2012/07/16, 10:42 AM
[quote='anaram' pid='10790' dateline='1267028280']
-فردا ميخواي بري همايش؟
-اوهوم . چطور؟
-ميخواي بري چيكار؟
-چرا نرم؟
-خب فك نكنم چيز جديدي براي تو داشته باشه. بشين خونه درستو بخون
از ظهر كه با بابا حرفش رفتنو زدم نگاهش تغيير كرده و هي ميخواد به يه بهونه اي نذاره برم .
-چرا نميخواي بذاري برم؟ مشكلت چيه با همايش
-خب وقتت تلف ميشه
نگاش ميكنم . ميدونم داره ميپيچونه
-
-خب آره . همونه كه خودتم ميدوني
-از تو ديگه بعيده مامان . واقعا بعيده . خب مگه چه اشكال داره برم؟ اولن كه اونجا همه ام اسين . دومن خب چه اشكال داره برم توي چمعه ام اسيهايه ديگه ؟ 4 ساله يكبار هم نذاشتين برم . بابا يكم ديدتونو تغيير بدين
-تو كه چيزيت نيس . چرا بابت هيچي ، اسمتت بايد بيوفته سره زبونا و طرز نگاه مردم بهت تغيير كنه؟
-مامان مگه اينجا دهاته؟ بعدم . اتفاقا دوس دارم بقيه بفهمن كه اين ام اسي كه اينقدر براي همه وحشتناك و دردناكه هيچي نيست و من دارم مثه همه آدمايه عالم راحت زندگيمو ميكنم و هيچ مشكلي ندارم .
-برو جار بزن اصن . برو عالم و آدمو خبر كن
بغض گلومو گرفته . اشك تويه چشام حلقه زده
به خودم ميگم " هي آني . بيخيال . گريه نداره . سوسول بازي درنيار . "
-من نميخوام جايي جار بزنم . ميخوام برم توي جمع يه عده مثه خودم
-مگه ام اس سنتر نيست؟ خب اونجا هم توي جمعي مثه خودتي
-مامان . ام اس سنتر توي دنياي مجازيه .
-مگه نرفتي تهران كه تويه دنياي حقيقي توي جمعشون باشي؟
-مامان...
-هر كاري ميخواي بكن
-كنترل اشكامو از دست دادم و نميتونم از ريزششون جلوگيري كنم . رومو برميگردونم تا كسي متوجه نشه. دلم ميخواد بشينم هاي هاي گريه كنم.:38:
اين ام اس نيست كه آزارم ميده . اين جامعه ام و برخورد مردم جامعه امه كه داره خردم ميكنه .
مامان منم برخواسته از همين جامعه اس. حق داره شايد . من مادر نيستم . شايد منم اگه جاش بودم دوس نداشتم نگاه مردم به بچه ام نگاه fi يه بيمار باشه
ميدونم . اونم فك ميكنه ام اس بسياري از موقعيتهاي مهم زندگي من رو خواهد گرفت و علني كردنش اصلن كاره خوبي نيس
دلم گرفته بدجور
[/q
عیب نداره زیز دلم واسه هممون پیش میاد من دیشب با مامانم دعوام شد تهدیدش کردم که می رم به همه میگم!!1
الان که رومم میبینم اذیتش کردم!!
اما خب زندگیه دیگه..........
-فردا ميخواي بري همايش؟
-اوهوم . چطور؟
-ميخواي بري چيكار؟
-چرا نرم؟
-خب فك نكنم چيز جديدي براي تو داشته باشه. بشين خونه درستو بخون
از ظهر كه با بابا حرفش رفتنو زدم نگاهش تغيير كرده و هي ميخواد به يه بهونه اي نذاره برم .
-چرا نميخواي بذاري برم؟ مشكلت چيه با همايش
-خب وقتت تلف ميشه
نگاش ميكنم . ميدونم داره ميپيچونه
-
-خب آره . همونه كه خودتم ميدوني
-از تو ديگه بعيده مامان . واقعا بعيده . خب مگه چه اشكال داره برم؟ اولن كه اونجا همه ام اسين . دومن خب چه اشكال داره برم توي چمعه ام اسيهايه ديگه ؟ 4 ساله يكبار هم نذاشتين برم . بابا يكم ديدتونو تغيير بدين
-تو كه چيزيت نيس . چرا بابت هيچي ، اسمتت بايد بيوفته سره زبونا و طرز نگاه مردم بهت تغيير كنه؟
-مامان مگه اينجا دهاته؟ بعدم . اتفاقا دوس دارم بقيه بفهمن كه اين ام اسي كه اينقدر براي همه وحشتناك و دردناكه هيچي نيست و من دارم مثه همه آدمايه عالم راحت زندگيمو ميكنم و هيچ مشكلي ندارم .
-برو جار بزن اصن . برو عالم و آدمو خبر كن
بغض گلومو گرفته . اشك تويه چشام حلقه زده
به خودم ميگم " هي آني . بيخيال . گريه نداره . سوسول بازي درنيار . "
-من نميخوام جايي جار بزنم . ميخوام برم توي جمع يه عده مثه خودم
-مگه ام اس سنتر نيست؟ خب اونجا هم توي جمعي مثه خودتي
-مامان . ام اس سنتر توي دنياي مجازيه .
-مگه نرفتي تهران كه تويه دنياي حقيقي توي جمعشون باشي؟
-مامان...
-هر كاري ميخواي بكن
-كنترل اشكامو از دست دادم و نميتونم از ريزششون جلوگيري كنم . رومو برميگردونم تا كسي متوجه نشه. دلم ميخواد بشينم هاي هاي گريه كنم.:38:
اين ام اس نيست كه آزارم ميده . اين جامعه ام و برخورد مردم جامعه امه كه داره خردم ميكنه .
مامان منم برخواسته از همين جامعه اس. حق داره شايد . من مادر نيستم . شايد منم اگه جاش بودم دوس نداشتم نگاه مردم به بچه ام نگاه fi يه بيمار باشه
ميدونم . اونم فك ميكنه ام اس بسياري از موقعيتهاي مهم زندگي من رو خواهد گرفت و علني كردنش اصلن كاره خوبي نيس
دلم گرفته بدجور
[/q
عیب نداره زیز دلم واسه هممون پیش میاد من دیشب با مامانم دعوام شد تهدیدش کردم که می رم به همه میگم!!1
الان که رومم میبینم اذیتش کردم!!
اما خب زندگیه دیگه..........
برف ببارد یا باران برای باور "پاییز" همین "جای نبودنت" کافیست !!