[par_ya_s_61]

همتونو دوست دارم برای سفر بعدی لحظه شماری می کنم

[hanie]

...واقعا چه صحنه با نمکی بوده هاا...صبح قیافه این بچه ها عین جنگ زده ها بود...چشماشون پف کرد بود..قرمز

[shahrzad]

باران جونم حالا ميخواي احساستو خلاصه كني و تو يه جمله بگي اشكال نداره ولي اين جمله انحصاري من هستش ها..كه ميگه دلم براتون قد سوراخ جوراب شده!گفته باشم!ثبتش هم كردم! شوخي كردما
يه عالمه بوس بوث بوص..

---

هانيه جون فقط قيافه هاشون!صداي عليرضا يادت نيست!انگار خروسك گرفته بود.

[سحــــــــر]

آخی ای تاپیک عزیزم دیگه شور و حالتو از دست دادی
.........

[mirali]

بز بز قندی علیرضا خیلی خنده دار بود.پسره بمب خندست.

[Prime]

بز بز قندی علیرضا خیلی خنده دار بود.پسره بمب خندست.

یعنی من دلقک ام دیگه؟ باشه میرعلی جام باشه!
خوب شد که خیلی مودب بودم.

هانيه جون فقط قيافه هاشون!صداي عليرضا يادت نيست!انگار خروسك گرفته بود.

من 1نکته رو نمی فهمم:
دلیل خاصی داره که من باید آخر همه خاطره ها بمیرم و شما ها به خوبی و خوشی سالیان سال کنار هم زندگی کنید؟

تا یه چیزی میشد میگفتن: خوب بریم علیرضا رو بندازیم تو آب

من خوشحالم که دست کسانی که وعده های دروغ دادن و با پرنس و پرنسس گری افکار عمومی رو خدشه دار کردن؛ رو شد!

[حمید]

سلام به همه دوستان
فکر کنم الان خیلی دیر باشه برای تشکر کردن در مورد دیدار
ولی از همه دوستانی که در این دیدار شرکت کردن و باعث شدن که دو روز پر خاطره برامون رقم بخوره تشکر میکنم جا داره از حامد هم یه تشکر ویژه بکنم که برای این دیدار خیلی زحمت کشید (حامد جان بازم ممنون)
خیلی دوست داشتم اسم تک تک بچه ها بیارم و ازتون تشکر کنم ولی ترسیدم که خدایی نکره کسی رو از قلم بندازم
به امید دیدار همه دوستان در سفرهای بعدی

[farshid]

این شعرم هم تقدیم اونایی باشه که تو سفر خاطراتی رو باهم ورق زدیم
یاد باد آن روزگاران یاد باد


مبر از یاد جمع گرم و دوستانه ما را
سفر ماسوله و انزلی، ساحل دریا را
مبر از یاد پاتک شبانه،سوتی سینا را
شکوه های حميد،مهدي و علیرضا را
مبر از یاد شیطنت فرشید، حامد و شبها را
حسین،علی و جلال، باز کردن قفل درها را
مبر از یاد شام لذیذ بهار و محبت دلها را
روزهای خوش سفر، نرگس،نفیسه و مهسا را
مبر از یاد بلال شیرین لب دریا را
هانیه،سحر، شهرزاد و پریا را
مبر از یاد شال صورتی و سفر دلها را
سلمان،مجید و سعید یا فربد کوه و صحرا را
مبر از یاد رقص قاصدکها را به وقت غروب
مبر از یاد احسان،نازنین و شیرین قصه ها را
مبر از ياد بهار و عشق و عاطفه ها را
مبر از یاد این سفر و خاطره ها را
مبر از یاد دوستان من و ما را

ارادتمند همه فرشید
پيوست:
شال صورتي وسفر دلها منظور تور ليدر و اون خانومه هست

[hamed]

هر چی فکر کردم یه تشکر کم بود فرشید جان
خیلی خیلی شعرت قشنگ بود ، با خوندنش رفتم به لحظه لحظه های سفر .

[Narges]

فرشيد جان شعرت واقعا زيبا و دوستداشتنی هست مثل سفرمون