2015/04/12, 10:34 AM
5_6 ماهه پیش بود بدجوری سرما خورده بودم همه جور دارو استفاده کردم اما خوب نمیشدم 4 بار تب و لرز کردم و یک ماه طول کشید تا بهتر بشم یه روز که خیلی حالم بد بود تا صبح نخوابیدم و صبح که از اتاق بیرون اومدم دیدم چشم چپم درست نمیبینه مسافرت بودیم اونجا پیش پزشک عمومی رفتم ماجرا رو گفتم اما اهمیتی نداد و باز منو بست به آنتی بیوتیک...
چند روز بعد اومدم تهران و رفتم پیش یه چشم پزشک که بهم گفت بخاطر سرماخوردگیه و ویتامین بدنت کم شده! دو هفته صبر کردم اما خوب نشد رفتم بیمارستان نور که به سرعت تشخیص نوریت اپتیک دادن و منو معرفی کردن به نورولوژیست دکترم بهم گفت که باید بستری بشم من گیج شده بودم که چرا باید بخاطر التهاب یه چشم بستری شم توی ام آر آی نوشته بودن پلاک های متعدد دیده شده اما نمیدونستم پلاک چیه ... رفتم برای پالس تراپی و اونجا مدام حرف ام اس میزدن یا پرستارا ازم میپرسیدن ام اس داری؟! انقدر گفتن و منم مقاومت کردم تا آخر سر گریمو در اوردن ...
نمیخواستم قبول کنم که ام اس دارم دکترم هم چیزی نگفته بود مرخص شدم پر از جوش شده بودم و باد کرده بودم مادر و پدرم میدونستن چمه منم بعد از تجویز سینووکس دستگیرم شد که چه خبره...
چند روز بعد اومدم تهران و رفتم پیش یه چشم پزشک که بهم گفت بخاطر سرماخوردگیه و ویتامین بدنت کم شده! دو هفته صبر کردم اما خوب نشد رفتم بیمارستان نور که به سرعت تشخیص نوریت اپتیک دادن و منو معرفی کردن به نورولوژیست دکترم بهم گفت که باید بستری بشم من گیج شده بودم که چرا باید بخاطر التهاب یه چشم بستری شم توی ام آر آی نوشته بودن پلاک های متعدد دیده شده اما نمیدونستم پلاک چیه ... رفتم برای پالس تراپی و اونجا مدام حرف ام اس میزدن یا پرستارا ازم میپرسیدن ام اس داری؟! انقدر گفتن و منم مقاومت کردم تا آخر سر گریمو در اوردن ...
نمیخواستم قبول کنم که ام اس دارم دکترم هم چیزی نگفته بود مرخص شدم پر از جوش شده بودم و باد کرده بودم مادر و پدرم میدونستن چمه منم بعد از تجویز سینووکس دستگیرم شد که چه خبره...