2014/06/21, 01:24 PM
صفحه ها: 1 2
2014/06/21, 01:31 PM
خیلی راحت و با ارامش میگفتم و ام اس براش تشریح میکردم ترسش از بین بره
2014/06/21, 01:34 PM
سخته هاااااااا
خب البته چون خودم ام اس دارم برام راحتترمیشد...براش شرح میدادم که ام اس چه بیماری هست...تا بدون اطلاع نباشه
خب البته چون خودم ام اس دارم برام راحتترمیشد...براش شرح میدادم که ام اس چه بیماری هست...تا بدون اطلاع نباشه
2014/06/21, 01:39 PM
اول اسمی از بیماری نمیبردم
براش شرح میدادم بیماری و بد
ام اس سنترو معرفی میکردم تا بدونه ام اس چقدر باحاله و خوش میگذره
بدش خود یارو میومد پیشم مگفت داکتر لطفان یکاری کن یه چنتای پلاک داشته باشم
منم یه لبخند میزدمو میگفتم داری عزیزم داری!!!!!
براش شرح میدادم بیماری و بد
ام اس سنترو معرفی میکردم تا بدونه ام اس چقدر باحاله و خوش میگذره
بدش خود یارو میومد پیشم مگفت داکتر لطفان یکاری کن یه چنتای پلاک داشته باشم
منم یه لبخند میزدمو میگفتم داری عزیزم داری!!!!!
2014/06/21, 02:10 PM
(2014/06/21, 01:39 PM)farbod bahmani نوشته است: [ -> ]اول اسمی از بیماری نمیبردمچه دل خجسته ایی داری شما
براش شرح میدادم بیماری و بد
ام اس سنترو معرفی میکردم تا بدونه ام اس چقدر باحاله و خوش میگذره
بدش خود یارو میومد پیشم مگفت داکتر لطفان یکاری کن یه چنتای پلاک داشته باشم
منم یه لبخند میزدمو میگفتم داری عزیزم داری!!!!!
من که مستقیم میگفتم بش
این قایم موشک بازیا یعنی چه
دکترخودم اول گف نه چیزیت نیس کورتن بزنی خوب میشی
بعدگف حالا فعلا 1ماه این آمپولاروبزن خوب میشی
تااینکه آخرش گفتم آقای دکترخب چرانمیگی ام اس دارم?
تازه لبخند زد وگف نداری
میخاستم سرموبکوبم تودیوار
2014/06/21, 02:27 PM
من اگه دکتر بودم اول یکم در مورد بیماری توضیح میدادم بعد میگفتم ام اس داری
آخه چه کاریه من اون موقع که بیمار شدم شناخت کافی از ام اس نداشتم و گفتن یدفعه بیماریم کلا من و مادرم رو به هم ریخت بیشتر مامانم رو بعد اینکه برا بیمار وقت میذاشتم نه اینکه دارو رو تو دفترچه بنویسم و بگم خوش اومدی
آخرم اینکه همین میگفت جایی از بدنم مشکل پیدا کرده زود نمیگفتم همین حالا برو بستری شو و سعی میکردم براش اول قرص و دارو بنویسم جواب نداد بفرستمش برا کورتن البته این آخریه بستگی به وضعیت بیمار داره یه جاها عجله هم بد نیست
فکر کنم دکتر خوبی میشدم!
آخه چه کاریه من اون موقع که بیمار شدم شناخت کافی از ام اس نداشتم و گفتن یدفعه بیماریم کلا من و مادرم رو به هم ریخت بیشتر مامانم رو بعد اینکه برا بیمار وقت میذاشتم نه اینکه دارو رو تو دفترچه بنویسم و بگم خوش اومدی
آخرم اینکه همین میگفت جایی از بدنم مشکل پیدا کرده زود نمیگفتم همین حالا برو بستری شو و سعی میکردم براش اول قرص و دارو بنویسم جواب نداد بفرستمش برا کورتن البته این آخریه بستگی به وضعیت بیمار داره یه جاها عجله هم بد نیست
فکر کنم دکتر خوبی میشدم!
2014/06/21, 02:28 PM
خیلی راحت براش توضیح میدادم
جوری که اصلا نفهمه
جوری که اصلا نفهمه
2014/06/21, 02:30 PM
(2014/06/21, 02:28 PM)ساناز66 نوشته است: [ -> ]خیلی راحت براش توضیح میدادم
جوری که اصلا نفهمه
سانازجونم یعنی میپیچوندیش?
2014/06/21, 03:07 PM
بر اساس روحيات هر فرد باهاش صحبت ميكردم و نسخه تجويز ميكردم
2014/06/21, 03:22 PM
(2014/06/21, 03:07 PM)spring نوشته است: [ -> ]بر اساس روحيات هر فرد باهاش صحبت ميكردم و نسخه تجويز ميكردم
لایک داری
صفحه ها: 1 2