این فیلم درباره نگاه مردم به ام اس تاثیر بدی نداشت و بهتر از طلا و مس ام اس رو نشون داد آخر فیلم اسم دکتر نبوی رو هم دیدم که حتما مشاور فیلمنامه نویس بوده . در مورد نمایش ام اس چیز غیر واقعی به نمایش در نیومد. ولی فیلم خیلی ضعیف بود.از نظر داستان بهتر بود بیشتر روش کار میکردن .
این فیلم مختص ام اس نبود .
بازیگر نقش اول اسد بود که بعد از سربازی به جای باباش پستچی شد .
گلبهار حتی نقش دوم هم نداشت. بابای اسد نقشش پررنگ تر بود.
به نظر من فیلم،در درجه اول ،خدمات پست در روستا و نقش امانتداری و مردم داری پستچیان را نشان میداد.(که اسد قصه ما یه مدتی به خاطر نفع خودش در امانت خیانت کرد.) .
طبیعت روستا در فیلم خیلی دلپذیر بود ولی برای بیمار ام اس هوای پاک و طبیعت همانقدرخوبه که آرامش و دوری از زخم زبان و کنجکاوی مردم ، که معمولا در جایی که اطلاعات کمه ، بیمار بیشتر آزرده میشه ، این دختر معلوم نبود از کجا و چرا به روستا اومده بود .زمان فیلمی که هنوز نامه نوشتن رایجه باید 15 -20 سال پیش باشه که تلفن نبوده.هرچه به زمان عقب تر بریم اطلاعات مردم کمتر بوده.و در روستایی که دختران و زنان همه کار میکنن ، یه دختر که فقط بشینه نقاشی بکشه رو راحت نمیذارن .
تکلیف فیلم بین کمدی و جدی معلوم نبود.بیشتر کمدی بود تا جدی !
گلبهار اصلا کمک در کارهای خونه نمیکرد. من اگه جای اون بودم خجالت میکشیدم بیکار برای خودم نقاشی بکشم و عروسک بازی کنم برای بچه ها ، اونم تو خونه زنعموم ! میرفتم اقلا چند تا بشقاب می شستم ! یه ذره جارو میکردم ! اقلا یه کم سبری می کاشتم و سبزی می چیدم برای سر سفره ! درختا رو آب میدادم بابا یه کاری ... خونه مردم !واللا !

به خاطر حرف سروش ، منتظر دیدن یه دختر زشت بودم ! بابا این که بیچاره زشت نبود !


پسره که دماغش گنده تر بود !

تازه نقش پسر جوون تازه از سربازی برگشته اصلا بهش نمی خورد !