RE: درد دل های مربوط به ام اس - darya2 - 2011/04/06
(2011/04/06, 02:13 AM)kiana نوشته است: امروز این سایتو پیدا کردم الانم کل این تاپیکو خوندم و خدا میدونه چقدر گریه کردم برا شما برا خودم برا...
دلم برا مامانم تنگ شده خیلی زود از پیشم رفت درست اون وقتی که بهش احتیاج داشتم منو تنها گذاشت
فقط داداشم میدونم ام اس دارم جرات نمیکنم به خواهرم و بقیه بگم نمیخوام غصه بخورن
فکر زمین گیر شدن داره دیوونم میکنه بدبختیا پشت یر هم دارن میارن سراغم بابا من فقط 17 سالمه
بسمه به خدا بسمه ،دارم زیر اینهمه درد و بلا له میشم
عزیزم تو از وقتی زمین گیر میشی که خودت بخوای...به قول معروف چیزی که الان هستی چیزیه که قبلا بهش فکر کردی ...اینکه 17 سالته یه نکته مثبته چون تمام سلول های بدنت در آمادگی کامل هستند برای درست عمل کردن پس با تفکر درست بهشون کمک کن
RE: درد دل های مربوط به ام اس - PARASTOO8080 - 2011/04/09
بچه ها من خودم کردم که لعنت بر خودم باد :38::38:
هر وقت با شوهرم بحثم میشد بهش میگفتم اینقدر حرصم نده . من اخرش از دست تو ام اس میگیرم.
از اونجایی که حرف وفکر قدرت داره گرفتم 
هر کجا هستم باشم اسمان مال من استتت
RE: درد دل های مربوط به ام اس - anaram - 2011/04/09

بچه بخدا ام اس اين غول بي شاخ و دمي كه ميگين نيستاااااااااااااااااااا
به شخصه عاشقشم
چيزايي توي اين 5 سال به من داده كه هيچ چيز ديگه اي نميتونست بهم بده
ام اس براي من بهترين هديه ايه كه خدا توي زندگيم داده
جونه من يه نمه دور و ورتونو نيگا كنين
چيزايي رو كه بعد از ام اس صاحبشون شدين و ببينين؟
خدايي قبلش داشتين؟
چيزاي خوب خوب هااااااااااااااااااااا 
كيانا جون خيلي جوونتر از تو هم بوده ان كه ام اس گرفته ان
خوده من 15 سالم بود كه فهميدم
ولي خدا وككيلي اصلا برام چيزه وحشتناكي نبود
تازه كلي هم ذوق كردم كه بالاخره صاحب چيزي شده ام كه به جورايي حداقل به اسم متمايزم كرده
بخصوص وقتي داشتم فرماي انجمن رو خودم پر ميكردم
انقدر حال كردددددددددددددددددددددددمممممممممممممممممممممممممممممم       
درضمن
كي گفته ام اس آخرش زمين گير شدنه؟
اي خددااااااااااااااااااااااااااااا
چه جور بايد توي ذهن شماها فرو كرد كه بابا ام اس به هيچ عنوان آخرش زمين گير شدن نيست بطور معمول
اونم الان
توي اين دوره زمونه
به شخصه تعداد خيلي زيادي آدماي بالاي 40 سال رو ميشناسم كه حداحل 15 ساله كه ام اس دارن و روز بروز فرش تر ، سره حال تر و اكتيو تر ميشن

چشمها رو بايد شست....
RE: درد دل های مربوط به ام اس - سحــــــــر - 2011/04/09
(2011/04/09, 08:16 PM)PARASTOO8080 نوشته است: بچه ها من خودم کردم که لعنت بر خودم باد :38::38:
هر وقت با شوهرم بحثم میشد بهش میگفتم اینقدر حرصم نده . من اخرش از دست تو ام اس میگیرم.
از اونجایی که حرف وفکر قدرت داره گرفتم 
هر کجا هستم باشم اسمان مال من استتت
پرستو منم وقتی حرص بخورم اینو میگم
RE: درد دل های مربوط به ام اس - anaram - 2011/04/09
(2011/04/09, 09:43 PM)sahar نوشته است: پرستو منم وقتی حرص بخورم اینو میگم 
خجالت بكش سحر
تو خودت به حده كافي از قبال ام اس حميد چيزاي خوب نصيبت شده
مهمترينش خوده من 
خدايي اگه حميد ام اس نداشت منو داشتي الان؟.gif)
ديگه نبينم اينو بگياااااااااااااااااا
RE: درد دل های مربوط به ام اس - PARASTOO8080 - 2011/04/09
 اما واقعا از صدقه سر ام اس دیگه شوهرم حرصم نمیده
RE: درد دل های مربوط به ام اس - سحــــــــر - 2011/04/09
(2011/04/09, 10:01 PM)anaram نوشته است: 
خجالت بكش سحر
تو خودت به حده كافي از قبال ام اس حميد چيزاي خوب نصيبت شده
مهمترينش خوده من 
خدايي اگه حميد ام اس نداشت منو داشتي الان؟.gif)
ديگه نبينم اينو بگياااااااااااااااااا بر منکرش لعنتتتتت
  
کلی دوست خوب دارم الآن
RE: درد دل های مربوط به ام اس - PARASTOO8080 - 2011/04/09
دوستان کسی هست در زمان تشخیص بیماری بچه دار شده باشه؟مشکلی براتون پیش نیومده؟چه در دوران بار داری چه بعد از زایمان؟
RE: درد دل های مربوط به ام اس - سحــــــــر - 2011/04/09
(2011/04/09, 11:00 PM)PARASTOO8080 نوشته است:  اما واقعا از صدقه سر ام اس دیگه شوهرم حرصم نمیده
پرستو عجب گذشتی داری
RE: درد دل های مربوط به ام اس - nazaninn - 2011/04/10
ام اس نقل ونبات که نیستش که
ام اسه و یه بیماری با هزاران فراز و نشیب این و نمیشه نادیده گرفت
ولی کار درست و اونی انجام میده که زیادی هم به دیده منت بهش نکاه نکنه و همه چیزش و تحت شعاعش قرار نده حالا به هر طریقی که ممکنه
|