2013/05/02, 12:10 PM
(2013/05/02, 12:34 AM)اختر نوشته است: چرا من بايد به خاطر بيماريم كه خواست خدا بوده از طرف شوهرم كه مثلا نزديك ترين كس به منه تحقير بشم ، انقدر كه با اينكه دوباره دچار حمله شدم حتي نميخوام بهش بگم كه برم دكتر ، وقتي اون ديگه حتي حالم رو نميپرسه چطوري بهش بگم كه احتياج به دكتر رفتن دارم ؟ آخه خدا جون اين انصافه ؟ رنج و عذاب اين مريضي يه طرف ، بي كسي و بي همزبوني هم يه طرف ، خوش به حال شما كه لااقل وقتي بيماريتون واستون مشكل ايجاد ميكنه ميتونيد واسه يكي درد دل كنيد و يكي هست كه غصه تون را بخوره و به فكرتون باشه
در اون باره که فکر میکنی ما کسی رو داریم که به درد دلمون گوش بده و تو نداری اشتباه میکنی
بقیه رو نمیدونم اما تنها جایی که به درد دل من گوش میده همین MScenter و تنها سنگ صبورهام همین دوستان هستن
واسه داشتن همین هم خدا رو شکر میکنم
من روزهای اول مریضیم رو مخفی میکردم
اما یه مدت که سرم رو بالا میگیرم و با افتخار میگم ام اس دارم
خیلی مشکلاتم کمتر شدن
به دنیا سخت نگیر