2010/05/02, 06:43 PM
حمــــــــــــــــــــــــــــید زنگ زدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
... وقتی تبر به جنگل آمد ، درختان فریاد زدند و گفتند :نگاه کنید دسته اش از جنس ماست !!. ... 1213.2
نظرسنجی: آيا زمان صرف ناهار در ديدار حضور داريد ؟ |
|||
بلي | 15 | 78.95% | |
خير | 4 | 21.05% | |
در کل | 19 رأی | 100% |
*شما به این گزینه رأی داده اید. | [نمایش نتایج] |
ديدار پنجشنبه 9 اردیبهشت 89، از ساعت 10 به بعد، پارک لاله.
|
|||||||||||||||
2010/05/02, 06:43 PM
حمــــــــــــــــــــــــــــید زنگ زدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
... وقتی تبر به جنگل آمد ، درختان فریاد زدند و گفتند :نگاه کنید دسته اش از جنس ماست !!. ... 1213.2
2010/05/02, 06:46 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2010/05/02, 06:56 PM، توسط سحــــــــر.)
(2010/05/02, 03:14 PM)سینا نوشته است: حالا بیشتر کدومش آرزوته ؟خوب سینا اول باید آرزوی اولم عملی بشه که بعد بتونم پریا جونو همسر محترمشونو دعوت کنم.آهان یه آرزوی دیگه ام دارم که توام زن بگیری با هم دعوتتون کنم حمیدددد دیدی گفتم تهرانیا خسیسن چرا دعوتشون نکنم تقصیره حمید که صادقانه رفته واستون کیک خریده که سورپرایز بشین اونوقت شما یواشکی میرین باقالی پلو با گوشت میخورین آقا حامددددد نکنه بعدا میخواین ما رو اینجوری خونتون دعوت کنین میگیم میخوایم بیایم خونتون میگین ااااا مگه دیشب خونمون نبودین خلاصه اینکه پس علی هم از دستپخت پریا جون فیض بردن
عشــق
همین خنده های ساده ی توست وقتی با تمام غصه هایت میخندی تا از تمام غصه هایم رها شوم...
حامد هي بحث رو عوض نكن . منظورت اينه كه حق السكوت و قبض گوشيمو نميدي ديگه ؟ اگه منظورت اينه واضح بگو تا شروع كنم
سينا به كي ؟ اوه اوه اوه همين الان به يه نتيجه گيري ديگه رسيدم من گفتم حامد و پريا اون يكي شمارمو از كجا دارن !! نگو از علي گرفتن درسته ؟ علي تو دادي ديگه ؟ حقايق چه جالبه سحر يه سر به شناسنامه من بزن بعد اين حرفو بزن اره والا ديگه نبايد به دعوت هاي پريا و حامد اعتماد كنيم
مث حس ی عشق تازه بودی
مث افسانه بی اندازه بودی ...
2010/05/02, 07:21 PM
سحر يه سر به شناسنامه من بزن بعد اين حرفو بزن
اره والا ديگه نبايد به دعوت هاي پريا و حامد اعتماد كنيم [/quote] آخ ببخشید حواسم نبود حمید جون آفرین عزیزم با این همه استعدادی که داری
عشــق
همین خنده های ساده ی توست وقتی با تمام غصه هایت میخندی تا از تمام غصه هایم رها شوم...
2010/05/02, 07:26 PM
(2010/05/02, 07:21 PM)sahar نوشته است: سحر يه سر به شناسنامه من بزن بعد اين حرفو بزن آخ ببخشید حواسم نبود حمید جون آفرین عزیزم با این همه استعدادی که داری [/quote] سحر خانمممممممممم اينا استعداد نيست توهمههههههههههه حواستو به شوهرت بده من دوست هستم كه اينارو ميگما
من درد در رگانم، حسرت در استخوانم،چیزی نظیر آتش در جانم پیچید
سرتاسر وجود مرا گویی چیزی به هم فشرد تا قطره ای به تفتگی خورشید جوشید از دو چشمم،از تلخی تمامی دریاها بر اشک ناتوانی خود ساغری زدم (2010/05/02, 07:14 PM)hamid نوشته است: حامد هي بحث رو عوض نكن . منظورت اينه كه حق السكوت و قبض گوشيمو نميدي ديگه ؟ اگه منظورت اينه واضح بگو تا شروع كنم یواش تر یواش تر پیاده بشین با هم بریم حمید من و تو که دیگه این حرفها رو با هم نداریم . مگه اون شبی که تو با سحر خانوم خونه ما بودی و تا صبح دو تایی پلی استیشن بازی می کردیم بهت نگفتم گول حرفهای علی و نازنین رو نخور ؟! نکنه یادت رفته ؟ البته حق داری چون ساعت حدودای 3 و 4 صبح بود تو خوابت میومد .
خداوندا ، سرنوشت مرا خیر بنویس . تقدیری مبارک ، تا هر چه را تو دیر می خواهی زود نخواهم و هر چه را تو زود می خواهی دیر نخواهم .
2010/05/02, 10:09 PM
حمید قرار بود ساعت ۶ صبح کجا بریم ؟؟؟؟
... وقتی تبر به جنگل آمد ، درختان فریاد زدند و گفتند :نگاه کنید دسته اش از جنس ماست !!. ... 1213.2
2010/05/02, 11:48 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2010/05/02, 11:51 PM، توسط سحــــــــر.)
(2010/05/02, 07:26 PM)voodoo نوشته است: سحر خانمممممممممم اينا استعداد نيست توهمههههههههههه علی مطمئنی توهمه؟من مطمئن نیستما پریا جدیدا حامد توهم میزنه ها مواظبش باش کم کم داره باورم میشه که اومدیم خونتون حمید نکنه رفتیم یادمون نیست حمید سینا چی میگه تو قرار بود به کی زنگ بزنی که ساعت 6 صبح باهاش قرار داشتین؟؟؟؟؟؟؟؟
عشــق
همین خنده های ساده ی توست وقتی با تمام غصه هایت میخندی تا از تمام غصه هایم رها شوم...
2010/05/02, 11:53 PM
(2010/05/02, 10:09 PM)سینا نوشته است: حمید قرار بود ساعت ۶ صبح کجا بریم ؟؟؟؟ واي سينا غش كردم پشت سيستم
مث حس ی عشق تازه بودی
مث افسانه بی اندازه بودی ...
2010/05/03, 08:06 AM
(2010/05/02, 07:14 PM)hamid نوشته است: اره والا ديگه نبايد به دعوت هاي پريا و حامد اعتماد كنيم اصلاً همش تقصیره علی و نازنینه، البته بیشتر نازنین حالا بیا و خوبی کن! آخه اینکه نازنین شکمو و باقالی پلوی من هم خوشمزه بوده و من به نازنین و نازنین به علی اعتماد کرده و از باقالی پلوی من داده خورده، تقصیره منو حامده؟؟!! حمید ما که سرمون بره قولمون نمیره، نمونش همین نازنینو علی هستنا، به دعوتمون اعتماد نداری؟ اگه من نتونم اعتماد تو و سحر جونو جلب کنم دست بهمیزنما
شخصيت منو با برخوردم اشتباه نگير!
شخصيت من چيزيه كه "من" هستم اما برخوردِ من بستگي به اين داره كه "تو" كي هستي...!
|
موضوع های مرتبط با این موضوع... | |||||
موضوع: | نویسنده | پاسخ: | بازدید: | آخرین ارسال | |
دیدار ۴۵ ام اس سنتر ۲۱ اردیبهشت ۹۷ | hamid | 58 | 21,440 |
2018/06/06, 01:10 PM آخرین ارسال: پریا حقیقت پور |
|
دیدار ۴۱ «جمعه ۱۵ اردیبهشت ۹۶ » | atkh | 0 | 4,440 |
2017/04/14, 10:02 PM آخرین ارسال: atkh |
|
ديدار 19 مهر 1392 | مـه ســـا | 195 | 42,665 |
2013/10/31, 07:44 PM آخرین ارسال: پویش |
|
آخرین دیدار سال 90 اعضا (12 اسفند پارک گفتگو) | hamed | 762 | 182,701 |
2012/03/08, 11:24 AM آخرین ارسال: aalieh |
|
نظرتون راجع به ديدار از باغ شازده كرمان چيه ؟؟؟؟ | hedieh | 76 | 20,210 |
2011/11/22, 01:13 AM آخرین ارسال: امنه زارع |
|
ديدار مهرماه | مدیر تدارکات | 396 | 63,241 |
2011/10/18, 05:56 PM آخرین ارسال: parnia mosahebi |
|
دیدار 23 اردیبهشت ماه | hamed | 174 | 35,203 |
2011/05/27, 10:56 PM آخرین ارسال: sama |
|
ديدار فوري تهران . 1 مرداد 1389 | hamid | 15 | 6,319 |
2010/07/24, 11:40 AM آخرین ارسال: pariya |
|
ديدار 22 فروردين 1389 - تهران | salman121 | 63 | 19,929 |
2010/04/07, 12:19 PM آخرین ارسال: pariya |
|
ديدار !!؟ | hamid | 207 | 43,399 |
2010/03/27, 09:00 AM آخرین ارسال: salman121 |
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: |
19 مهمان |