با سلام من إز سال ٦٧ مبتلا به ام إس شدم سال ٧٣ خدا بهم يك فرزند داد كه الان ١٧سالش. است ماشالله بسر قوي هيكل و سالميست. من فقط ام إس داشتم و شوهرم سالم بود.
من بعد إز. زايمانم فرزندم بيماريم عود كرد و بارها تو حمله رفتم.
بعد إز زإيمان يك زن ام أسي بايد صد در صد تحت نظر دكتر. مغز و اعصابش. بأشد
غير از خودم خاتمي إز همسايه هاي ماست الان ٥٥ سالشه ام إس داره خيلي خوب نميتونه راه بره
أيشان هم ٣ تا بسر دانشجو. داره كه يكي إز يكي سالم تر و خوشتيب ترن.
خوشحالم که خیلی هاتون با وجود ام اس بعد از ازدواج نی نی های نازی دارین که هم خوشکل هستند و هم مشکلی از نظر سلامتی ندارن
لطفا کامل توضیح بدید که در طول فرایند بارداری مشکلی داشتید:
مثلا میگن در سه ماه اول بارداری امکان داره که حمله به شخص دست بده ؟ و یا در آخر بارداری ؟ ویا بعد از زایمان حمله دست بده؟
لطفا اگر کسی میدونه توصضیح بده؟
(2012/04/16, 09:02 AM)nasiri نوشته است: [ -> ]لطفا کامل توضیح بدید که در طول فرایند بارداری مشکلی داشتید:
مثلا میگن در سه ماه اول بارداری امکان داره که حمله به شخص دست بده ؟ و یا در آخر بارداری ؟ ویا بعد از زایمان حمله دست بده؟
لطفا اگر کسی میدونه توصضیح بده؟
من هيچ مشكلي نداشتم در حين بارداري
سلام به همه دوست های ام اسی
من هنوز توی مراحل تشخیصی هستم اما بیشتر از خودم نگران دخترم هستم که الان 8 سالشه . می ترسم اگه من بیمار باشم نتونم برایش مثل گذشته ها وقت بگذارم و ................
من مادر خودم از بچگی من بیمار بود و خوب خیلی زود به رحمت خدا رفت همیشه بیماری اش یک نکته عذاب آور توی زندگی من بوده نمی خواهم من هم برای بچه ام این جوری باشم
البته من تا حالا با یک بیماری ام اسی برخورد نداشتم ( البته از نزدیک) برای همین این تاپیک رو باز کردم که مادر و پدرهایی که ام اس دارنند با هم بیشتر آشنا بشوند و در مورد مسائل خودشون و بچه هاشون و احیانا مشکلاتشون با هم دردودل کنند.
من خودم یک دختر 8 ساله دارم کلاس دومه خیلی آرومه و بی نهایت به من وابسته کار میکنم تا ساعت 3 و بعد می آیم خونه و بقیه ساعته رو با هم هستیم تا ساعت 9 شب که جناب همسر تشریف می آورند
عزيزم ایشالا که طوری نيست ولی خيلی ها هستن تو همين سايت که مدتهاست ام اس دارن حالشونم خوبه نگران نباشين به خدا توکل کنين شما هنوزم برای بچتون بهترين مادر دنيايين
ممنون نازی جون
خدا مادرت و پدرت رو برایت حفظ کنه عزیزم من که مادرم کنارم نیست میدونم که آدم هر چقدر هم بزرگ بشه باز به وجود پدر و مادرش نیاز داره.
سلام کتی عزیزم خدا مادر عزیزتون رو بیامرزه
من 20 وخوردره ای سایه که ام اس دارم زمانی که شدیدترین مراحل رو داشتم بعده چند سال دخترم رو باردار بودم زمانی که چهارم دبستان بود اولین بار بیمارستان بستری شدم..
اون دختر خودکفا وبا هوشیه الان وارد 21 سال شده واقعا در همه موارد نمونه است
عزیزم به خدا توکل کن وجز از اون از هیچ کسی کمک نخواه من هم سالها در مورد دختر نگران بودم که نکنه اون هم دچار بیماری من بشه حتی تا آلمان هم بردم وهمه گفتند این دلیل نمی شه که اونم ام اس بگیره من متوجه شدم که با ناراحتی فقط حال خودم وزندگیمو بدتر میکنم پس همه چیز رو به خدا سپردم......با خدا باش همه چیز روبراه میشه...شک نکن هر چه خواست اون باشه همون میشه
کتی جون دختر من 11 سالشه منم مثل شما نگرانم
خیلی هم عصبی شدم به اون بی چاره گیر میدم
تنها مشکلم همینه .
راستش نوشته ی هستی جون رو که خوندم یه جورایی آروم شدم .
توکل به خدا