2013/10/09, 12:41 PM
(2013/10/09, 09:01 AM)دربند نوشته است: من فروردین 91 نامزد کردم، شهریور 91 عقد کردم، آذز 91 بیماریم رو تشخیص دادن، اسفند 91 طلاق گرفتم
من اسفند 90 اولین حمله ام اس رو داشتم ولی تشخیص ندادن، 5/2 ماه بعد از عقدم بیماریم رو تشخیص دادن و بیمارستان برای کورتون تراپی بستری شدم. شوهر سابقم به خانواده اش اطلاع داد همه اومدن بیمارستان مثلاً ملاقاتم همه اش پچ پچ میکردن، کل فامیلهای شوهرم اومدن ملاقاتم تازه الان میفهمم اینکارو کردن که بگن عروسمون مریض بود و طلاق پسرشون موجه باشه.
بعد از اینکه از بیمارستان مرخص شدم متهمم کردن به اینکه بیماریم رو پنهان کردم3سال با همسرم دوست بودم و هنوز عاشقشم ولی اون به راحتی از من گذشت
مثل شوهر عاطفه بهم گفت آدم خوبیم که تحملت میکنم البته تو عصبانیت
خانواده همسر (سابقم) کاری کردن که فشارهای عصبی و استرس از دست دادن همسرم بیشتر بشه و من دست به عصا شدم
دیدم نمی تونم به زور همسرم رو نگه دارم و اون رو تو شرایطی قرار بدم که همیشه سرم منت بذاره که تحملم میکنه، بهش پیشنهاد دادم ازهم جداشیم اونم واسه اینکه خیلی فهمیده ام ازم تشکر کرد
بدترین برخوردها و حرفها رو از خانواده همسرم دیدم، کسانی که با التماس اومدن خواستگاریم
عزیزم برات آرزوی بهترین ها رو میکنم
آرزو میکنم رنجی رو که کشیدی، خداوند به بهترین نحو با خوشبخت شدنت برات جبران کنه
انشاله خوشیختی واقعی رو پیدا کنی
انشاله