیم ولی هنوز آن همکارم مشغول بود! و به شدت عصبانی چون تیرش به سنگ خورده بود! 9. موسیقی بدون کلام گوش دهید تا خستگیتات در برود! گوشی من همیشه تعدادی موسیقی بدون کلام داشت تا موقع کار ذهن مرا آرام کند. خیلی از رزیدنتها سر اینکه من سر عملهاشان باشم اصرار داشتند چون من عادت به گوش دادن به موسیقی داشتم! تجربه به من نشان داده بود که موسیقی از خستگی ذهنی جلوگیری میکند و همین باعث بهبود وضعیت جسمانی میشود. برای همین من معروف بودم به اینکه هر چه بیشتر کار میکنم و طبعاً خستهتر میشوم خوش اخلاقتر میشوم! (موسیقی بدون کلام خیلی بهتر از موسیقی با کلام است چون معمولاً موسیقیهای با کلام با طیف وسیعی از خاطرات تلخو شیرین همراه هستند و بیشتر باعث پراکندگی تمرکز فکری میشوند ![]() 10. تا میتوانید لبخند بزنید و خوشبین باشید. خیلی از بچهها میگویند دوست ندارند مردم تا فهمیدند ما ام.اس داریم شروع کنند به نسخه پیچیدن! یادتان باشد این عادتِ همه ما است. از تب کردن ساده و جوش جوانی زدن بگیر تا سرطان و غیره، رفتار همه مردم همین است: دستورالعمل صادر کردن. وقتی قبول کردید که این یک عادت است، با آن کنار خواهید آمد. وقتی کسی شروع کرد به توصیههای مفید، شما با لبخند گوش بدهید و ابداً جبهه نگیرید! چون: جبهه گرفتن و اخم کردن انرژی منفی را به سمت شما جذب خواهد کرد. و مهمتر اینکه همین انرژی منفی آن میزان انرژی مثبتی را که در اثر توجه و تمرکز آن شخص به سمت شما در جریان است دفع خواهد کرد. سعی کنید انرژیهای مثبت را هر چند کوچک جذب کنید! 11. سعی کنید مسافرت بروید. اگر شرایط خانوادگی اجازه سفرهای بین شهری نمیدهد، به سفر در همان شهر خودتان بروید. از دیدنیها و مناطق توریستی شهرتان دیدن کنید. با دوستانتان این کار را بکنید و از ذوق و سلیقهی گذشتگان لذت ببرید. اگر در شهرهای دیگر دوستی دارید یا فامیلی، در نزدیکترین فرصت ممکن ترتیب یک مسافرت کوتاه را بدهید. سعی کنید مدت مسافرت خستهکننده نباشد تا برایتان شیرین و انرژیزا باشد. در حین مسافرت به قابلیتهاتان فکر کنید. به اینکه میتوانید راه بروید و اینکه چقدر وقتی در یک چنین محیطهایی هستید احساس خستگی دیرتر سراغ شما میآید فکر کنید. با مسافرت به خودتان ثابت میکنید که میتوانید! من سال 89 که مجبور شدم از عصا استفاده کنم، تصمیم گرفتم برای نمایشگاه کتاب بیایم تهران. مادرم قبول نمیکرد ولی من اصرار کردم. بلیط گرفتم و با دوستانم هماهنگ کردم تا در فرودگاه منتظرم باشند. روز دوم هم رفتم قم زیارت حضرت معصومه (ع). دیدار دوستان و عوض شدن حال و هوا، به من و به مادرم ثابت کرد که من حتی با عصا هم میتوانم مانند گذشته بروم مسافرت و حتی بیشتر لذت ببرم! ... RE: شاد زندگی کردن برای ام.اسیها سخت نیست! - najva - 2012/01/07 برخی از آشنایان هم برای من نسخه میدادند که اینو بخور اینو نخور و من اصلا توجهی نمیکردم ولی بعد از مدتی از منابع موثق مطلع میشدم همین مواد غذائی که اقوام توصیه میکردند حقیقتا برای من مفید هستند . مسافرت واقعا روی روحیه من تاثیر مثبت داره و منو خوشحال میکنه. RE: شاد زندگی کردن برای ام.اسیها سخت نیست! - MFhealth - 2012/01/07 گاهی اوقات هدیه خریدن هم به آدم کمک میکنه که شاد بشه. حتما لازم نیست که صبر کنیم یه کسی واسمون هدیه بخره. من گاهی اوقات خودم واسه خودم هدیه می خرم. (خودم رو خیلی دوست دارم)اگه پول داشته باشم کتاب اگه نتونستم یه چیز کوچولو. مثلا هفته پیش یه گیره کوچیک خریدم. مثله بچه کوچولوها کلی باهاش حال کردم. یادمه اول مهر وقتی دیدم بچه دبستانیا دارن کلی دفتر و مداد های رنگی رنگی میخرن منم حسودیم شد رفتم واسه خودم 4 تا پوشه گل گلی خیلی شاد خریدم حتی با خودم دانشگاه هم می برم. نمی دونید چه با حالن. با همین چیزای کوچیک هم میشه شاد شد. البته هدیه خریدن و خوشحال کردن یه فرد دیگه که دوسش داریم هم شاد کننده است.ولی باید یادمون باشه انتظار نداشته باشیم عین همین کار رو طرف مقابل برامون انجام بده چون اگه نکرد اون وقت نارحت می شیم. (مهربونی بی توقع شادی میاره). البته اینا فقط تجربه منه ها... RE: شاد زندگی کردن برای ام.اسیها سخت نیست! - paeeze - 2012/01/08 یه چیزی میگم نیاین کتکم نزنیداااا من دوست دارم تجربه های دیگران رو تو این زمینه بدونم ولی ما خیلی از این چیزا رو میدونیم و ضمانت اجرایی نداره....یعنی انجام نمیدیم....مثلا من جدیدا از خرید کردن لذت نمیبرم ![]() علائم افسردگیه؟ نه که خوشم نیاد مثل سابق ذوق مرگ نمیشم ![]() ![]() RE: شاد زندگی کردن برای ام.اسیها سخت نیست! - havaars - 2012/01/08 (2012/01/08, 12:02 AM)sara.161 نوشته است: یه چیزی میگم نیاین کتکم نزنیداااا من دوست دارم تجربه های دیگران رو تو این زمینه بدونم چرا کتک دوست من؟ خرید کردن برای خانمها نشاط آوره. ولی این هم مثل تمام موارد دیگر نباید زیادهروی بشود. وقتی خیلی روی اون تمرکز کنی، بدن و روحت ناخودآگاه واکنش نشان میدهند و حس میکنی دیگر از خرید کردن لذت نمیبری. یک مدتی ذست نگهدار. بگذار نیاز به خرید در تو ایجاد شود. آن وقت برو خرید ![]() با واقعیت روبرو شوید! هرگز از رو در رو شدن با واقعیت نترسید و فرار نکنید. چه بسا اینی که ازش میترسید با روشن شدن محیط، ببینید که فقط سایهی یک چوب لباسی بوده است! چراغها را روشن کنید. این اولین واکنش شما باید باشد. آنچه از آن میترسید را شناسایی کنید. دقیقاً بفهمید چی هست و دنبال چی هست و چه آسیبی میتواند به شما بزند؟ شاید اصلاً هیچ گزندی به شما نرساند ولی چون نمیشناسید، از آن میترسید! الف) اگر شخصی در محیط کار یا تحصیل شما، قصد تخریب شما را دارد و بین شما و رئیستان یا همکارتان سخنچینی و بدگویی میکند، نقشهاش را نققش بر آب کنید! اینطوری هم سوتفاهم میان شما و رئیستان رفع میشود هم نزد او محترم میشوید و هم آن آدم بد خواه حساب دستش میآید! ب) از بیماریتان میترسید؟ آن را خوب و اساسی بشناسید. موقعیت خودتان را خوب ارزیابی کنید. تصور کنید دشمن به شما حمله کرده است. چگونه باید از خود دفاع کنید؟ منکر میشوید؟ یا شروع میکنید به شناسایی موقعیت و سنجش قدرت؟ مطمئناً شما در هر وضعیتی از دشمن (بیماری) قویتر هستید. چون شما اشرف مخلوقاتید! ولی این دلیل نمیشود دشمن را خوار بشمرید و نادیده بگیرید. مثل یک فرمانده نظامی با موقعیت برخورد کنید! تاکتیکها را بررسی کنید. نیرو بسیج کنید. شبیخون بزنید! پاتک بزنید! دشمن را مجبور به عقبنشینی کنید! چگونه؟ با جمعآوری اطلاعاتِ صحیح! با تشکیل اتاق فکر! پیشروی با چشمان باز |