RE: ازدواج - پروانه - 2012/04/04
سلاااااااااااااااااااااااااام      
همه خوب هستید؟
به به میبینم که عد مدتها این تایپیک رونق گرفته و خیلی ها تشریف اوردن  
بابا تا دیروز چند نفری گفته بودن چرا از ازدواج و عروسی تو سایت خبری نیست؟چرا اینجا اینهمه دختر و پسرهای گل هستن و کسی استین بالا نمبزنه؟چرا و چرا یکی میگفت من عروسی و یرینی و رقص میخوام و غیره حالا یه بنده خدایی داره دنبال همسر میگرده همه به توپش بستید و گیر دادید به اینکه چرا ام اسی میخواد و غیره.....لبته اگه حرف بزن بزن باشه منم هستم ها اما بهتره ازش بپرسید معیارهای دیگه اش چیه؟چی از زندگ میخواد؟بنظرش زندگی مشترک چیه؟تو زندگی چی کارها کرده و تا حالا چی و کیه؟همه چطور میشناسنش؟تو زندگی چی ها به دست اورده و چی رو از دست داده؟چقدراز زندگی راضیه و غیره....
شاید همینجا خبر خیری شد
قرار نیست که همه بد باشن و با نیت و کلک سمت ماها بیان هزار راه برا شناختن هست...متاهل ها هم میتونن کمک کنن تا ختم به خیر بشه درسته ازدواج مهمه و باید دقت کرداما بدونید تو زندگی ادمهای غیر ام اسی هم هزار تا اتفاق پیش بینی نشده ممکنه بیاد سراغ ادم مهم اینکه ما یاد بگیریم چطور زندگی کنیم . عشق بورزیم و حفظش کنیم همین
البته این دوست ما خیلی بد و زود عنوان کرد میتونست مدتی اینجا سر کنه بعداگه از خصوصیات کسی خوشش اومد با کمک بزرگترهای سایت و متاهل ها استین بالا بزنه اشکال نداره بهش فرصت بدید و راهنماییش کنید تا ببینه ما کمتر از دیگران که نه بلکه از خیلی ها هم بهتریم  
باارزوی عروسی و انتخاب های موفق همه دوستان
RE: ازدواج - آیدا - 2012/04/05
به نظر من اگر کسی یکی رو دوست باشه اصلا واسش این چیزها مهم نیست و این بزرگترین امتحان یک شریک زندگی میتونه باشه البته از راه خواستگاری سنتی نمیشه دوست داشتن کسی رو سنجید کسی که هنوز ندیدی و نشناختی اش. اما من یک نفر هست تو زندگیم که واقعا دوستم داره و همه جوره پام ایستاده و هزینه داروهام رو هم متقبل شده به نظرم اگر این بیماری نداشتم نمی تونستم این قدر واضح و آشکار بشناسمش .
RE: ازدواج - zenith - 2012/04/05
من واسه خیلی چیزها غیر از ازدواج هم ام اس پرده گذاشته رو شخصیتم که خیلی چیزهام دیده نمیشه
از این بابت از ام اس دلگیرم....
حالا درمورد ازدواج شک ندارم خیلی تو زندگیم غیر از این چندین باری که شنیدم میشنوم که شما ............... اما ام اس دارید
من به آقا میلاد گفتم هوای دلهای شکسته رو داشته باشه
آقا میلاد قصد من جا زدن شما نبود
شما هم یادتون نره اما ام اس کلماتیه که خیلی از آدمها بکار میبرن
اگه شما الان نگیدو فردا دور از جون همسر آیندتون قراره با یه حمله شدید اون بگید بهتره کوتاه بیاین...
RE: ازدواج - arezooo82 - 2012/04/05
بچه ها به کمکتون نیاز دارم.قرار بود با همکلاسیم ازدواج کنم.یه بار اومدن خواستگاری رفتن که بیان مامانش دیگه نذاشت.بعد از برنامه ماه عسل احساساتی شدن و قرار شد دوباره بیان اما باز نیومدن.پسره خودش آقاست اما مامانه....هنوز بهش علاقه دارم.امروز یکی از آشناهای قدیمی زنگ زده بیان خواستگاری.اینم پسر خیلی خوبیه.چیکار کنم از اون دل بکنم؟بیماریمو چطوری به این بگم که تو فامیل نپیچه؟کمک کنید تو رو خدا....
RE: ازدواج - پروانه - 2012/04/05
سلام بچه ها همه خوب و خوشیدبه لطف نبود من  
اولا ایدا خانوم امیدوارم همیشه خوشبخت باشیدعشق واقعی ارزشش بیشتر از اینهاست و پول به چشم طرفت شما نمیادصددر صدر شما ارزشش و دارید که پاتون مونده این روزها میگذرن و روسیاهیش برا بعضی میمونه 
سمانه خانوم گل از ام اس دلخور نباش نمیدونم شما چه مدته بیمارهستید اما اگه به زمان قبل ام اس فکر کنید میبینیدزمانی هم که سالم بودیم و اسم ام اس رو ماها مهر نبود باز خواستگار میومد و میرفت و یکی پشت سر یکی جور نمیشدهر کدوم به یه دلیل مختلف پس خیال نکنید که ام اس یه ابر بزرگ و تیره است که تو زندگیتن سایه و سرما انداخته بلکه یه تیکه ابر بهاری گذراست ازاقا میلاد یا هرکس دیگه هم به دل نگیریدفراموش کنید ام اس دارید و همه رو به مبارزه دعوت کنید و به قابلیتهاتن ببالیدام اس هیچ چیز ذاتی و تو ما نمیتونه محو کنه شما میتونیدمثل همیشه بدرخشید این کدر شدن منتظر یه نفس خودتونه   
ارزو جان سلام عزیزم میتونم بفهم که حرف دل یه چیز دیگه است اما یادت باشه که پسری در مورد امر به این مهمی و سرنوشت خودش و تو این سن وقتی نمیتونه قطعا تصمیم بگیره و تحت تاثیر دیگرانه فردا پس فردا نمیتونه پتوانه محکمی برای شما باشه همسر ادم بزرگترین تکیه گاه ادم و راز دار و سنگ صبورشه شما با این شخص دچار مشکل میشید شما که نمیتونید همه فرصتهای خودتون و به امید اومدن اون از دست بدید فکر کنم به اندازه کافی بهش فرصت دادید نیازی نیست که بهش اطلاع بدید خواستگار دیگه ای دارید چون ازدواج زورکی نیست شما به فرصتهای پیش روتون فکر کنید در مورد خواستگار جدیدتون اول ببینید چطور ادمی هستش معقول و فهمیده هست دوستش دارید اگه سر تمام معیارهاتون به توافق رسیدید بیماریتون و بهش بگید و اگه نخواست ازش بخوایید که درکتون کنه و بخاطر فامیل اجازه بده نه رو شما بهش بگید و بین خودتون بمونه البته اگه شناختیدش که ادم مناسب و با مرامی هستش البته ام اس مشکل نیست اما حالا که ندونستن دیگران براتون مهمه این پیشنهاد و دادم....امیدوارم یه شریک مناسب براتون بیاد و خوشبخت بشیدنگران نباشید 
RE: ازدواج - sohaa - 2012/04/05
(2012/04/05, 05:12 PM)arezooo82 نوشته است: بچه ها به کمکتون نیاز دارم.قرار بود با همکلاسیم ازدواج کنم.یه بار اومدن خواستگاری رفتن که بیان مامانش دیگه نذاشت.بعد از برنامه ماه عسل احساساتی شدن و قرار شد دوباره بیان اما باز نیومدن.پسره خودش آقاست اما مامانه....هنوز بهش علاقه دارم.امروز یکی از آشناهای قدیمی زنگ زده بیان خواستگاری.اینم پسر خیلی خوبیه.چیکار کنم از اون دل بکنم؟بیماریمو چطوری به این بگم که تو فامیل نپیچه؟کمک کنید تو رو خدا....
آرزو جونم، پاييز يكي از فاميلهاي دورمون رفت و اومد رو زياد كردن و آخرش فهميديم به خاطر من بود... دركت مي كنم چي ميگي! من توي اين موقعيت بودم و با كلي اصرار فاميلمون براي مراسم خواستگاري رسمي مواجه شدم!
اما كاري كه من كردم اين بود: من قصد ازدواج ندارم!
ترسيدم مشكلم توي فاميل بپيچه! به نظر خودم كار عاقلانه اي كردم!
با خانواده ات مشورت كن و حتما نظرشون رو جويا شو! نظر خانواده من دقيقا مثل نظر من بود و حتي پدرم به خاطر اينكه خبر ام اسم توي فاميل نپيچه شديدا مخالفت كرد!
RE: ازدواج - arezooo82 - 2012/04/05
(2012/04/05, 08:31 PM)sohaa نوشته است: آرزو جونم، پاييز يكي از فاميلهاي دورمون رفت و اومد رو زياد كردن و آخرش فهميديم به خاطر من بود... دركت مي كنم چي ميگي! من توي اين موقعيت بودم و با كلي اصرار فاميلمون براي مراسم خواستگاري رسمي مواجه شدم!
اما كاري كه من كردم اين بود: من قصد ازدواج ندارم!
ترسيدم مشكلم توي فاميل بپيچه! به نظر خودم كار عاقلانه اي كردم!
با خانواده ات مشورت كن و حتما نظرشون رو جويا شو! نظر خانواده من دقيقا مثل نظر من بود و حتي پدرم به خاطر اينكه خبر ام اسم توي فاميل نپيچه شديدا مخالفت كرد!
بابای منم حساسه سر این مسئله.تا کی بگم قصد ازدواج ندارم آخه؟ چند بار این کار رو کردم..موندم سر یه دو راهی سخت چیکار کنم 
RE: ازدواج - sohaa - 2012/04/05
(2012/04/05, 09:01 PM)arezooo82 نوشته است: بابای منم حساسه سر این مسئله.تا کی بگم قصد ازدواج ندارم آخه؟ چند بار این کار رو کردم..موندم سر یه دو راهی سخت چیکار کنم  
الهي فدات بشم. دركت مي كنم! اما يه پيشنهاد خودموني: 1) يا فقط به پسره بگو و ازش بخواه كه خوب درباره اين قضيه فكر كنه. همونطور كه به خصوصيات اخلاقيت و وجه اشتراكتون و ... فكر ميكنه؛ و محترمانه درخواست كن كه بين خودتون اين قضيه بمونه و جايي درز نكنه! فكر نمي كنم اونقدر بي وجدان باشه كه حتي اگه رفت و آمد و شناختها به ازدواج ختم نشه بخواد بيماريتو نقل محافل و مجالس كنه!!!! (خوبه كه نسبت به آدما خيلي بدبين نباشيم!)
2) يا اينكه با غريبه ازدواج كن!
غريبه و آشنا فرقي نداره، مهم ايمان، صداقت، درك متقابل و ... است! حتي درك بيماري ام اس!
ام اس رو خيلي بزرگ نكن! مطمئنم تو هم ويژگيهاي خيلي خوب و محسناتي داري كه طرف مقابل بخواد از ام اس چشم پوشي كنه! يادمون باشه بيماريهاي مهلك تر از ام اس هم وجود داره!
به خانواده ات بگو كه قصد ازدواج داري و هدفت از ازدواج و ملاكهات رو مشخص كن! مثل كسي باش كه انگار ام اس نداره و نميدونه ام اس چيه!
راستي چرا به مشاور مراجعه نمي كني؟
RE: ازدواج - استاکس نت - 2012/04/05
نقل قول: من به آقا میلاد گفتم هوای دلهای شکسته رو داشته باشه
ما هوای دلای سالم رو داریم چه برسه به شکسته ها
اما نمیدونم چه حسابیه اینجا هر پسر سالمی که میخواد با یه خانوم که ام اس داره ازدواج کنه باید یه جلیقه ضد گلوله بپوشه و یا با یه تانکی چیزی بیاد تو این تاپیک چون انقدر حرف سرد بهش میزنن فراریش میدن
RE: ازدواج - arezooo82 - 2012/04/06
(2012/04/05, 10:36 PM)sohaa نوشته است: الهي فدات بشم. دركت مي كنم! اما يه پيشنهاد خودموني: 1) يا فقط به پسره بگو و ازش بخواه كه خوب درباره اين قضيه فكر كنه. همونطور كه به خصوصيات اخلاقيت و وجه اشتراكتون و ... فكر ميكنه؛ و محترمانه درخواست كن كه بين خودتون اين قضيه بمونه و جايي درز نكنه! فكر نمي كنم اونقدر بي وجدان باشه كه حتي اگه رفت و آمد و شناختها به ازدواج ختم نشه بخواد بيماريتو نقل محافل و مجالس كنه!!!! (خوبه كه نسبت به آدما خيلي بدبين نباشيم!)
2) يا اينكه با غريبه ازدواج كن!
غريبه و آشنا فرقي نداره، مهم ايمان، صداقت، درك متقابل و ... است! حتي درك بيماري ام اس!
ام اس رو خيلي بزرگ نكن! مطمئنم تو هم ويژگيهاي خيلي خوب و محسناتي داري كه طرف مقابل بخواد از ام اس چشم پوشي كنه! يادمون باشه بيماريهاي مهلك تر از ام اس هم وجود داره!
به خانواده ات بگو كه قصد ازدواج داري و هدفت از ازدواج و ملاكهات رو مشخص كن! مثل كسي باش كه انگار ام اس نداره و نميدونه ام اس چيه!
راستي چرا به مشاور مراجعه نمي كني؟
مرسی واقعا آره مشاوره هم فکر خوبیه.مرسی از راهنماییات.برم با یه مشاورم صحبت کنم ببینم اون چی میگه
|