صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15
تا قبل از بچه دار شدنم اصلا نمیترسیدم اما الان واسه بچه هام نگرانم. امید به خدا
من امیدوارم به زودی زود درمانش بیاد
چون واقعاَ خسته شدم
تو کارت وفکرت خداست
همینه ،بی خیال ام اس
زندگی رو بکنیم حالش را ببریم
همه چیز در کنترل ماست
زندگی سخت ساده است
خطر کن وارد بازی شو
چه چیزی از دست می دهیم
با دستهای تهی آمده ایم
با دست های تهی خواهیم رفت
پس برو که رفتیم داداش
من به آینده خیلی امیدوارم و مطمئنم که درمان ام اس بزودی پیدا میشه
هرچی میخاد بشود
فقط خدا میدونه اخرش چیه
حال و غنیمت دان
من میترسم از آینده
ولی خداروشکر میکنم که به قول دوستان فقط اسمش رومه
توکل به خدا
ای بابا..............امیدوارتر از من وجود نداشت...............آخه غیر از خانواده هم باید منو کسی درک کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟به چه زبونی باید بگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟نمیفهمم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟هنگ اور شدم...............هر روز یه ساز نا کوک..............
واسم اصلاً مهم نیست که آخرش چی میشه.
مهم اینه که کمکم کرد تا درسهای بزرگی بگیرم و درکنارش تجاربم زیاد بشه.
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15