2010/07/05, 06:19 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2010/07/05, 06:38 PM، توسط TootFarangi.)
سلام به دوستان
راستش رو بخواهید اینجا رو که پیدا کردم خیلی خوشخال شدم چون اینجا میشه حرف بزنم همه می دونن چی میگم !!!! همه حداقل می فهمن
من 2 ماه پیش ( تو یه قسمت دیگه هم گفتم ) به دلیل تاری شدید بینایی به چشم پزشک مراجعه کردم اصلا نمی دونستم ام اس چی هست ! تا وقتی فرستاندم ام آر آی بعدش فهمیدم ام اس دارم .
اولش 6 تا سرم و آمپول بهم دادن که بابتش 3 روز بیمارستان بودم ، نمی دونم اونا چی بود اسماشون ولی فقط می دونم که به شدت قلبم درد می گرفت که گاهی حتی نفسم بالا نمیومد ! بعد گفتن سرم های کورتنی بوده.
بعدش بهم قرص های پردنیزولون5 دادن که روزی 9 تا شروع شد تا رسید به روزی 2 تا واقعا فکر کردم خوب شدم و بیماری از من دور شده ولی یکدفعه برگشت کرد و ایندفعه چنان شدید بود که چشمم رو باز می کردم یا می بستم هیچ فرقی نداشت و الانم به شدت درد میکنه که نمی تونم چپ و راست رو نیگاه کنم.
رفتم مطب دکترم و بهش گفتم ولی باز همون پرنیزولون5 رو داد و ایندفعه گفت روز در میون و روزی یکی ...
داشتم کلافه میشدم و هر دفعه هم که می خوردم قلبم به شدت درد می گرفت ! با یه دکتر دیگه مشورت کردم گفت قلبت به خاطر کورتن ای هست که مصرف میکنی ...
بعد به من گفت برم اقدام کنم واسه ی آمپول ( همون دکتر مشاور ) رفتم واسه ی آمپول اقدام کردم و فرم هاش رو گرفتم به پزشک خودم هم گفتم و خوب اونم بتافرون برام تجویز کرد . من راستش اصلا تا حالا یک دونه هم مصرف نکردم ببینم اثرش چطوریه ؟
ولی واقعا قلبم درد میکنه ، جدیدا هم برام کاربامازپین 200 تجویز کرده و کلی قرص ویتامین .
دستم شروع کرده به لرزش و پشتم به شدت درد می کنه ولی سعی میکنم جلو خودم رو بگیرم و به خودم بقبولونم که اینا هیچ ربطی به ام اس نداره
گفتن پای کامپیوتر زیاد نشینم ، موبایل رو از خودم دور کنم و ...
مانیتورم رو گفتن عوض کنم ( چون رشته ام نرم افزار ) نمی دونم چه کنم .
فکر کنم بالاخره کسی اینجا باشه که این علائم رو داشته باشه ، در ضمن من پست های دوستان رو خوندم دیدم واقعا حال من از همه بهتره و به قوله یکی از دوستان که برام پیام خصوصی داد انگار اصلا بیماری ای ندارم ( البته خدا رو شکر واقعا ... ) ولی خوب میترسم چون اصلا کسی توی فامیل این بیماری رو نداره و حتی من فکر می کردم یه بیماریه ارثی هست و ...
خیلی ازش بد شنیده بودم و این باعث ترسم شده . فقط رفتم سراغ ورزش و کارایی که سره خودم رو یه جوری گرم کنم که بهش فکر نکنم . بازم هر چی خدا میخواد ( شکرش )
راستش رو بخواهید اینجا رو که پیدا کردم خیلی خوشخال شدم چون اینجا میشه حرف بزنم همه می دونن چی میگم !!!! همه حداقل می فهمن
من 2 ماه پیش ( تو یه قسمت دیگه هم گفتم ) به دلیل تاری شدید بینایی به چشم پزشک مراجعه کردم اصلا نمی دونستم ام اس چی هست ! تا وقتی فرستاندم ام آر آی بعدش فهمیدم ام اس دارم .
اولش 6 تا سرم و آمپول بهم دادن که بابتش 3 روز بیمارستان بودم ، نمی دونم اونا چی بود اسماشون ولی فقط می دونم که به شدت قلبم درد می گرفت که گاهی حتی نفسم بالا نمیومد ! بعد گفتن سرم های کورتنی بوده.
بعدش بهم قرص های پردنیزولون5 دادن که روزی 9 تا شروع شد تا رسید به روزی 2 تا واقعا فکر کردم خوب شدم و بیماری از من دور شده ولی یکدفعه برگشت کرد و ایندفعه چنان شدید بود که چشمم رو باز می کردم یا می بستم هیچ فرقی نداشت و الانم به شدت درد میکنه که نمی تونم چپ و راست رو نیگاه کنم.
رفتم مطب دکترم و بهش گفتم ولی باز همون پرنیزولون5 رو داد و ایندفعه گفت روز در میون و روزی یکی ...
داشتم کلافه میشدم و هر دفعه هم که می خوردم قلبم به شدت درد می گرفت ! با یه دکتر دیگه مشورت کردم گفت قلبت به خاطر کورتن ای هست که مصرف میکنی ...
بعد به من گفت برم اقدام کنم واسه ی آمپول ( همون دکتر مشاور ) رفتم واسه ی آمپول اقدام کردم و فرم هاش رو گرفتم به پزشک خودم هم گفتم و خوب اونم بتافرون برام تجویز کرد . من راستش اصلا تا حالا یک دونه هم مصرف نکردم ببینم اثرش چطوریه ؟
ولی واقعا قلبم درد میکنه ، جدیدا هم برام کاربامازپین 200 تجویز کرده و کلی قرص ویتامین .
دستم شروع کرده به لرزش و پشتم به شدت درد می کنه ولی سعی میکنم جلو خودم رو بگیرم و به خودم بقبولونم که اینا هیچ ربطی به ام اس نداره
گفتن پای کامپیوتر زیاد نشینم ، موبایل رو از خودم دور کنم و ...
مانیتورم رو گفتن عوض کنم ( چون رشته ام نرم افزار ) نمی دونم چه کنم .
فکر کنم بالاخره کسی اینجا باشه که این علائم رو داشته باشه ، در ضمن من پست های دوستان رو خوندم دیدم واقعا حال من از همه بهتره و به قوله یکی از دوستان که برام پیام خصوصی داد انگار اصلا بیماری ای ندارم ( البته خدا رو شکر واقعا ... ) ولی خوب میترسم چون اصلا کسی توی فامیل این بیماری رو نداره و حتی من فکر می کردم یه بیماریه ارثی هست و ...
خیلی ازش بد شنیده بودم و این باعث ترسم شده . فقط رفتم سراغ ورزش و کارایی که سره خودم رو یه جوری گرم کنم که بهش فکر نکنم . بازم هر چی خدا میخواد ( شکرش )