2014/05/07, 11:54 PM
(2014/05/07, 10:50 PM)111reza نوشته است:من اونجا نشسته بودم بعدش قرار شد عکس بگیریم.چند نفر ایستادن و...
زهرا خانم آخه مجبور بودید اون وسط بشینید
میگم از خودکارا چیزی مونده
هنوز یکی تو عکس هااااااااااااااا نیست
هی به کارون گفتم خودکار رو با جعبه بگیر دستت گفت نه اینطوری بهتره.منم که ساده نفهمیدم نقشش چیه
با وجودی که در دیدار قبل برام شاخ گذاشته بود اما من این سری اصلاااااا خاطرم نبود که در این دیدار جبران کنم یا حواسمو جمع کنم
اگه همه ی عکسها رو ببینین چی میگید انواع و اقسام شاخها رو برای من گذاشتن
یکی برای دلداری من گفت چه اشکالی داره سجاد هم با حمید شوخی میکنه و ما هم باید با ناظر شوخی کنیم
اخلاص هم هی میگه یادگاری میمونه
اخلاص خیلی شیطون بلایی
ام اس شاید مسیر را برایمان ناهموار کند، اما مانع حرکتمان نخواهد شد