RE: ازدواج - شیرین - 2012/06/27
(2012/06/27, 09:38 PM)somayehh نوشته است: سلام به همه دوستان. من تازه عضو شدم. نمی خواین بهم خوش آمد بگین/ من لینک طرح سوالو پیدا نکردم. اینجا مطرحش می کنم. به نظر شما ازدواج دو نفر که هر دو مشکل ام اس دارن منطقی تر یا اینکه حداقل یکی سالم باشه؟ فکر نمی کنین دو نفر اولی بیشتر همدیگرو درک کنن؟ ممنونم از همراهیتون دوستان عزیز.
سمیه جان...........
بالا من نظرمو گفتم عزیزم.............
RE: ازدواج - amirfarhag - 2012/06/27
میتونین صفحه های قبلی رو بخونین اونجا بحث شده.
بعد هم بستگی به خودتون داره
RE: ازدواج - toktam* - 2012/06/28
(2012/06/27, 03:22 PM)savash39 نوشته است: سلام
راستش شرایطون خاص هست
نمیدونیم فردا چی در انتظارمونه
یعنی بدتر میشیم؟
نمیخوام منفی نگاه کنم
ازدواج خودخواهانست
در حال حاضر میشه به سختی به طرف مقابل گفت بیماری را
اون شاید قبول کنه چون الان رو میبینه
با این وجود من میخوام ازدواج کنم
فکرمیکنم تو شرایط بهترین کمک باشه.gif)
عمر ما بر عشق "فردا" میرود / غافلانه سوی غوغا می رود
روزگار خویش را "امروز" دان/ بنگرش تا در چه،"سودا" می رود
گه به کیسه گه به کاسه عمر رفت/ هر"نفس" از کیسه ی ما می رود
مرگ از خاطر به ما نزدیکتر / خاطر "غافل" کجا ها می رود
تن مپرور، زانکه قربانیست تن / "دل" بپرور، دل به "بالا" میرود.
دوست عزیز فردای خودت رو امروز میتونی بسازی
ازدواج یک امر مقدسه کسی که خودخواه باشه یاازدواج نمیکنه
ویا ازدواج موفقی نداره.
اگه میخوای ازدواج موفقی داشته باشی اولین شرط "صداقته"
شریک آینده رو آگاه کنید حتی از مسائل و مشگلاتی که شاید بعدا
برای شما پیش بیاد.عوارض این بیماری رو نمیشه پیش بینی کرد
هرچه از ام اس میدونید بهش بگید.البته چون شما تازه مبتلا شدید
بهتره اول خودتون اطلاعات وآگاهی خودتون رو تکمیل کنید وبعد اقدام کنید
در امر ازدواج با صبر، درایت، صداقت، وبسیار حساب شده عمل کنید
شاید تنهایی آدمو اذیت کنه. ولی بهتره از اینکه شریک داشته باشیم وتنها باشیم.
برای همه آرزوی سلامتی خوشبختی و موفقیت میکنم.
RE: ازدواج - a_ra - 2012/06/29
(2012/06/27, 09:38 PM)somayehh نوشته است: سلام به همه دوستان. من تازه عضو شدم. نمی خواین بهم خوش آمد بگین/ من لینک طرح سوالو پیدا نکردم. اینجا مطرحش می کنم. به نظر شما ازدواج دو نفر که هر دو مشکل ام اس دارن منطقی تر یا اینکه حداقل یکی سالم باشه؟ فکر نمی کنین دو نفر اولی بیشتر همدیگرو درک کنن؟ ممنونم از همراهیتون دوستان عزیز.
سلام سمیه خانم.
من تجربه شخصی خودم رو بهتون میگم که 11 ساله ام اس دارم و 26سالمه خیلی دوست داشتم با کسیکه منو درک کنه و بفهمه ازدواج کنم که خدا خواست و یک کسی از نوع خودم را سر راهم قرار داد که الان 2سال با هم زندگی خوب و خوشی را داریم و هردو سر کار میریم و درزندگی مشترک خیلی همدیگرو درک میکنیم.
(2012/06/29, 02:12 PM)a_ra نوشته است: سلام سمیه خانم.
من تجربه شخصی خودم رو بهتون میگم که 11 ساله ام اس دارم و 26سالمه خیلی دوست داشتم با کسیکه منو درک کنه و بفهمه ازدواج کنم که خدا خواست و یک کسی از نوع خودم را سر راهم قرار داد که الان 2سال با هم زندگی خوب و خوشی را داریم و هردو سر کار میریم و درزندگی مشترک خیلی همدیگرو درک میکنیم. عزیزم ولی جریان بارداری رو هنوز نمی دونم که چی میشه ولی میخوام تحقیقات تو این زمینه شروع کنم چون دکترم میگه اصلا نباید بچه دار شی ولی تو این زمینه نباید به 1دکتر اکتفا کرد.....
RE: ازدواج - yas - 2012/06/29
من که اصلا به غازدواج فکر نمیکنم بذرا بقیه هر چی میخوان بگن من خودم میدونم چمه و میدونم بقیه اگه بشنون من چمه هم شوک میشن هم جا میزنن خوشبختانه هم کسی نیست که منو دوست داشته باشه پس فکر چیو بکنم دیگه بیخیال من اصلا نه بهش فکر میکنم نه امادگیش رو دارم الان نه نمیخوام اصلا
RE: ازدواج - شیرین - 2012/06/30
(2012/06/29, 10:27 PM)yas نوشته است: من که اصلا به غازدواج فکر نمیکنم بذرا بقیه هر چی میخوان بگن من خودم میدونم چمه و میدونم بقیه اگه بشنون من چمه هم شوک میشن هم جا میزنن خوشبختانه هم کسی نیست که منو دوست داشته باشه پس فکر چیو بکنم دیگه بیخیال من اصلا نه بهش فکر میکنم نه امادگیش رو دارم الان نه نمیخوام اصلا 
یاس عزیزم
این فقط شما نیستی که قید ازدواج رو زدی...........
همه ی ما بعضی وقتا با فک کردن به آینده و بیماریمون این فکرو میکنیم که تنهایی بهتره............
وقتی دلمون از کسی میشکنه بیشتر از ازدواج زده میشیم.....
اما عزیز زود قضاوت نکن...........
درسته بی وفایی زیاده اما همه مثه هم نیستن...........
الان که پدر مادر کنارمونه خیالمون راحته...
چون وقتی ناراحتیم کسی هس سرمونو بزاریم رو پاش زار زار گریه کنیم خالی شیم...
کسایی هستن حمایتمون کنن...
ولی عزیزم به اینم فک کردی که خدایی نکرده اگه نباشن وضع چه جوری میشه؟
تا حالا شده زیاد نه حدود یه 10روزی تنهای تنها باشی تو خونه؟
من بودم............الان اگه بگن بین مرگ و تکرار اون 10 روز که تنها بودی یکی رو انتخاب کن مرگ رو انتخاب میکنم.............حتی آدم از صدای خودشم زده میشه...
درسته خواهر برادر هستن اما نقششون تو زندگی چقد میتونه پررنگ باشه؟
هیچ وقت نگو من دیگه تصمیم گرفتم تا آخر عمرم دیگه ازدواج نمیکنم..........
یه چند روز که تنها باشی اون نیازه قشنگ احساس میشه...
نیاز به کسی که حتی شده اصلا حرفی نزنه فقط به حرفات گوش بده.......
هیچوقت نگو من مریضمو منو میخوان چیکارو از اینجور حرفا...........
بخدا ما زیادی سخت میگیریم...برا خود من چندین مورد پیش اومده که من همون بار اول گفتم من ام اس دارم با خودم گفتم میره دیگه پشت سرشم نگا نمیکنه اما برا خیلیاشون اصلا مهم نبود............
سعی کن توانایی هاتو ببینی و به طرف مقابلت نشون بدی...
اگه خودت ضعیف بری جلو مطمئن باش برداشت طرف مقابلت هم این میشه که آره بیمار خاص هستی و ضعیف.............
توانایی ها و تحصیلات و شغل و قلب مهربونتو به طرف معرفی کن نه بیماریتو...
ما همه سالمیم............قلبمون پاکه...درس خوندیم..........حد اقلش اینه که میتونیم از پس خودمون بر بیاییم..........احساساتمونم سر جاشه...
فقط یه کم حساسیم همین...فقط تا موقعی که واقعا احساس نیاز نداشتی سراغ ازدواج نرو...باید نیاز به یه همدم و شریک حس بشه بعد رفت سراغش وگرنه قدر زندگی مشترک رو نخواهیم دونست...
هیچوقت به خودت مجازات تنهایی رو صادر نکن...
تنهایی مختص اوستا کریمه...
موفق باشی عزیزم...
RE: ازدواج - راضیه - 2012/07/02
salam
man taze daram ezdevaj mikonam o hame chiro be tarafe moghabel va khanevadash goftim
hich moshkeli ham nabod
be nazaram behtari kar hamine
RE: ازدواج - دیانا - 2012/07/02
با سلام خدمت تمام دوستان من تازه که نه الان 2 ساله دارم با این بیماری دست و پنجه نرم میکنم و حالا بعد از 2 سال احساس میکنم با خودم غریبه ام نمیدونم شاید این احساس واقعا از اثرات بتا فرون باشه ولی از دوستان خواهش میکنم راهنماییم کنید راستی من تک فرزندم هستم شاید این حس همون احساسه تنهاییه معروفه که آدما ازش میترسن...
RE: ازدواج - 27bahar - 2012/07/02
سلام...من یه سوال دارم...اومدم اینجا عضو شدم بلکه راهنماییم کنین...من حدود5ماهه با پسری آشنا شدم که ام اس داره..یعنی خودشم 3ماهه مطمین شده و بعده 2ماه به منم گفت...مامشکلی با هم نداریم اما به نظراون این بیماری به ناتوانی کامل ختم میشه و ازدواج ما باعث عذابه منه...وبه هیچ عنوان راضی نمیشه...من باید چیکار کنم؟حرفاش درسته؟اگه نه چطور راضیش کنم؟منتظر جوابتونم..مرسی
RE: ازدواج - ثریا - 2012/07/02
دوست عزیز منم ام اس دارم و خانم من سالمه و عضو سایت هم هست.این هفته داریم عقد میکنیم.این بچه بازیا چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟     
بهش بگو بیاد عضو سایت بشه خودمون مخشو میزنیم    
یه وقت بی خیالش نشیا.ام اس اونجوری نیست که جامعه فکر میکنه
|