[mehdernet2]

مبتلا نيس
مشكوك به ام اسه
خدا از ايندكتر هاشميلر نگذرهاولين بار كه همين جوري بدون هيچ آزمايشي يهو بهش گفت ام اس داري همهزندگيم نابود شد.همسر عزيزمشوكه شد بعد 3 ماه مريض بود.درس وقتي قرار بود جشنمونبرگزار بشه.بعد كلي آزمايش گفتن موردي نيس البته دكتراي ديگه
امابعد 3 سال هنوزم همسرم داروي اعصاب مي خوره.نميتونيم به خاطر داروهاش بچه دارمبشيم.همه زندگيمبه خاطر 2 تا جمله يه دكتر احمق از بين رفته
يهبار داشتمي كشتمش پليس از دستم گرفتتش.الانم اگه منو ببينه فرار مي كنه آدم...................
خلاصه محتاج دعاتونم.چشم شيرينخانوم سعسمو مس كنم.چشم.
قربونهمتون دعامون كنين

[نازی ی]

مهدی جان آروم باش عزیزم
خانومتم بیار تهران ببریمش پیش چندتا مشاور و سایکولوژیست خوب
باید روان درمانی بشه
دارو که فایده نداره

[ابراهیم]

مهدی جان داداش سلام
تو که خودتو بیشتر از خانومت باختی عزیز توکل به خدا کن و تصمیم منطقی بگیر
عصبانیت اصلا کاری از پیش نمی بره تازه کارها خرابتر هم میشه
به نظر من پیش دکتر های غریبه برو چون بخاطر آشنائی با دکتر ها تشخیص بیماری من 5 سال عقب افتاد
چون اونا همیشه بنا رو به بیماریهایی میذاشتن که راحت درمان میشه
و میگفتن ایشالا چیزی نیست و به خودشون جرات نمی دادن که به ام اس شک کنن
داداش توکل به خدا کن و اصلا نگران نباش

[شفا یافته]

اون چیزی که ما را میترسونه تصورات خودمونه نه واقعیت..

آقا مهدی اگر ام اس هم باشه جای نگرانی نیست. فکر نکنید که حتما طرف قراره فلج بشه و...

بنظر من این احتمال به همون اندازه که برای یک بیمار ام اس وجود داره برای یک فرد کاملا سالم هم وجود داره. حادثه همیشه در کمینه. کسانی را میشناسم که بدلیل اتفاقات خیلی ساده دچار ضایعه نخاعی شدند.

چشمها را باید شست جور دیگر باید دید

دیدگاهتون را تغییر بدید. در مورد قانون جذب چیزی شنیدید؟ ما به هرچیزی فکر کنیم آنرا جذب میکنیم.

من خودم دو بار چشم چپم به نابینایی کامل رسید اما دوباره بینا شدم و الان دید چشمم 100% هست. اگر ام اس باشه این بهترین حالت ابتلا هست که براحتی برطرف میشه.


اولین بار که متوجه شدم چشمم نمی بینه پیش چشم پزشک رفتم و اون احتمال بیماری ام اس را داد. چون اطلاعاتی در این مورد نداشتم پس نظری هم نداشتم. از دکتر در مورد ام اس پرسیدم. گفت همینطور یه دفعه پیش میاد و خودش هم خوب میشه و چون منهم این حرف را باور کردم در مدت کوتاهی دیدم به جای اولش برگشت.

به قول دکتر شریعتی:"درزندگی چه غصه ها به خاطر اتفاقاتی که هرگز نیفتاد، خوردم!"

شما 3سال از بهترین دوران زندگیتون، شروع زندگی مشترک و شیرین ترین لحظاتی که هر انسانی میتونه در طول عمرش تجربه کنه را با استرس و غصه سپری کردید!

مطمئن باشید خدا بیشتر از توان هرکس بهش مشکلات نمیده.

کمکی که از دست من برمیاد اینه که همسر شما با تغییر رژیم غذایی میتونه از ابتلا به ام اس جلوگیری کنه. اگر هم مبتلا شده باشه در اولین مرحله هست که براحتی میتونه با همون تغذیه سرکوب کنه. مثل وقتی که سرماخوردگی با یه عطسه شروع میشه، با خوردن خوراکهای حاوی ویتامین سی میشه سریع پیشگیری کرد و میشه کاری نکرد تا اینکه شدید بشه و چند هفته ای طول بکشه تا خوب بشه و یا خوراکهای مضر خورد تا جایی که حتی ذات الریه هم بشه.

ام اس هم به همین سادگی هست.

[شيدا رها]

من ام اس ندارم ولی شاید این ها کمکتون کنه
من حال همسرتون رو درک می کنم چون تجربه ای مشابه داشتم و می تونم بگم یه سری از دکترها این طورین ولی این بین افرادی هم پیدا می شند که فرشته ند و امیدوارم چنین دکتری به همسرتون خبرهای خوبی بده. و این که این ها رو هم عمل کنید. من بهشون اعتقاد کامل دارم

بعد از هر نماز دستان را روی چشم بگذارید و بعد از خواندن آیت الکرسی بگویید:"اللهم احفظ حدقتی بحق حدقتی علی بن ابیطالب(ع)"

ابراهیم بن مهزم گوید مردی گفت : از حضرت رضا ( ع ) شنیدم می فرمودند : کسی که هنگام خواب آیة الکرسی را بخواند بخواست خدا به مرضی که او را فلج کند گرفتار نشود و هر کس پس از نماز آن را بخواند گزنده ای به وی آزار نرساند .
پس به همسرتون بگید که قبل خواب آیة الکرسی رو بخونه و با آرامش بخوابه

و این که شما نگران نباشید. یه جا خوندم کسی سرطان داشت و دکترها به همسرش گفتند 6 ماه بیشتر زنده نمی مونه ولی به همسرش گفت که دکتر بهم گفت تو به زودی خوب می شی و به همه افراد فامیل هم گفت که همسرش به زودی درمان می شه و این باور تو ذهنش همسرش اثر گذاشت و چندین سال زندگی کرد.
با آرزوی سلامتی برای همسرتون

[mehdernet2]

از همتون ممنونم

[mahta]

اولا که چقدر خوش به حال همسرتون که همچین شوهری داره.
نگران نباشید احتمالا یه التهاب سادست ولی حتما برید پیش پزشک

---

اولا که چقدر خوش به حال همسرتون که همچین شوهری داره.
نگران نباشید احتمالا یه التهاب سادست ولی حتما برید پیش پزشک

اقای مهدی من هم وقتی 2 ماه مونده بود به مراسم ازدواجم متوجه شدم که مبتلا هستم.ولی از نظر بقیه من بیمار نیستم بیشتر خودم دارم خودم رو اذیت میکنم.اروم باشید و به خدا توکل کنید. ولی حتما از بابت بیماری مطمئن شید تا خدایی نکرده درمان به تاخیر نیفته