2011/10/14, 07:17 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2011/10/14, 07:40 PM، توسط negar_ka84.)
(2011/10/13, 11:40 PM)maedeh_1362 نوشته است: من به اندازهکافی به خودم امید الکی دادم، می دونم تا 10 سال دیگه هیچ چیز جدیدی کشف نمی شه ، امیدوار بودن یه چیزه ، ما با این حرفا خودمونو گیر آوردیم و دکتر ها هم به هر قیمتی می خوان زندگی بریزن تو حلقوممون ، من این جور زندگی رو باور ندارم
مائده جان سمانه راست می گه
باور ما تو سیر بیماریمون خیلی تاثیر داره
بهت حق می دم که یه موقع ها خسته بشی. غر بزنی....همه ی ما این حالتها برامون پیش میاد ولی درمانت و قطع نکن.
اخمات و باز کن تا ام است هم باهات خوب تا کنه
دیشب داشتم با یکی از پسرای دانشگاه که یه موقع دوستم داشت چت می کردم
دیدم خیلی یه جوری حرف می زنه که مواظب خودت باش و استرس نکشی و ...گفتم مگه میدونی؟
گفت: اوهوم بیمارستان انترن که بودی حمله داشتی از هم بخشیهات شنیدم
گفتم فلانی و فلانی هم می دونن؟
گفت: اوهوم
گفتم پس شاید خیلی ها بدونن
گفت: به گمونم اوهوم
از دیروز تا حالا یه حالیم که نگو....[/color]