وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس

نسخه کامل: ام اسی های فعال سایت
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9
. . .

شاگرد اولی و قبول شدن مربیگری بدنسازی موفقیت بزرگه یا کوچیک یا متوسط ؟؟ icon_cryicon_cryicon_cry
(2012/04/21, 06:59 PM)nazaninamiri70 نوشته است: [ -> ]ساسان
(ahura) به نظر فعال میاد خیلی
همینطور سوها

نازنين خانم ممنون از اين همه لطف و محبتتون
به نظر من، شكست عامل اصلي موفقيت هستش. نميدونم تو اين تاپيك منظور از موفقيت و ام اسي هاي موفق چيه، اما خيلي هامون بارها و بارها طعم شكست رو چشيديم. بسته به نوع شخصيت و سطح بيماريمون اين شكست سبب موفقيت يا حتي شكستهاي بيشتر شده. بهتره دنبال ام اسي موفق نباشيم... موفق ترين وجود نداره و چون افراد علائم متفاوتي از ام اس رو تجربه مي كنن و شرايط متفاوتي دارن، موفق تر هم وجود نداره... نهايتا اينكه هر كسي در سطح و نوع خودش موفق هستش!
چند ماه پيش خانمي رو تو مطب دكتر ديدم، حريصانه كتاب مطالعه ميكرد. پرسيدم: ام اس داري؟ گفت: بله. خلاصه كه با هم گپي زديم... اين خانم كار هم داشت، قبل از تشخيص ام اس، با وجود علائمي كه داشت، به كار ، تحصيل ، موسيقي و زبان پرداخته بود و پارسال فوق ليسانس قبول شده بود. هم سراسري و هم آزاد!
پرسيدم : چرا با اين وضعيت داري ادامه تحصيل ميدي؟ گفت: چون فعلا رو پاهام ايستادم و زنده ام. درس مي خونم كه ارتقاء بگيرم و ام اس رو فراموش كنم!!!
و چقدر زياد هستن افرادي كه مثل اون خانم، ‌اميدوار، فعال، پرتلاش و زنده اند! همگي ما موفق هستيم.
من از 18 سالگی ام اس گرفتم. اونموقع دانشجوی سال دوم بودم. دانشجوی زرنگی نبودم چون رشته تحصیلیم مورد علاقه ام نبود. اما تا جایی که تونستم ادامه دادم.
دوست داشتم مستقل باشم و فعال. بنابراین جویای کار شدم. هر روز روزنامه و...
موقعیتهایی شغلی در تهران زیاد بود و ما ساکن کرج بودیم. بنابراین آدرس منزل اقوام را میدادم. در شرکت خصوصی کار پیدا کردم و با اتوبوس و پس از اون دو کورس تاکسی در تهران نزدیک 3ساعت در راه بودم تا به محل کار میرسیدم.laughing3
در چند شرکت کار کردم و هر بار بنا به دلیلی عذرم را میخواستند.angry

اما از اونجا که هیچ چیز در زندگی بی حکمت نیست بعد از 2سال یک کار دولتی برام پیدا شد.happy0065.gif

در کارم همیشه خودم را آدم موفقی میدونستم. ولی در سیستمهای دولتی نباید زیاد موفقیت مشهود باشه.angel

-در آزمون زبان که در اداره برگزار شد و همه کارکنان از بالاترین تا پایین ترین رده میبایست شرکت میکردند من بالاترین نمره و مدیرکل نمره بعدی را بدست آورد.happy0065.gif

-در ساعت نهار به مدیران یک شرکت خیلی بزرگ خصوصی آموزش کامپیوتر میدادم.smiling

-در مسابقات شطرنج بانوان ادارات رتبه اول را بدست آوردم.happy0065.gif

-مسئول ورزش بانوان ادارمون بودم.Shy

-در مسابقات دو نفر دوم شدم.agreement2

و اما وقتی که بیماریم پیشرفت کرده بود و دیگه قادر به راه رفتن نبودم:

-راه اندازی و آموزش و مدیریت نرم افزار جامع در اداره کل

-حضور مرتب در محل کار و ارتباط کاری با بیش از 300 نفر

-شرکت در چند ماموریت

-شروع به تحصیل در رشته مورد علاقه ام (تصمیم دارم تا مقطع دکترا ادامه بدم)

-سوارکاری

-ورزش

-موسیقی

-نماینده یک انجمن خیریه چشم پزشکی در البرز

-نوشتن شعر و مقاله

شش ردیف آخر را همزمان دارم انجام میدم و اهداف خیلی بزرگی هم در زندگی دارم که یکی از اونها اثبات درمانم و اعلام اون به کل دنیا هست.icon_biggrin

در تمام این مدت همیشه این شکلی بودم:smiling
سلامicon_question
من این تایپیک و از صفحات اولش خوندم و قبل از اینکه از موفقیت های خودم بعد ام اس بگم لازم دونستم چیزی و در جواب دوستان بگم گفتن از موفقیتهای گسترده تون بگید و وسعت دیدتون و زیاد کنیدبنظرمن این تایپیک خیلی خوبه و کسهایی که درباره ام اسی ها دیدمنفی دارن نظرشون عوض میشه اما بهتره که انتظار نداشته باشید یکی بیاد و بگه من با ام اس دنیا رو فتح کردم اجازه بدیدهمه راحت حرفشون و بگن شاید برای یه ام اسی که رو ویلچر هستش اینکه تونسته تنها و بدون کمک کاری و بکنه که برا دیگران زیاد هم جالب و سخت نیست یک موفقیت و فعالیت باشه .
ممنونمagreement2
اگه تمایل داشتید باهام مصاحبه کنید تا من هم بگم چند مرده حلاجمagreement2
بچه ها باورتون میشه شما که ام اس دارین از من سالم فعال تر و موفق ترین؟؟
بهتون حسودیم میشه!!!confused2confused2angry2angry2sadsadangry3angry3rolleyesrolleyes
راستی اینو یادم رفت بگم که: بزرگترین موفقیت من غلبه بر ام اس بود.

happy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gif
(2012/04/24, 12:47 PM)شفا یافته نوشته است: [ -> ]راستی اینو یادم رفت بگم که: بزرگترین موفقیت من غلبه بر ام اس بود.

happy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gif

مریم جون همیشه همه ارسالهاتو با دقت میخونم و عاشق طرز فکر و اراده ی تو هستم کاش میرفتی ام آر آی و ثابت میکردی من مطمئنم همه پلاکهات نابود شدنicon_questionicon_questionicon_question
من امسال رتبه یک کنکور ازاد و رتبه دو رقمی کنکور سراسری بودم همیشه جز فعال ترین بچه ها بودم..تو دانشگاه وحتی بیرون از اوون... من یه شناگر ماهرم یه هندبالیست حرفه ای... من امسال ام اس گرفتم و به خانوادم نگفتم ..چون فکر میکنم دلیلی برای نگرانی وجود نداره... ایشالا زود یه درمان قطعی پیدا میشه و همگی خوب میشیمlove51love51
تاپیک جالبی است.درسته دوستان نظرشون اینه افرادموفقی صحبت کنندکه موفقیتشان چشمگیرباشداما فکرنمی کنیداین بیشترباعث شود تا دوستان ناامیدشوند.به نظر من بهتراین است که تمامی دوستان از موفقیت های خودشان بگویند.زیرا موفقیت یک امر نسبی است،موفقیت برای یک شاگرد تنبل در کسب نمره بالای15تعریف می شود اما موفقیت برای یک شخص نابغه دست یابی به خیلی چیزهای دست نیافتنی است.درموردام اس هم با توجه به تفاوت وشدت وضعف بیماری موفقیت معناهای متفاوتی خواهدداشت.مثلا شخصی که بیماری او زود شناخته شده وحملات وعوارض کمتری دارد گامهای ترقی را خیلی راحت تر طی خواهد کرد اما شخصی که بیماری او پیشرونده وبا عوارض بالاتری است حفظ روحیه ،ادامه عادی زندگی،انجام امورزندگی همچون دیگرافرادسالم موفقیت است.
البته این نظر من بود.شایدمنهم جزاین افرادفعال باشم کسی چه می داند؟البته این اعتراف اطرافیان وهمکارانم است.چون کارهایی انجام میدهم که دوستانم از انجامش ناتوانندconfused:confused
:
منم یه مامان واسه دوتا نی نی و یه همسر و یه دبیر موفق هستمagreement2
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9