من از سال 87 ام اس گرفتم
با دوبینی شروع شد،پزشک عمومی گفت قنده دیدیم نیست
چشم پزشک رفتیم گفت سالمی
متخصص اعصاب و روان رفتیم گفت برو متخصص مغزو اعصاب و بعد فهمیدیم MSهست
1سال و نیم سینووکس میزدم که کبدم NASHگرفت و دکترم آمپولا رو قطع کرد بعد غلظت خونم بالا رفت و دریچه قلبم گشاد شدو بماند دیگه رو سیبیل امام زمان زندگی کردیم
رفتم تهران پیش دکتر باقری(متخصص گوارش و کبد) بعد از 6ماه کار گفت یا باید مراقب کبدت باشی یا MSت
دکتر خودمم گفت کبدت واجب تره و تا آلان من هیچ امپولی نمیزنم(دلتون بسوزه اینقد راحتتتتتتتتتتتتتم که نگو)
خودم به دکتر پیشنهاد دادم گفتم دکتر اینجوری هفته ای 1بار یادم میفته ms دارم ولی از وقتی آمپولام قطع شده باورنمیکنید بعضی وقتا یادم میره مریضم ایشون هم با اکراه قبول کرد گفت خطرناکه گفتم باشه اشکال نداره ولی پلاکام از 3تا توی مغز شد 20تا توی مغز و3تا توی گردن
ولی گویا خود دکتر هم راضیه.میگه تعداد پلاکها مهم نیست فعال یا غیر فعال بودنشون مهمه.
قلبم هم با دارو درست شد
کبدم هم با روزه گرفتن درست شده و غلظت خونم اومده پایین
فقط یک بار دوباره دوبینی گرفتم که با یه آمپول درستش کرد
و همین3هفته پیشم عدم تعادل گرفتم که بیمارستان بستری شدم یه جفت امپول بهم زدن و الانم
دارم 2نوع قرص به نامهای betasercوlevebelمصرف میکنم که در عرض یک هفته 90%مشکلم حل شد ولی هنوز دارو هارو میخورم
قرصها خارجی هستن و با دفترچه و ... بازم باید آزاد حساب بشن
beta sercهر ورق25عدد قرص ورقی 15000تومن
levebelهر ورق قرص10عدد ورقی12000تومن
ولی یه چیزی رو فهمیدم دوست دارید باور کنید دوست دارید بخندید به من ربطی نداره
امام سجاد میگه:ما هرچی که از طرف خدا برسه رو دوست داریم،پول برسه دوست داریم فقر برسه دوست داریم سلامتی بیاد دوست داریم
بیماری بیاد دوست داریم
امام حسین وقتی گلوی علی اصفر پاره شد هیچی نگفت، فقط گفت: خدایا، تو دیدی کافیه
به اونچه از طرف خدا میرسه ایمان داشته باشید خدا بهتر میدونه برای هر بندش چی لازمه
منم وقتی دچار مشکل میشم میگم خدایا تو میبینی دارم اذیت میشم ولی چون درد از طرف خودته من خوشحالم
پیغمبر میگه:بیماری مثل برگ درخت باعث میشه گناهانتون بریزه
ببینید چققققققققققققققدر خدا دوستمون داره که لایق دونسته گناهانمون رو ببخشه
والا بخدا این بیماری نیست لطف خداست
سعی کنید باهاش نجنگید،اجازه بدید گه گاهی یه شیطنتی بکنه و شما هم به شیطنتش لبخند بزنید بگید اشکال نداره
این بیماری روحیه،با قرص و دارو درست نمیشه،روحیتونو نبازید

شرح حال :
من سال 85 بود که چندروز پشت سرهم سرگیجه یا بهتر بگم بی تعادل بودم گوشام وزوز می کرد و نمی تونستم غذا بخورم خیلی دکتر رفتم همه می گفتن برم دکتر اعصاب و روان شاید عصبی شدم تا اینکه بعد چند روز از خواب بلند شدم همه چیزو دو تا می دیدم تا ازجام بلند شدم برم جلو آیینه خوردم زمین و منو بردن بیمارستان سه روز اونجا بمن کورتون تزریق شد.
سال 88 بودکه یه روز موقع راه رفتن پام قفل کرد و خوردم زمین، چندروز همین جوری بودم تا دوباره تو بیمارستان سه روز به من کورتون تزریق شد. الان دارم با بیماری زندگی می کنم وراضیم به رضای خدا. هیچی این مریضی سخت نیست اگه کسایی رو داشته باشی که درکت کنن.

سلام. من 3 ساله که ام اس دارم و حمله هام بصورت تاری دید و بی حسی بوده همیشه. آخرین باری که حمله داشتم فروردین امسال بود که با بی حسی انگشتای دستم شروع شد و کل بدنمو گرفت. 8 تا پالس گرفتم. بی حسی بدنم یک هفته ای درست شد فقط دو تا انگشتای آخریه هر دو دستم خوب نمیشه. الان که آذره من هنوز بی حسی رو دارم و دکترم میگه اگه استرس نداشته باشی خوب میشه بهش فکر نکن !! نمی دونم چرا کورتن اثر نداشت رو دستم !؟ دیگه اینهمه که نباید طول بکشه اثرش ؟؟

چون ایجاد کننده تاپیک خواسته تجربیاتمون رو بگیم . منم میگم ولي از زير پالس فعلا در رفتم
دوهفته پیش من احساس خواب رفتگی و کرختی مثل بیحسی دندانپزشکی در صورتم پیدا کردم که هر روز این کرختی بیشتر شد و به نیمه راست بدنم گسترش پیدا کرد ولی بیشتر در دهان و بینی و چشم بود. بعد از يه هفته صبر ،رفتم دکتر، تا اینو شنید ، معاینه کرد و بعد گفت برو mri ، بعدشم پالس ! گفتم نه من تراکم استخونم کمه ! گفت 5-6 گرم چیزی نمیشه ! ( ولی من باور ندارم )
گفتم خودش خوب میشه دیگه ؟! گفت کورتون بیماری رو آروم میکنه (یه همچین چیزی گفت )
منم که هنوز باورم نشده بود که عجله داره گفتم همین ماه برم mri ؟ گفت چی میگی ؟ من میگم سریع ! همین امشب یا فردا صبح ! چون کورتون بزنی ممکنه روی پلاکات اثر بذاره دیده نشه و... بعد نوشت اورژانسی که زود وقت بدن بهم!
گفتم یعنی حمله س ؟ گفت یه حمله کوچیکه .
من بزحمت برای سه روز بعدش وقت گرفتم ، تو این مدت کم کم احساس خواب رفتگی کمتر شد ( گوش شیطون کور ) و بعد از mri از رادیولوژیسته پرسیدم پلاک فعال دارم ؟ گفت من که پلاک فعالی ندیدم !
منم خوشحال شدم و پالس بیخود نرفتم تا جوابش بیاد ببینیم شاید دکترم از حرفش برگشت چون بعد از دو هفته دیگه پالسِ چی ؟ کشکِ چی ؟
این بود حمله من !

5_6 ماهه پیش بود بدجوری سرما خورده بودم همه جور دارو استفاده کردم اما خوب نمی‌شدم 4 بار تب و لرز کردم و یک ماه طول کشید تا بهتر بشم یه روز که خیلی حالم بد بود تا صبح نخوابیدم و صبح که از اتاق بیرون اومدم دیدم چشم چپم درست نمیبینه مسافرت بودیم اونجا پیش پزشک عمومی رفتم ماجرا رو گفتم اما اهمیتی نداد و باز منو بست به آنتی بیوتیک...
چند روز بعد اومدم تهران و رفتم پیش یه چشم پزشک که بهم گفت بخاطر سرماخوردگیه و ویتامین بدنت کم شده! دو هفته صبر کردم اما خوب نشد رفتم بیمارستان نور که به سرعت تشخیص نوریت اپتیک دادن و منو معرفی کردن به نورولوژیست دکترم بهم گفت که باید بستری بشم من گیج شده بودم که چرا باید بخاطر التهاب یه چشم بستری شم توی ام آر آی نوشته بودن پلاک های متعدد دیده شده اما نمیدونستم پلاک چیه ... رفتم برای پالس تراپی و اونجا مدام حرف ام اس میزدن یا پرستارا ازم میپرسیدن ام اس داری؟! انقدر گفتن و منم مقاومت کردم تا آخر سر گریمو در اوردن ...
نمیخواستم قبول کنم که ام اس دارم دکترم هم چیزی نگفته بود مرخص شدم پر از جوش شده بودم و باد کرده بودم مادر و پدرم میدونستن چمه منم بعد از تجویز سینووکس دستگیرم شد که چه خبره...

از منم خیلی سخت نبود.یه خواب بد دیدم از خواب پریدم وکم کم تو چهار روز یه سمت صورتم از زیر چشمم تا زیر گوشم بی حس شد.اختلال دید یا حرکت نداشتم تنها مشکلم همون بود.دستمو رو صورتم حس میکردم ولی یه سمت صورتم حالت سنگین وسر بود.چندروزم خیلی بد خواب شده بودم از 24ساعت شبانه روز در خوش بینانه ترین حالت 3یا4ساعت میخوابیدم اونم نه پشت سرهم خلاصه دکتر رفتم کلی آزمایش گرفتن بعد دکتر چون دکتر داخلی بود با سوالایی که ازم پرسید ومتوجه بدخوابی من شدن ازمن خواستن یه سری کارا انجام بدم ونگاه کردن منو معرفی کردم متخصص مغز واعصاب وایشون هم برامmriنوشتن وبعدم ms تشخیص دادن چهار روز پالس تراپی شدم وحسم برگشت بعدشم پرونده ms تو بیمه وگرفتن سینووکس و...شد آنچه شد.خداروشکر خوب کنترلش کردم وبعد از اون دیگه مشکلی ندارم.

(2014/11/24, 03:48 PM)نداا نوشته است: سلام. من 3 ساله که ام اس دارم و حمله هام بصورت تاری دید و بی حسی بوده همیشه. آخرین باری که حمله داشتم فروردین امسال بود که با بی حسی انگشتای دستم شروع شد و کل بدنمو گرفت. 8 تا پالس گرفتم. بی حسی بدنم یک هفته ای درست شد فقط دو تا انگشتای آخریه هر دو دستم خوب نمیشه. الان که آذره من هنوز بی حسی رو دارم و دکترم میگه اگه استرس نداشته باشی خوب میشه بهش فکر نکن !! نمی دونم چرا کورتن اثر نداشت رو دستم !؟ دیگه اینهمه که نباید طول بکشه اثرش ؟؟

منم برای تاری دیدم 5 پالس کورتون گرفتم اما تازه بعد از 4 ماه دیدم.معمولی شده!

منم اولین حمله که ماه اول بارداریم بود بی حسی تو دستم نمیتونستم هر چیزی را دستم بگیرم میافتاد
وقتی به پزشک زنان گفتم گفت چیزی نیست از عوارض بارداریه
بازم پیش متخصص مغزواعصاب رفتم ایشون هم حرفشون را تایید کردن

به هر حال زود خوب شدم وفراموش شد ولی بعداز بارداری خیلی پیش میومد که یه دفعه زیر پام خالی میشد یه بار در حین بازی بسکتبال مثل کسی که یکدفعه پام را بگیرن خوردم زمین
وخلاصه از این دست علایم
تا سال 91زمانی که دخترم از شیر گرفتم نشانه های ام اس مخصوصا سردرد شدت گرفت
تا یه روز که از خواب بیدار شدم دیدم از کمر به پایین بی حسه یه جور بی حسی سطحی
مثلا میرفتمدستشوئی با دمپایی بیرون میومدم متوجه نمیشدم که پامه
دو هفته ای این بی حسی همراه با سر درد ادامه داشت رفتم پزشک عمومی گفت احتمالا کم خونی داری ولی میدونستم ندارم
تا اینکه با خواهرم رفتم بیرون یه پیاده روی طولانی اخراش دیگه تعادل نداشتم همه تعجب کرده بودن از راه رفتنم
پس فهمیدم مشکل جدیه ورفتم دکتر مغزواعصاب ایشون هم بعدازیه شرح حال سریع فهمیدن ام اسه وام ار ای وکورتن
چقدر حرف زدم
خسته نباشید از خوندنش

(2014/11/28, 10:20 PM)nahid نوشته است: چون ایجاد کننده تاپیک خواسته تجربیاتمون رو بگیم . منم میگم ولي از زير پالس فعلا در رفتم
دوهفته پیش من احساس خواب رفتگی و کرختی مثل بیحسی دندانپزشکی در صورتم پیدا کردم که هر روز این کرختی بیشتر شد و به نیمه راست بدنم گسترش پیدا کرد ولی بیشتر در دهان و بینی و چشم بود. بعد از يه هفته صبر ،رفتم دکتر، تا اینو شنید ، معاینه کرد و بعد گفت برو mri ، بعدشم پالس ! گفتم نه من تراکم استخونم کمه ! گفت 5-6 گرم چیزی نمیشه ! ( ولی من باور ندارم )
گفتم خودش خوب میشه دیگه ؟! گفت کورتون بیماری رو آروم میکنه (یه همچین چیزی گفت )
منم که هنوز باورم نشده بود که عجله داره گفتم همین ماه برم mri ؟ گفت چی میگی ؟ من میگم سریع ! همین امشب یا فردا صبح ! چون کورتون بزنی ممکنه روی پلاکات اثر بذاره دیده نشه و... بعد نوشت اورژانسی که زود وقت بدن بهم!
گفتم یعنی حمله س ؟ گفت یه حمله کوچیکه .
من بزحمت برای سه روز بعدش وقت گرفتم ، تو این مدت کم کم احساس خواب رفتگی کمتر شد ( گوش شیطون کور ) و بعد از mri از رادیولوژیسته پرسیدم پلاک فعال دارم ؟ گفت من که پلاک فعالی ندیدم !
منم خوشحال شدم و پالس بیخود نرفتم تا جوابش بیاد ببینیم شاید دکترم از حرفش برگشت چون بعد از دو هفته دیگه پالسِ چی ؟ کشکِ چی ؟
این بود حمله من !

خب ناهید جون بقیشم بگو بهمون
MRI رو به دکترت نشون دادی چی گفت؟ کورتن لازم نداشت؟
منم چند بار ازین کارا کردم با قرص البته.چون واااقعا حوصله بیمارستانو ندارم/نداشتم.

هیچی دیگه وقتی رفتم دکتر ،گفتم رادیولوژیست گفت برو اول MRI رو به دکترت نشون بده ، اونم دید زمان گذشته ، گفت نرفتی پالس دیگه ؟ گفتم نه داره رفع میشه !گفت خوب ...اگه خودت میگی بهتر شدی ، پس هیچی دیگه ببینیم چی میشه . سفارش کرد ویتامین D رو مرتب بخور ( ماهی دوبار ).
البته من مدتی بعدش دیدم باز کامل رفع نشده و یه طرف تنم حس میکنم یه حالت خواب رفتگی و کرختی داره ولی محل ندادم.