درد دل های مربوط به ام اس - نسخه قابل چاپ +- وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس (https://mscenter.ir) +-- انجمن: ام اس (https://mscenter.ir/Forum-%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B3) +--- انجمن: بحث هاي تخصصي اعضا (https://mscenter.ir/Forum-%D8%A8%D8%AD%D8%AB-%D9%87%D8%A7%D9%8A-%D8%AA%D8%AE%D8%B5%D8%B5%D9%8A-%D8%A7%D8%B9%D8%B6%D8%A7) +--- موضوع: درد دل های مربوط به ام اس (/Thread-%D8%AF%D8%B1%D8%AF-%D8%AF%D9%84-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B1%D8%A8%D9%88%D8%B7-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B3) |
RE: درد دل های مربوط به ام اس - فرناز - 2011/10/20 یک موقع پر از امید میشم خوشحالم همه راهم نصیحت میکنم به شادبودن تو جمع به گونه ای میخندم هرکنس ندونه میگه چه علی بی غمه.ولی بعضی وقتهام دلم بحدی میگیره وضعیف میشم مثل 1شیشه منتظر شکستنم به 1بهانه خودمو خالیییییییییییییی میکنم تا اروم بشم دوباره میشم فرناز قبلی RE: درد دل های مربوط به ام اس - i3aran - 2011/10/20 منم همينطوريم دقيقا ، همه دوست دارن من هميشه پر انرژي باشم يه وقتهايي دلم ميخواد يه كم آروم بگيرم ولي انگار هيچكس به آروم بودن من عادت نداره RE: درد دل های مربوط به ام اس - yummy - 2011/10/22 من که فعلا خیلییییی خوبم RE: درد دل های مربوط به ام اس - shahrzad.s - 2011/10/25 من نزدیک یک سال بود ربیف می زدم از صبح که می خواستم بزنم ماتم می گرفتم تا شب!بعدش هم که تا 24ساعت بدن دردو تب.........همش می گفتم کاش هفته ای یک بار بود!حالا آکتووکس میزنم هفته ای یک باره وبرام میزنن اینجوری راحت ترم ولی دوباره از صبح تزریق حالم بده ......بازم می گم خدای کاش ماهی یک دونه باشه!!!!!ولی تهش می گم کاش مثل واکسن یک بار بود RE: درد دل های مربوط به ام اس - mehdernet2 - 2011/10/25 منم انقده نگران بچه دار شدنم........................................ RE: درد دل های مربوط به ام اس - Hasty - 2011/10/25 امشب این مطلب رو دیدم اول فکر کردم چرا تا بحال ندیده بودم شروع کردم عین 22 صفحه رو کامل خوندم خیلی چیزها برام روشن شد..ای کاش مدیران سایت وقت می کردند وبه نوشته های همه نگاهی می انداختن نه فقط عده خاصی مورد توجهشون بود...اینو من به حمید آقا گفتم..موضوع از یک مورد خیلی ساده شروع شد آمپول زدن وبد مسکن خودن فقط با کش وقوس زیاد..نگرانی همه بچه ها از عاقبت بیماری ونوع درمان واستفاده از داروهای مختلف ...تازه متوجه شدم خودم 15 روز پیش مطلب نوشتم در صفحه 10 پرستو جان در مورد حاملگی در زمان بیماری ام اس پرسید که من این مشکل رو داشتم ......خوب اون موجود دروجودم رشد میکرد و یک دکتر بی مسئولیت خیلی راحت به من گفت دارو بخور خوب شدی که شدی نشدی باید بین بینایی و بچه یکی رو اتخاب کنی میایی درش میارم می فهمیم که چته اون نمی فهمید که یک موجود در وجودم زنده است وحرکت می کنه الان دخترم 19 سالشه بینهایت باهوشه ودر همه کار عالی قهرمان کاراته وشنا...موفقیت در انشاء نماز در استان 2 بار موفق در تفسر قران در شهرستان واستان ووووو توی این کسانی که تو این چند وقت من عضو این سایت شدم از خوبها از مائده جان که از قائمشهر استان مازندران هست همیشه مهربون واکتیو بر خورد کرده مثل بعضی ها من معنی اسمشنو پرسیدم نگفت نیست...البته خوبه زیادند که من الان حضور ذهن دارم البته همههههههه خوبند شاید من بدم..اما تو رو بخدا ما خودمون بابت بیماری مشکل داریم دیگه برتری کسی نسبت به کسی وجود ندارد من بابت بیماریم اصلا ناراحت نیست هر کس هم بپرسه میگم چمه وکامل راجع به بیماریم توضیح میدم راجع به درس هم یادم وسط امتحانات ترم بودم که رفتم دیدن دکترم تمام راه درسمو می خوندم به امید اینکه برگردم وامتحان بدم اما 20 روزی تهران و10 روز بستری بودم......اینقدر عذاب کشیدم که آبدیده شدممانباید همدیگه رواذیت کنیم باید کمک حال هم باشیم...پیروز وسلامت باشید RE: درد دل های مربوط به ام اس - yummy - 2011/10/29 من میترسم RE: درد دل های مربوط به ام اس - sanazkhazaee - 2011/11/02 سلام بچه ها دکتر من مخالف تمام داروهاي رايج تزريقي ام اس هست فقط گاهي اوقات در زمان حمله دگزامتازون ميدهد ويک سري دارو هاي خوراکي ي مدتيه که شک کردم که کارش درسته يا نه لطفا راهنمائيم کنيد RE: درد دل های مربوط به ام اس - ثریا - 2011/11/02 ام اس خیلی چیزا رو ازم گرفت.دانشگاهمو،دوستایی که منو درک نمی کنن و،عشقم و و ...! اما بهم فهموند که مردم اونی نیستن که چهره هاشون نشون میده.می تونن خیلی زشت تر از چهره زیباشون باشن و می تونن زیباتر از چهره نه چندان زیباشون باشن. RE: درد دل های مربوط به ام اس - setare - 2011/11/02 فكرميكردم تو اين چندسال خانوادم مخصوصامامان وبابا با بيماريم كناراومدن ولي امروز فهميدم روز به روز بيشترنگرانم ميشن.. هيچوقت دلم نميخواست مايه عذابشون بشم.. |