RE: ازدواج - بنده خدا - 2012/06/01
سپاسگزار از دفاعیات خانم وکیل که فرمودن:بابا آقایون گناه نکردن که ازدواج کردن آخه...........
البته ازدواج در موارد نادر گناه هم محسوب میشه  
خدا کنه همه بسلامتی ازدواج کنن بخدا بخیل خوشبختی هیچ کس نیستم من.
RE: ازدواج - Mirani - 2012/06/01
(2012/05/29, 01:59 PM)زهراجون نوشته است: صحرا جون شما چی؟
اگه قضیه برعکس بود شما چه حسی داشتی؟
آیا یک لحظه به ذهنت خطور میکرد کاش با این شخص ازدواج نمیکردم
من وقتی متوجه بیماریم شدم از شوهرم خواستم طلاقم بده
اینی که میگم نه اینجوری ها
با دعوا
با گریه
با التماس
گفتم باید طلاقم بدی
گفتم برو پی زندگیت
آینده من معلوم نیست
گفتم منو با ویلچر میتونی تحمل کنی؟
زنی که شاید حسرت پدر شدنو به دلت بذاره
(همتون روزای اول مریضیتونو بیاد دارین. چقدر کلافه بودیم و نا امید)
شوهرم باهام دعوا کرد
برای اولین بار سرم داد زد
گفت هزار بارم به دنیا بیام انتخابم تویی
با مریضی یا بدون اون
خدارو شکر
صحراجون ایشالا همسر شمام محکم وایسه
خدا به تمام خانواده بیمارا هم سلامتی بده هم قدرت تحمل آره درسته عزیزم        
RE: ازدواج - chipchip - 2012/06/01

RE: ازدواج - naswood - 2012/06/02
سلام
من همسر یک فرد مبتلا به ام اس هست
ماسه ساله که با هم ازدواج کردیم من از قبل می دونستم که همسرم دچار این بیماری هست . و به تمام عوارض و مشکلات ناشی از این بیماری واقف بودم .
این بیماری به اعصاب راحت خیلی بستگی داره و اگه تغذیه یک فرد مبتلا خوب باشه در بهبود بیماری خیلی بهش کمک می کنه .
همسر من که از بعد از ازدواجش خیلی بهتر شده و هیچ حمله ای تو طول این مدت نداشته .چون من روی تغذیه اش خیلی حساس هستم و سعی کردم که همیشه به بهترین نحو بهش برسم .
از نظر من هم خیلی مهم که قبل از ازدواج همسرتون را با این بیماری خوب آشنا کنید . این بیماری رو می شه کنترل کرد . پس بستگی داره که طرفتون خیلی دوستتون داشته باشه و باهم به جنگ این بیماری برید .
برای همه آرزو می کنم یک شخص خوب مهربان دلسوز عاشق سر راهشون قرار بگیره و بتونید خوشبخت در کنار هم زندگی کنید .
RE: ازدواج - sahar.bano - 2012/06/06
سلام میدونم کارم اشتباه بود اما وقتی فهمیدم ام اس دارم از شوهرم جدا شدم '''''''''''''''''''''''''شاید شرایط روحی خوبی نداشتم اما الان کنار امدم با این بیماری ......والی خوب حالا آمادگی برای ی رابطه برام خیلی مشکل شده
RE: ازدواج - chipchip - 2012/06/06

RE: ازدواج - شهرزاد - 2012/06/06
(2012/06/06, 04:24 AM)sahar.bano نوشته است: سلام میدونم کارم اشتباه بود اما وقتی فهمیدم ام اس دارم از شوهرم جدا شدم '''''''''''''''''''''''''شاید شرایط روحی خوبی نداشتم اما الان کنار امدم با این بیماری ......والی خوب حالا آمادگی برای ی رابطه برام خیلی مشکل شده
سحر بانو جون خوب وقتي شما از نيته پاكشون خبر داريد و ميدونيد كه آيا هنوز شما رو دوست دارد خوب بهتره براي ازدواج مجدد با ايشان فكر كنيد ...چون اگر واقعا خالصانه شما رو دوست دارد و از ته دل بيماريه شما رو پذيرفته ؛ حيفه كه بخواهيد به خاطره يك شرايط روحيه گذرا از دستشون بديد....
به نظره من براي اين اقدام قدمه اول از جانبه شما خيلي بهتره ....
RE: ازدواج - yas - 2012/06/06
خب چند تا سوال میمونه و نکته
اول اینکه چرا بی مقدمه حرف جدایی رو زدید بعد همسرتون هیچی نگفت ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مثل اینکه نه اشکالی نداره من به پات هستم تا اخرش هستم همینطوری یهو طلاق داد و بسلامت ؟ 
بعدشم خب الان شما پشیمون شدید طرف مقابلتون چی ؟ اگه فکر میکنی واقعامیتونه و از پسش برمیاد خب خودت پیش قدم شو ولی اگه میبنیی تمایل نداره مواظب باش برای اینده و استرس بهم میگم وگرنه هر جور خوتون میدونید موفق باشی
RE: ازدواج - شیرین - 2012/06/06
همیشه سر این بحث ازدواج من کم میارم...
حتی فک کردن بهش عذابم میده...
با خودم میگم نمیتونم با 1آدم سالم ازدواج کنم چون شاید اولش همه چی عالی پیش بره اما بعدش اگه طرف یا یکی از اعضای خونوادش ام اسو به روم بیارن حتی اگه دورادور حرفی ازشون بشنوم میمیرم اونوقته که 1روزم دووم نمیارم...زندگی رو هم به کام خودم تلخ میکنم هم طرف...پس قید اینو زدم........
از طرف دیگه میگم اگه با 1 کسی که مثل خودم ام اس داره ازدواج کنم چی؟!!!
ام اس که درمون نمیشه...از آیندشم کسی خبر نداره...اگه بزنه و من... من... بشم چه جوری با وجود مریضیش منم تحمل بکنه...
اونموقع یعنی میتونم وظایفی که در مقابل طرف دارمو به نحو احسن انجام بدم؟
میتونم خوشبختش کنم یا میشم سربارش؟
میتونم شادش کنم؟
میتونم کاری کنم از ته دلش بخنده یا میشینم جلو چشش هر بار با دیدن من 1بار بمیره و زنده بشه؟
گناه داره خوب چرا سربارش بشم اگه با 1دختر سالم ازدواج بکنه خوشبخت تره که!!!
ای واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای
نمیدونم چیکار کنم...
اما میدونم خدا بزرگههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
کریمه...
کاراش بی حکمت نیست...
الان خودش همه چی رو میدونه...
آینده ی من و بچه های ام اس سنترو عالی رقم زده...
هممون خوشبخت میشیم...من مطمئنم...
اوستا کریم هوای مارو داره
ما هممون خوشبخت میشیم انشا الله....................
RE: ازدواج - ابراهیم - 2012/06/06
(2012/06/06, 05:02 PM)شیرین نوشته است: همیشه سر این بحث ازدواج من کم میارم...
حتی فک کردن بهش عذابم میده...
با خودم میگم نمیتونم با 1آدم سالم ازدواج کنم چون شاید اولش همه چی عالی پیش بره اما بعدش اگه طرف یا یکی از اعضای خونوادش ام اسو به روم بیارن حتی اگه دورادور حرفی ازشون بشنوم میمیرم اونوقته که 1روزم دووم نمیارم...زندگی رو هم به کام خودم تلخ میکنم هم طرف...پس قید اینو زدم........
از طرف دیگه میگم اگه با 1 کسی که مثل خودم ام اس داره ازدواج کنم چی؟!!!
ام اس که درمون نمیشه...از آیندشم کسی خبر نداره...اگه بزنه و من... من... بشم چه جوری با وجود مریضیش منم تحمل بکنه...
اونموقع یعنی میتونم وظایفی که در مقابل طرف دارمو به نحو احسن انجام بدم؟
میتونم خوشبختش کنم یا میشم سربارش؟
میتونم شادش کنم؟
میتونم کاری کنم از ته دلش بخنده یا میشینم جلو چشش هر بار با دیدن من 1بار بمیره و زنده بشه؟
گناه داره خوب چرا سربارش بشم اگه با 1دختر سالم ازدواج بکنه خوشبخت تره که!!!
ای واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای
نمیدونم چیکار کنم...
اما میدونم خدا بزرگههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
کریمه...
کاراش بی حکمت نیست...
الان خودش همه چی رو میدونه...
آینده ی من و بچه های ام اس سنترو عالی رقم زده...
هممون خوشبخت میشیم...من مطمئنم...
اوستا کریم هوای مارو داره
ما هممون خوشبخت میشیم انشا الله....................
شیرین خانم مطمئنم یه روزهمه ام اسی های گل خوب میشن تو هم همینطور.
|