2010/04/18, 12:16 AM
دقیقا این بلا سر منم اومد اولین باری که به چشمم زد و بیناییم مختل شد تو اردیبهشت 82 بود جواب امتحانهای فوق سراسری اومده بود و من قبول شده بودم یادم نمیره همینطوری بیقراری میکردم و میگفتم من که چشام دیگه نمیبینه چه فایده ای داره اون بار تنها مرتبه ای بود که پالس میگرفتم یادمه کتابهای نیمه تمومم رو زده بودم زیر بغلم یک کاره برده بودم بیمارستان و انکار دنبالم کردن یا امتحان دارم مطالعه میفرمودم یکی اونجا از پزسیم دارم چی کار میکنم گفت دارم تمومشون میکنم که اگه چشام درست نشد لااقل کتابهامو خونده باشم تا آخر حرف امیدوار کننده که نزدم ؟؟؟؟