ارسالها: 34
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Sep 2011
تشکر های اهدا شده: 129
تشکر های دریافت شده :291 بار در 121 پست
سال تشخيص بيماري : 1390
دكتر معالج : Dr.Giacomini
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : کانادا
سلام دوستان عزیزم . من احتیاج به کمک و راهنمایی و همفکری همه تون دارم . من هنوز خانواده ام نمی دونن منظورم از خانواده همسر و بچه هام نیستند . منظورم مادر و خواهر و ... است و هنوز اطلاعی ندارند . می دونم که براشون شوک خیلی سختی خواهد بود ولی نمی دونم چطوری بهشون بگم بخصوص مادرم . از طرفی در حال حاضر مسافرم و قراره برم خونه مادرم خوب از طرفی وقتی داروهای من در یخچال قرار بگیره و هر روز تزریق کنم و بعضی وقتها از اینکه کنترل و تعادل نداشته باشم به یه چیزهایی شک خواهند کرد و من نمی دونم چی ویا چطوری بهشون بگم لطفا کسانیکه حتی یه ذره تجربه دارند توی این زمینه و می تونند راهنمایی کنند بگویید من چکار کنم و چطوری بگم
الهی
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد ، نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم ، چو گدا بر سر راهی
کس به غیر از تو نخواهم ، چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در ، که جز این خانه مرا نیست پناهی
ارسالها: 1,461
موضوعها: 359
تاریخ عضویت: Jan 2011
تشکر های اهدا شده: 16079
تشکر های دریافت شده :21269 بار در 5356 پست
سال تشخيص بيماري : 82
دكتر معالج : سیگارودی _گلی پور
داروي مورد استفاده : ربیف
محل سکونت : زنجان
روشنک جون عزیزم اگر همون اولش که خانوادت را دیدی بگی من ام اس دارم شوکه می شوند مخصوصا واسه مادرتون سخت میشه وقتی داروهاتون را دیدند و علت را پرسیدند بگوئید کمی احساس ضعف دارید و پزشک ازمایش داده و فعلا این آمپولها را داده تا بعداز گرفتن آزمایش ها مشخص شود علت چیست و درمان اصلی را شروع کنید در اینجا فعلا آنها را آماده می کنید که بعدا کم کم بگوئید که ام اس دارید چون بعد از این آنها مدام از شما خواهند پرسید که پزشکتان چه تشخیصی داده انوقت هم جوری بگوئید که ناراحت نشوند امیدوارم تونسته باشم کمکی کرده باشم
ارسالها: 34
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Sep 2011
تشکر های اهدا شده: 129
تشکر های دریافت شده :291 بار در 121 پست
سال تشخيص بيماري : 1390
دكتر معالج : Dr.Giacomini
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : کانادا
آخه مشکل اینجاست که خیلی تیز تر از این حرفها هستند و با این حرفها به راحتی سرشون کلاه نمی ره خوب بی سواد هم که نیستند بخصوص خواهرم که اطلاعاتش خوبه و اگر اون بفهمه خیلی راست و حسینی برخورد میکنه و به مامانم میگه و از طرفی من تقریبا یکماه پیششون هستم و اونهام آدمهایی نیستند که با طفره رفتن و ... بشه سرشون کلاه گذاشت تازه اگر نگم بیشتر کنجکاو میشنو دیگه ول کن نیستند
الهی
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد ، نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم ، چو گدا بر سر راهی
کس به غیر از تو نخواهم ، چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در ، که جز این خانه مرا نیست پناهی
ارسالها: 1,461
موضوعها: 359
تاریخ عضویت: Jan 2011
تشکر های اهدا شده: 16079
تشکر های دریافت شده :21269 بار در 5356 پست
سال تشخيص بيماري : 82
دكتر معالج : سیگارودی _گلی پور
داروي مورد استفاده : ربیف
محل سکونت : زنجان
ارسالها: 34
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Sep 2011
تشکر های اهدا شده: 129
تشکر های دریافت شده :291 بار در 121 پست
سال تشخيص بيماري : 1390
دكتر معالج : Dr.Giacomini
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : کانادا
الهی
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد ، نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم ، چو گدا بر سر راهی
کس به غیر از تو نخواهم ، چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در ، که جز این خانه مرا نیست پناهی
ارسالها: 638
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Sep 2011
تشکر های اهدا شده: 10876
تشکر های دریافت شده :8350 بار در 2587 پست
سال تشخيص بيماري : 1389
دكتر معالج : دکتر نسترن مجدي نسب
داروي مورد استفاده : مب ترا - Roche Pharma
محل سکونت : اهواز
براى تو
براى چشمهايت..
براى من
براى دردهايم..
براى ما
اى كاش خدا كارى بكند...
ارسالها: 34
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Sep 2011
تشکر های اهدا شده: 129
تشکر های دریافت شده :291 بار در 121 پست
سال تشخيص بيماري : 1390
دكتر معالج : Dr.Giacomini
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : کانادا
الهی
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد ، نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم ، چو گدا بر سر راهی
کس به غیر از تو نخواهم ، چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در ، که جز این خانه مرا نیست پناهی
ارسالها: 558
موضوعها: 67
تاریخ عضویت: Jul 2011
تشکر های اهدا شده: 4235
تشکر های دریافت شده :2443 بار در 630 پست
سال تشخيص بيماري : 1362
دكتر معالج : طباطبائی
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : تهران
عزیزم بهتره رو راست باشی و بشینی منطقی باهاشون صحبت کنی بالاخره که میفهمند پس از اول بشین و در باره اینکه علم پیشرفت کرده و دیگه این بیماری ترس نداره باهاشون صحبت کن و همچنین به ایشان امید بده که هر آن امکان کشف داروی قطعی وجود داره و اطمینان بده که زندگی خوبی داری و مشکلی نیست
در این شک نکن که ما باید به اطرافیانمون دلداری بدیم نه اونا به ما
موفق باشی سخت نگیر
مهم این نیست که در کجای این دنیا ایستاده ایم
مهم اینست که در چه راستائی گام برمیداریم.
ارسالها: 130
موضوعها: 3
تاریخ عضویت: Sep 2009
تشکر های اهدا شده: 2388
تشکر های دریافت شده :1879 بار در 771 پست
سال تشخيص بيماري : 1388
دكتر معالج : صحرائيان
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : تهران
به نظره من هم . قبل از اینکه ببینیشون . با تلفن بهشون بگو. ماجرا رو با اونها از اول شروع کن. بگو دچاره یه حالتهای جدید شدی. می خوای برای چک دکتر بری . بعد چند روزه بعد دوباره بگو باید mri بدی. مرحله به مرحله با هات جلو می آن. تا اینکه به جوابه نهایی برسی . اینطوری بهتره. من این تجربه رو دارم.
ارسالها: 197
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Oct 2011
تشکر های اهدا شده: 3811
تشکر های دریافت شده :1401 بار در 446 پست
سال تشخيص بيماري : 88
دكتر معالج : حمیدرضا ترابی
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : تهران
روشنک جونم چون خانواده آگاهی داری باید بهترین راه رو انتخاب کنی........به قول نجوا جان ما باید به اطرافیانمون روحیه بدیم چون ذهنشون از این بیماری چیز خوبی نیست و اگه نا آگاهانه خبر بیماریتو بگی اذیت میشن .برای خودم همین طور شد .موقعی که جواب ام آر آیم رو تنهایی بردم البته یکی از عزیزترین دوستانم با من بود ودکتر آروم آروم گفت ام اس دیگه چی کار باید میکردم به مادرم گفتم میخوام برم مسافرت با روحیه همیشگی فرداش رفتم با دوستم بیمارستان ...از لحاظ تعادلی خوب نبودم ولی اصلا نذاشتم منو با ویلچر ببرن واز طریق همین دوست خوبم یواش یواش خانواده وقتی روحیه خودم رو دیدن که مثل گذشته شادابم کم کم پذیرفتند......تو هم عزیزم فقط خودت میتونی این مشکلی که از دید خودت به وجود اومده رو حلش کنی
موفق باشی عزیزم