وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس

نسخه کامل: بیماری خود را از نظر خودتون کاملا تعریف و معرفی کنید
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8
من نه دوسش دارم و نه بهش عادت كردم
angry3angry3angry3angry3angry3angry3angry3angry3angry3angry3angry3
يه شب در ميون درده آمپول بعدش سردرد و بدن درد ...... شكنجه آوره ....... angryangryangryangryangryسياه و كبود شدنه جاي آمپولاrolleyesrolleyesrolleyesrolleyes

ازش متنفرم .....................

sad2sad2sad2sad2sad2sad2sad2
(2010/07/29, 11:27 PM)aztab نوشته است: [ -> ]با سلام خدمت تک تک دوستان عزیز امیدوارم حال همه خوبه خوب باشه و همچنین خوشه خوش انشالله
درسته آقای مدیر هم یه جای دیگه را معرفی کرده ولی به هر حال شرمنده من اینجا نوشتم و ممنون از خانم مریم عزیز بابت ایجاد این موضوع . خوب صد در صد همه ماها از بیماریمان خاطرات و مشکلات وخوشیها و بدیهای که ایجاد کرده زیاد داریم اولش باعث شد تا مسیر زندگیم کاملا عوض شود حالا نمی دانم خوب بود یا بد ولی مشکلاتش بیشتر بود مثلا در عوج جوانی باشید و در عوج ارتقا رتبه حالا نمی خوام بگویم کجا (صنعت).ولی بفهمی که یه مهمان ناخوانده دارید البته اولش خیلی ازش خوشم میامد ولی گفتگوی که با خواهر سارا (مسیحی) توی امریکا داشتم دیدم نسبت به مریضی کاملا عوض شد دیگه از ام اس بدم اومد بطوری که کاملا ام اس را از زندگیم حذف کردم حالا بد نشد خاطراتم هم زیاد داشتم از بیمارستان گرفته تا بیرون .یادش بخیر توی بیمارستان که ورزش میکردم دکترم که آقای هاشمیلر باشه که سینا قشنگ میشناسد میگفت ورزش نکن برات خوب نیست که تعجب کردم با خودم گفتم یعنی چه! البته موقعی که باعث شد تشخیص ام اس در من داده بشه از دست دادن تعادلم بود البته با بچه های محله که بیرون میرفتم مثل الکلیها میشدم به بچه ها هم میگفتم که بچه ها الان همه فحش میدن که عجب بی ملاحضه هستن که در جاهای عمومی الکل مصرف میکنند البته دو سه روز اینطوری شد و باعث شد ام اس تشخیص داده بشه ولی وقتی رفتم بیمارستان و پالس تراپی گرفتم چشمم تار شد کاملا دوبینی در چشمم ایجاد شد البته وقتی از دکترم میپرسیدم که آقای دکتر من چرا بستری شدم یا چرا چشمهای من تار میبینن مشکل چی هست میگفت کتاب میارم میخونی متوجه میشی با خودم گفتم که لا مذهب من میگویم چشمام تار میبینم اونوقت شما میگوید کتاب میارم angryالبته وضعیتم زیاد خوب نبود درسته من همان بیمارستان خودم کشف کردم که مریضی من ام اس است به صورت تصادفی که تو سالن بیمارستان با آقای محمدی قدم میزدیم یه لحظه چشم متوجه یه مقاله شد که در مورد ام اس نوشته بود دیدم که علایمش در من صدق میکنه که به آقای محمدی گفتم که مریضی من این است که گفت ای بابا پس چیزی نیست الان هم خدا را شکر مشکلی ندارم اگر هم داشته باشم سعی میکنم دفنش کنم تا خودش(ام اس)نامید بشه و بره پی کارش اما سختی هم سعی کردم که راه ندم سعی میکنم اگر سختی هم داشت تبدیل به خوشی کنم بچه ها اینی که میخوام بنویسم باور کنید باور کنید که تبلیغ نیست حالا خود دانید هر فکری که میخوای بکنید. بکنید ولی سعی کنید کتاب مقدس را بگیرید و بخونید ذهن آدم خیلی خیلی خیلی آروم میگیره همه مشکلات از ذهن آدم پاک میشه اصلا خودش حل میشه زیاد نمی خوام چیزی در این مورد بنویسم دوست دارم خودتان برید و تحقیق کنید ولی مریم عزیز نمی دانم چطور ما میتوانیم با بیان خاطرات و مشکلات در مورد بیماریمان به شما کمک کنیم ولی انشاالله همه چی درست میشه .درسته شاید به دردت نخوره به هر حال خیلی همتونو دوست دارم .الان دیر وقته زیاد نتونستم چیزی بنویسم میرم که بخوابم .ممنون به امید روزهای خوب و نجات تمام بشریت از دست حکومتهای فاسد و...

ممنون که خاطرتون رو نوشتین.ولی من با خاطرتون فقط گریه کردم.دلیلشو نفهمیدم
متنفرم از ام اس.حالم ازش بهم میخوره.هیچ مشکلی واسم ایجاد نکرده ولی از اینکه تا کسی می فهمه ام اس دارم نسبت بهم حس ترحم پیدا میکنه این عذابم میده.متنفرم ازت
ایشاا...به حق امشب که شب اربعین مصباح هدی است وبحق ام المصایب زینب کبری (س) فردا صبح اعلام کنند که داروشو پیدا کردن
(ببخشید نمیخواستم از بحث تایپیک خارج شم دعا آنی اومد تو دلمsad2)
دعا کنید بش گرفتار نشده باشم ازش خیلی میترسمsad2sad2sad2
اول تشکر کنم به خاطر مطرح کردن این موضوع
آدم گاهی دوست داره در موردش حرف بزنه به خصوص با کسایی که حرفت رو میفهمن
فقط ای کاش زیاد از کلمه ی تنفر استفاده نکنیم تاثیر بد میذاره روی روحیه ی آدم اگرچه واقعا نمیشه عاشقش بود...
من به خاطر عدم تعادل رفتم دکتر
تو این 5 ماه که تحت درمانم شکر خدا زیاد اذیت نیستم (البته با یکم بیخیالی) فقط ترس از آینده گاهی داغونم میکنه.
کاش هممون خیلی زود خیلی زود خوب بشیم
(2010/07/31, 04:51 PM)maryamm نوشته است: [ -> ]ممنون از راهنماییتون

من تمامی ارسال های مربوط به اون تاپیک رو خوندم ولی بیشتر مربوط میشد به قبل از بیماری نه بعدش

فکر کنم متوجه منظور من نشدید

من خواستم دوستان بعد از بیماریشون رو بگن

مثلا تو اون تاپیک در مورد هزینه ها یا اینکه چه جوری با بیماریشون کنار اومدن

یا اینکه بیماریشون از چه نوعیه

یا موقع تشخیص تا الان چه حدی از علائمشون کاهش یا افزایش داشته

و خیلی از چیزای دیگه که به بعد از بیماری مربوط میشه

مریم جون من به اندازه ی همه ی بچه ها ازت تشکر میکنم
تازه واردم و به گفته ی خودت خاطرات بچه ها میتونه کمکم کنه.
بازم icon_questionمرسی

من نمیخوام نصیحت کنم یا بگم خیلی ازش راضیم ولی میگم اتفاقیه که افتاده و شاید هم خودمون مسئول مهمون کردنش بودیم ولی حالا اگه هی بگیم ازش متنفرم نمیتونم تحملش کنم حالم ازش به هم میخوره و ... چیزی درست میشه؟؟؟؟ icon_cryicon_cryicon_cry اصلا ممکنه همین ناراحتیامون خودشون باعث یه حمله جدید بشنconfusedconfusedconfused
استرس برای ما سمه(مثل سم مار کبری سفید !!! ) فضای بیرون به اندازه کافی بهمون استرس وارد میشه دیگه خودمون بدترش نکنیم... مطمئنم همون کسی صلاح دیده ما میزبان خوبی برای این مهمون ناخوندش هستیم ، خودش هوامونو دارهagreement2agreement2agreement2



وقتی خدا مشکلت رو حل میکنه

به تواناییش ایمان داری

وقتی خدا مشکلت رو حل نمی کنه

به تواناییت ایمان داره . . .



این هم تجویز من برای شما

همه مشکل دارند…
من دارم، شما هم دارید… همه بدبختی داریم، گرفتاری داریم و این موضوع تابع محل جغرافیایی آدمها هم نیست…
یاد بگیرید بخندید… به ریش دنیا و مشکلات بخندید…
به بدبختی‌ها بخندید… به من که دو ساعت صرف نوشتن این موضوع کردم،بخندید…
به خودتان بخندید…
دو بار اولش سخت است، اما کم کم عادت میکنید و می‌بینید که رابطه خنده و گرفتاری، مثل رابطه خیار است و سوختگی پوست… درمانش نمی‌کند اما دردش را کم میکند

agreement2 happy0065.gif agreement2 icon_biggrinicon_biggrinicon_biggrin happy0065.gif agreement2 happy0065.gif

البته صلاح مملکت خویش خسروان دانند!icon_question
ازنظره خوده من که یکی از دلایل زنده بودنه که بیشتر قدر دوره و اطرافتون رو بدونید

اما.....



این ازنظره یک سایتی هست که مثلا داره اطلاع رسانی میکنه.....angry2angry2

مجله مهر: چندی پیش رئیس انستیتو تحقیقات تغذیه و صنایع غذایی کشور اعلام کرد که کمبود کلسیم و ویتامین دی نه تنها منجر به بروز پوکی استخوان شده بلکه ابتلا به بیماری های سیستمیک، دیابت و بخصوص ابتلای به ام اس را هم در پی داشته است.

مجید حاجی فرجی گفت: قشر قابل توجهی از جامعه ایرانی به کمبود مواد مغذی از جمله ویتامین دی مبتلا هستند به طوری که طبق بررسی های انجام شده مشخص شده که حداقل ۸۰٪ کودکان ایرانی به درجات شدید و بیش از ۹۰٪ از آنها به درجات متفاوتی دچار کمبود ویتامین د هستند.

عوارض کمبود ویتامین دی

کمبود ویتامین دی در کودکی باعث بیماری راشیتیسم می شود که در اثر آن استخوان های فرد قدرت تحمل وزن او را نداشته و انحنا پیدا می کند. دیر دندان درآوردن و نافرمی های اندامی هم از نتیجه کمبود این ویتامین است. در بزرگسالی هم کمبود ویتامین دی کاهش تراکم استخوانی و پوکی استخوان، دیابت، سرطان سینه یا پروستات و ضعف دستگاه ایمنی بدن را در پی دارد. مصرف این ویتامین در پیشگیری از بروز ام اس و جلوگیری از آلزایمر موثر است.

منابع دریافت ویتامین دی

مهم ترین منبع دریافت ویتامین دی نور خورشید است که با توجه به سبک زندگی ایرانی ها، دریافت ویتامین از این طریق به میزان قابل توجهی کاهش پیدا می کند. پوشیدن لباس های تیره و زندگی در خانه هایی که معماری آنها بر اساس مشرف نبودن تعریف شده، در کنار سبک غذایی نادرست بیشتر ایرانی ها را به کمبود این ویتامین دچار کرده است. آلودگی هوا هم به عنوان یکی از موانع رسیدن نور خورشید به زمین در این زمینه بی تاثیر نیست.

به طور کلی ویتامین دی را از سه منبع می توان به دست آورد:

آفتاب: چه بخواهید و چه نه، آفتاب اصلی ترین منبع دریافت ویتامین دی است که بدون زحمت و دردسر به دست می آید و به انواع قرص های خوراکی و مواد غذایی ارجحیت دارد. سعی کنید دقایقی از روز را زیر نور آفتاب باشید. تابش اشعه ماوراء بنفش به پوست باعث می شود که ماده ای به نام دهیدروکلسترول با طی مراحلی در بدن در کلیه به ویتامین دی تبدیل شود. افراد با پوست روشن تر نسبت به تیره ترها می توانند با مدت کمتری زیر آفتاب بودن نیاز خود به این ویتامین را تامین کنند.

منابع خوراکی: چربی ماهی ها مانند قزل‏ آلا منبع غنی ویتامین دی هستند. بنابراین سعی کنید حداقل دوبار در هفته ماهی بخورید. غلات و برخی سبزیجات و میوه جات هم این ویتامین را در خود دارند اما میزان آن بسیار کم است. کره، روغن کبد ماهی، زرده تخم مرغ، خامه، جگر و ماهی ساردین هم حاوی مقادیر زیادی از این نوع ویتامین هستند. سعی کنید این مواد را در برنامه غذایی روزانه تان جای دهید.

قرص ها: آخرین گزینه هم دریافت این ویتامین به صورت مصنوعی از کپسول و آمپول است که به هر حال جای منابع طبیعی را نمی گیرند.
عاملي براي توجه بيشتر به خود،به خانواده،به خدا،به زمان،به زندگي،به آينده،به دنياي پس از مرگ و به هر آنچه كه باعث زنده بودن توست
سلام من ٢٤ سال است كه مبتلا. به ام اسم اوائل. با بي حسي بأهام شروع شد مثل حالت خواب رفتكي كه اصلا خوب نميشد بعد بي حسي دست هام ،با كلي درمان هاي سنتي كم كم خوب شد بعد روي تكلمم تأثير داشت
ولي ان زمان هيجكس نمي شناخت اين بيماري رو
بعد إز زايمان دومم به فاصله ي ١٠ سال بيماري رفت تو حمله و باي راستمو إز كار انداخت بعد از ان تازه دكتر فشاركي تشخيص ام إس داد..........كلي كورتن زدم بهترشدم. خلاصه إز ٣٣ سالكي تا ٤٥ سالكي. مدام سالي نبود. كه حمله نداشته باشم. اين مدت رانندكي و كار كردن را فراموش. كردم. ونشستم. تو خونه فقط إز أون جايي كه نقاش
هستم. تو خونه. واسه خودم نقاشي ميكنم و به هاي منزل ميرسم
كلا اين بيماري توان من. خيلي خيلي كم كرد
هزينه ي دكتر و امبول ها هم ماشاالله. خودتون ميدونيد ديكه
خاطره ي. من از اين بيماري فقط استقامت و. صبوري. شوهرم. است. كه اين همه سال فقط بهم روحيه داده و سعي كرده برايم محيط ارامي. ايجاد كند علي رغم. عصبي بودنم اون هميشه با من آرام است.
و ديكه انكه اين مدت مواقعي دارومو قطع ميكردم سر خود و بيشتر تو حمله ميرفتم، 
بعد اينم بكم الان راه مبرم اما خوبه خوب نه. كمي سنكين راه ميرم و يكي إز. باهام. توان لازم رو نداره
جاها ي صاف راحت تر راه ميرم در غير اين صورت احتمال زمين خوردنم هست .
خيلى مختصر و مفيد به نظر من اين بيمارى هست كه عوارضش تمام اندامهاى شما رو تحت الشعاع قرار ميده ، ولى من همينكه سرپام و ميتونم كاراى شخصيمو خودم انجام بدم خيلى هم خدا رو شاكرم ، درهرحال با جنگيدن و اعصاب خرد كردن هيچ مشكلى از ما حل نميشه ، من مدام به خودم تلقين ميكنم كه چيزيم نيست و خيلى هم سالمم ، همتونو دوست دارم چون با هم يه نقطه مشترك داريم icon_question
بیماری من مثل خیلی از چیزا و خیلی از آدما مثل خودم،مظلوم واقع شده..عصبانی میشم میندازم تقصیر اون،گریه میکنم میندازم تقصیر اون،بعضی روزا هوا سرده و انگشتام از سردی هوا بی حس میشه میندازم تقصیر اون،یکی سر یه موضوع دیگه تنهام میذاره و واسه همیشه میره میندازه تقصیر اون...خلاصه عجب بدبختیه این ام اس..بدجور مظلومه...
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8